بازگشت

زينت و آرايش براي همسر


حسن زيات مي گويد: با يكي از دوستانم به حضور امام باقر عليه السلام رفتم، ديدم در خانه ي مجهزي است و روپوش زيبا و گرانبها پوشيده و خود را معطر و پاكيزه نموده است، چند مسأله پرسيدم، و سپس برخاستيم كه برويم، امام به من رو كرد و فرمود: «فردا با همين دو تن نزد من بيا.»

فرداي آن روز با دوستم به محضر امام باقر عليه السلام رفتيم، ديدم در خانه ي ساده اي روي حصيري زندگي مي كند و لباس خشني پوشيده است، در اين هنگام به دوستم فرمود: «اي برادر بصري! تو ديروز كه نزد من آمدي، من در خانه ي همسرم بودم، آن خانه و آنچه در آن بود مال او بود، او خود را براي من آراست، بر من لازم شد كه من نيز خودم را آراسته كنم، بنابراين به خاطرت چيز ديگري خطور نكند.»

دوستم عرض كرد: فدايت گردم، سوگند به خدا چيزي به خاطرم خطور كرد، ولي اكنون، با توضيح شما خداوند آنچه را در دلم بود، برطرف گردانيد، و فهميدم كه آنچه فرمودي درست است. [1] .



[ صفحه 128]




پاورقي

[1] بحار، ج 46، ص 293.