بازگشت

سخنان حكمت آميز حضرت امام محمد باقر (ع)


بردباري
اول:- قال (عليه السلام) ما شيب شيء بشيء احسن من حلم بعلم 1
حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) فرمودند: آميخته نشد هيچ چيزي به چيزي كه بهتر باشد از آميختن حلم به علم.
حلم نگاه داشتن نفس است از هيجان غضب، به آنكه قوه غضبيه او را به آساني حركت ندهد، و بي تأني و تثبت 2 چيزي از او سر نزند و واردات مكروهه روزگار بزودي او را مضطرب نگرداند.

كمال
دوم - «قال (ع) الكمال كل الكمال التفقه في الدين، و الصبر علي النائبة، و تقدير المعيشة3.
فرمودند:كمال و تمام كمال بصيرت پيدا كردن در دين است و صبر كردن در مصيبت و كار دشوار، و اندازه آوردن امر معيشت.»

رفاقت ديرين
سوم - «قال(ع): صحبة عشرين سنة قرابة 4
مصاحبت و رفاقت بيست سال، در حكم قرابت و خويشاوندي است.»

مكارم اخلاق (بزرگواري و كرامت نفس)
چهارم - «قال (ع): ثلاثة من مكارم الدنيا و الاخرة: ان تعفو عمن ظلمك و تصل من قطعك و تحلم اذا جعل عليك 5
سه كار و كردار است كه از مكارم دنيا و آخرت است: يكي آنكه عفو كني از كسي كه بر تو ستم كرده، و ديگر آنكه صله و پيوند كني با كسي كه قطع رحم تو كرده، سوم آنكه حلم كني هرگاه از روي جهل و ناداني با تو رفتار شود.»
پنجم - فرمودند: «هيچ بنده اي نباشد كه امتناع نمايد از معونه برادر مسلمان خود و كوشش در قضاي حاجت او خواه بر آورده شود يا نشود - مگر اين كه مبتلا گردد در سعي نمودن و كوشش ورزيدن در حاجتي كه موجب گناه او شود و هيچ اجري نداشته باشد؛ و هيچ بندهاي نيست كه در انفاق در راه رضاي خدا بخل ورزد، مگر اينكه مبتلا شود به اين كه چند برابر آن مبلغ را كه در راه خدا بخل ورزيده بود در مصارفي كه خشم خداي را برانيزد انفاق كند.» 6
ششم - «قال (ع): و من لم يجعل الله له من نفسه و اعظا فان مواعظ الناس لن تغني عنه شيئاً:
هر كس را كه خداي خود او را براي او واعظ و پندگوي نگرداند، مواعظ ديگران او را فايده نرساند.» 7
هفتم - «قال (ع): كم من رجل لقي رجلا فقال له: كب 8 الله عدوك: و ماله من عدو الا الله:
چه بسيار افتد كه مردي با مردي ديگر ملاقات نمايد و در دعا و خوش آمد گويد: خداوند دشمنت را سرنگون و منكوب گرداند؛ و حال آنكه او را دشمني نباشد مگر خدا.» 9
هشتم - «قال (ع): عالم ينتفع بعلمه افضل من سبعين الف عابد.10
عالمي كه مردم به علم او منتفع شوند، افضل است از هفتاد هزار عابد.»

