بازگشت

پاسخ قاطع امام باقر به منافق گمراهگر


شخصي معروف به «كثيرالنوا» (يعني كسي كه هسته ي زياد دارد) در كوفه سكونت داشت و قلبش بر اثر همنشيني با افراد ناباب، نسبت به امام باقر عليه السلام تيره و تار و در شك و ترديد و حالت نفاق بود.

جابر بن عبدالله انصاري مي گويد: من همراه حدود پنجاه نفر، در مدينه در محضر امام باقر عليه السلام بوديم، ناگاه همين شخص (كثيرالنوا) وارد مجلس شد و به امام باقر عليه السلام گفت:

«مغيرة بن عمران در نزد ما است و اعتقاد دارد كه همراه تو فرشته اي وجود دارد كه كافر را از مؤمن، و شيعه را از غير شيعه به تو معرفي مي كند.»

[كثيرالنوا، كه خود در اين مورد ترديد داشت، مي خواست در ضمن مسخره كردن و بيان مطلب از ديگري، از امام سخن بشنود]

امام باقر: تو چه شغلي داري.

كثيرالنوا: گندم فروش هستم.

امام باقر: دروغ مي گويي.



[ صفحه 123]



كثرالنوا: گاهي جو هم مي فروشم.

امام باقر: دروغ مي گويي بلكه فروشنده ي هسته ي خرما هستي.

كثيرالنوا: چه كسي اين موضوع را به تو خبر داد؟

امام باقر: همان خدايي كه شيعه ي مرا از دشمن من به من مي شناساند، اينك خبر ديگر به تو بدهم، «تو از دنيا نمي روي مگر اينكه حيران و سرگردان مي شوي بعد مي ميري.»

جابر مي گويد: كثيرالنوا به كوفه بازگشت، پس از مدتي به كوفه رفتيم و جوياي حال او شديم، ما را به پيرزني راهنمايي كردند، نزد او رفتيم و سراغ كثيرالنوا را از او گرفتيم، او گفت: «كثيرالنوا سه روز است بر اثر بيماري سرگرداني و گيجي از دنيا رفته است.» [1] .


پاورقي

[1] كشف الغمه، ج 2، ص 255.