بازگشت

تلاش براي امرار معاش


محمد بن منكدر (1) مي گويد:
فكر نمي كردم علي بن الحسين (ع) داراي جانشيني باشد كه از نظر فضل و دانش به پايه ي او برسد، تا اينكه فرزندش محمد بن علي (ع) را ملاقات كردم، خواستم او را موعظه كنم ولي او مرا موعظه كرد. اطرافيانش پرسيدند: چگونه تو را موعظه كرد؟ گفت: من در موقعي كه هوا خيلي گرم بود به يكي از نقاط اطراف مدينه رفتم. محمد بن علي را كه مردي تنومند بود – به همين جهت به دو تن از غلامان خود تكيه داده بود – ديدم.
با خود گفتم، بروم و اين مرد را كه گويا از بزرگان قريش است و در اين هواي گرم و با اين حال در جستجوي دنياست، موعظه كنم. نزديك او رفتم و سلام كردم؛ او با زحمت و در حالي كه به شدت عرق مي ريخت جواب سلامم را داد.
گفتم: خدا تو را صالح گرداند، مردي از بزرگان قريش (همچون شما) در چنين هواي گرمي در طلب دنيا مي كوشد! اگر در اين حالت، مرگ فرا رسد چه مي كني؟ امام (ع) فرمود: «به خدا سوگند، اگر مرگ در اين حال فرا رسد، درست در هنگامي فرا رسيده است كه من به طاعت خدا مشغولم تا بدين وسيله از تو و ديگران بي نياز گردم، از مرگ در آن هنگام بيمناكم كه در حال سرپيچي از فرمان خدا برسد.
گفتم: رحمت خدا بر تو باد من خواستم تو را موعظه كنم ولي تو مرا پند دادي. (2)

پاورقي

1- محمد بن منكدر از رجال عامه است كه نسبت به اهل بيت عليهم السلام اظهار تمايل و دوستي مي كرد. او متمايل به تصوف بود و كار و كسب را رها كرده و به عبادت روي آورده بود. شايد پاسخ امام (ع) تعريضي بر روش عملي او بود.
(ر.ك. تنقيح المقال، ما مقاني، ج 3، ص 192 و مجمع الرجال قهپائي، ج 7-5، ص 148 ذيل نام محمد بن اسحق، صاحب المغازي و ج 6، ص 47 ذيل نام محمد بن منكدر و سيرة الائمه، ج 2، ص 213).
2- ثواب الاعمال، صدوق، ص 219 و بحارالانوار، ج 56، ص 294.