فضيلت دانش و دانشمندان
مولف گويد: روايات در فضيلت علم و علما زياده از آن است كه احصاء شود؛ در جمله اي از اخبار است كه:
يك عالم افضل است از هزار عابد و هزار زاهد.11
و فضل عالم بر عابد مثل فضل آفتاب است بر ستاره ها12
و يك ركعت نماز كه فقيه ميكند بهتر از هفتاد هزار ركعتي كه عابد ميكند13
و خواب عالم بهتر است از نماز با جهل.14
و چون مؤمن بميرد و بگذارد يك ورقه كه در آن علمي باشد، آن ورقه در روز قيامت پرده ميان او و آتش ميگردد، و عطا فرمايد او را خداوند به هر حرفي كه نوشته در آن شهري كه وسيعتر است از دنيا به هفت مرتبه .15
و چون فقيه بميرد، بگريند بر او ملائكه و بقعه هاي زمين كه عبادت ميكرد در آنها خدا را و درهاي آسمان كه از آن جا اعمال او را بالا ميبرند، و در اسلام شكستي پيدا شود كه سد نكند او را چيزي، زيرا كه مؤمنين فقها قلعه هاي اسلامند، مانند قلعه هايي كه براي دور شهر ميسازند16
نكوهش در خواست از افراد تازه به ثروت رسيده
نهم - «قال (ع): انما مثل الحاجة الي من اصاب ماله حديثاً كمثل الدرهم في فم الافعي انت اليه محوج و انت فيها علي خطر:
فرمودند: همانا مثل حاجتمند بودن به مردم نوكيسه - كه به تازه داراي مال و بضاعت شده اند - مانند درهمي است كه در دهان افعي باشد، كه تو به آن درهم حاجت داري ولكن به سبب آن افعي دچار خطر و نزديك هلاكتي. » 17

گنجهاي بر و نيكويي
دهم - «قال (ع): اربع من كنوز البر: كتمان الحاجة، و كتمان الصدقة، و كتمان الوجع و كتمان المصيبة:

اندرز صعصعه
مولف گويد: در «مجموعه ورام» خبري از «احنف» نقل شده كه ذكرش در اين جا مناسب است و آن چنان است كه:
«احنف» گفت: شكايت كردم به عموي خويش «صعصعه» وجع و درد خود را كه در دل داشتم، او مرا سرزنش كرد و فرمود: «اي فرزند برادر! هرگاه مصيبتي بر تو وارد شد شكايت مكن آن را به احدي مانند خودت، زيرا كه آن شخصي كه به آن شكايت ميكني يا دوست تو است و بدحال ميشود، و يا دشمن تو است پس مسرور ميشود؛ و همچنين آن دردي كه در تو است شكايت مكن آن را به مخلوقي كه مثل تو است و قدرت ندارد كه مثل آن را از خودش رفع كند تا چه رسد به ديگري، ولكن عرض كن آن را به آن كه تو را به آن مبتلا كرده است، و او قدرت دارد كه آن را از تو برطرف كند و فرجي از آن تو كرامت فرمايد اي فرزند برادر! يكي از اين دو چشم من چهل سال است كه بينايي آن رفته است و نمي بينم به آن چيزي، نه بياباني و نه كوهي، و در اين مدت مديد 18 مطلع نكرده ام به آن زوجه خود را و نه احدي از اهل بيت خود را!» 19.
فقير گويد: فقره اول مضمون اين شعر است كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) به آن متمثل ميشده:
فان تسئليني كيف انت فانني
صبور علي ريب الزمان صليب 20
يعز علي ان يري بي كابة
فيشمت عاد او يسام حبيب 21

پرهيز از سستي و بيتابي
يازدهم - «قال(ع): اياك و الكسل و الضجر فانهما مفتاح كل شر، من كسل لم يود حقا و من ضجر لم يصبر علي حق:
فرمودند: بپرهيز از كسالت و ملالت در امور، زيرا كه اين دو كليد هر بدي است. كسي كه به كسالت و واماندگي رود، اداي هيچ حقي نكند؛ و كسي كه ملالت و بيقراري گيرد، بر هيچ حقي صابر و شكيبا نتواند بود.»

نشانه هاي فروتني
دوازدهم - «قال (ع): التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه، و ان تسلم علي من لقيت و ان تترك المراء و ان كنت محقاً :
فرمودند: تواضع و فروتني آن است كه راضي باشد شخص به نشستن در محلي كه پستتر است از محلي كه مقتضاي شرف اوست، و آنكه سلام كني بر هر كسي كه ملاقات كني و آنكه ترك كني «مراء و مجادله» را اگر چه حق با تو باشد.» 22

فضيلت شرم و ايمان
سيزدهم - «قال (ع): الحياء و الايمان مقرونان في قرن فاذا ذهب احد هما تبعه صاحبه:
فرمودند: حيا و ايمان در يك ريسمان مقرون و اين دو گوهر گرانمايه در يك سلك 23 منظوم 24 هستند، پس هرگاه يكي از اين دو برود، رفيقش نيز به موافقت و مصاحبت او ميرود.» 25
مولف گويد: كه روايات در فضيلت حيا بسيار است و كافي است در حق او آنكه حضرت رسول (ص) او را لباس اسلام قرار داده فرموده: الاسلام عريان و الباسه الحياء 26 پس همچنان كه لباس ساتر 27 عورات و قباح ظاهر است،
حيا نيز ساتر قبايح و زشتهاي باطنه است. و روايت شده كه: ايمان نيست براي كسي كه حيا ندارد و آنكه در هر بنده كه حق تعالي اراده فرمايد هلاك او را، بيرون كند از او حيا را. 28 و از حضرت رسول (ص) مروي است كه: قيامت بر پا نخواهد شد تا برود حيا از كودكان و زنان 29 الي غير ذالك.
و لهذا اين صفت شريفه در حضرت رسول خدا (ص) و ائمه هدا (ع) بسيار و كامل بود، به حدي كه روايت شده: پيغمبر خدا (ص) در وقتي كه تكلم ميفرمود، حيا ميكرد و عرق مينمود و فرو ميخوابانيد چشم خود را از مردم از جهت حيا هنگامي كه با او تكلم مينمودند؛ و «فرزدق» شاعر حضرت امام زين العابدين را به همين خصلت مدح كرده در قول خود:
يَغضي حياء و يُغْضي من مهابته فلا يكلم الا حين يبتسم 30
و از حضرت امام رضا (عليه السلام) نقل شده كه: كاري كه ستم سلطان و وسوسه شيطان را دور ميكند
چهارم دهم - فرمودند آن حضرت: آيا خبر ندهم شما را به كاري كه چون به جاي آوريد آن را، دور شود سلطان و شيطان از شما؟ «ابوحمزه» عرض كرد: ما را خبر فرماي تا آن را به جاي آوريم. فرمود: بر شما باد به دادن صدقه در صبحگاهان، چه اداي صدقه فرمودند روي شيطان را سياه كند و قهر و ستيز سلطان را در آن روز درهم شكند؛ و بر شما باد كه در راه خدا و رضاي حق با مردم دوستي و مودت گيريد - يعني: دوستي شما از اين راه باشد - و بر عمل صالح موازرت 31 و معاونت نماييد، چه اين كار ريشه ظلم سلطان و وسوسه شيطان را بر ميكند؛ و چندان كه ميتوانيد در كار استغفار و طلب آمرزش از حضرت پروردگار الحاج 32 و ابرام 33 نماييد، چه اين كردار گناهان را محو و نابود گرداند. 34

نشانه هاي شيعه
پانزدهم - روايت شده كه آن حضرت به «جابر جعفي» فرمودند: اي جابر! آيا همين بس است كسي را كه تشيع بر خود ميبندد كه دعوي محبت ما اهل بيت كند؟! و الله كه شيعه ما نيست مگر كسي كه اطاعت خدا نمايد و تقوا و پرهيزكاري داشته باشد.
اي جابر! بيشتر شيعيان را نمي شناختند مگر به تواضع و شكستگي و بسياري ذكر خدا و بسياري نماز و روزه، و تعهد همسايگان فقرا و مساكين و قرض داران و يتيمان، و راستي در سخن و تلاوت قرآن، و زبان بستن از غير نيكي مردم 35 و امينان خويشان بودند در جمع امور.
جابر گفت: يابن رسول الله! من كسي را در اين زمان به اين صفات نمي شناسم. حضرت فرمود: اي جابر! به اين خيالها از راه مرو، همين بس است مگر آدمي را كه گويد من علي را دوست ميدارم و ولايت او را دارم؟! اگر گويد كه رسول خدا (ص) را دوست ميدارم و حال آنكه آن حضرت بهتر از اميرالمؤمنين (ع) است و به اعمال آن حضرت عمل ننمايد و پيروي سنت او نكند، آن محبت هيچ به كار او نمي آيد. پس از خدا بترسيد و عمل كنيد تا ثوابهاي الهي را بيابيد، بدرستي كه ميان خدا و احدي از خلق خويشي نيست، و محبوبترين بندگان نزد خدا كسي است كه پرهيزكاري از محارم الهي زيادتر كند و عمل به اطاعت الهي بيشتر نمايد. والله! كه تقرب به خدا نميتوان جست مگر به اطاعت او، و ما براتي از آتش جهنم از براي شما نداريم و هيچ كس را بر خدا حجتي نيست، هر كه مطيع خداست، ولي و دوست ماست و هر كه معصيت الهي ميكند، او دشمن ماست و به ولايت ما نميتوان رسيد مگر به پرهيزكاري و عمل صالح 36.

پاورقي


* به نقل از منتهي الامال ، ج 2، ص 108 - 115، ب 7، ف 4.
1- تحف العقول ، ص 213.
3- تحف العقول، ص 213.
4- تحف العقول، ص 214.
5- تحف العقول، ص 214.
6- تحف العقول، ص 214.
7- تحف العقول، ص 214.
8- مرحوم والدم در «انوار البهية» اين روايت را چنين نقل كرده : «و قال (ع) : كم رجل قدلقي رجلاً فقال له : كتبت الله عدوك و ماله عدوا الا الله » ، علي بن المؤلف.
9- تحف العقول، ص 214.
10- تحف العقول، ص 215.
11- عن الصادق (ع) : عالم افضل من الف عابد و الف زاهد (بصائر الدرجات، جزء 1، ص 8، ب 4، ح 9).
12- ان فصل العالم علي الغابد كفضل الشمس علي الكواكب (بصائر الدرجات ، جزء 1، ص 8، ب 4، ح 8).
13- ركعأ يصليها الفقيه الضل من سبعين الف ركعة يصليها الغابد (بحار الانوار ، ج 2، ب 8، ح 51).
14- عدأ الداعي ، ص 66، ب 2.
15- عدأ الداعي، ص 68، ب 2 (حديث از رسول خدا (ص) ).
16- اصول كافي، ج 1، ص 38، باب فقدالعلماء، ح 3.
17- تحف العقول، ص 215.
18- تحف العقول، ص 216.
19- طولاني ، دراز.
20- مجموعه ورام ، ص 57، باب العقاب.
21- اگر كسي از من بپرسد كه چگونه اي ؟ پس من (غم و اندوهم را آشكار نمي كنم و ) بر سختيهاي روزگار شكيبايي نموده و محكم و استوار هستم.
22- تابان و نرم.
23- تحف العقول، ص 216.
24- رشته، نخ.
25- به رشته كشيده ، به نظم درآمده.
26- تحف العقول، ص 217.
27- كافي، ج 2، ص 46.
28- پوشاننده .
29- اذا ازاد الله عزوجل هلاك عبد نزع منه الحياء (روايت از سلمان فارسي است . كافي ، ج 2، ص 291 به نقل از سفينأ البحار، ج 1، ص 826، واژه حيا).
30- لا تقوم الساعة حتي يذهب الحياه من الصبيان و النساء (سفينة البحار ، ج 1، ص 828، واژه حيا).
31- سفينة البحار، ج 1، ص 827، واژه حيا.
32- پشتيبان يكديگر بودن - مددكار هم بودن.
33- درخوست چيزي با زاري و التماس.
34- پافشاري، اصرار.
35- تحف العقول، ص 218.
36- شيعيان واقعي خوبي ها مردم را مي گويند ، ولي از گفتن بديهاي مردم خودداري مي كنند.

نويسنده

ولي فاطمي