بازگشت

همسفر مهربان و صميمي


ابوعبيده مي گويد: در سفري، هم كجاوه ي امام باقر عليه السلام بودم (در يك طرف شتر، من بودم و در طرف ديگر آن، آن حضرت قرار داشت) هنگام سوار شدن، نخست من سوار مي شدم، بعد آن حضرت سوار مي شد، وقتي هر دو ما در جاي خود قرار مي گرفتيم، آن حضرت به من سلام مي كرد و مانند مردي كه دوست خود را تازه ديده، مصافحه مي كرد و احوال پرسي مي نمود، و هنگام پياده شدن، آن حضرت زودتر از من پياده مي شد، وقتي كه در زمين قرار مي گرفتيم، آن حضرت به من سلام مي كرد، و مانند كسي كه دوستش را تازه ديده، احوال پرسي مي نمود.

من به آن حضرت، عرض كردم: «اي پسر رسول خدا! شما به گونه اي رفتار مي كني، كه هيچ كس از مردم در نزد ما چنين نمي كند، كه اگر يك بار هم آن گونه رفتار كنند، زياد است؟»

امام باقر عليه السلام فرمود:

اما علمت ما في المصافحة؟ ان المؤمنين يلتقيان، فيصافح احدهما صاحبه، فلا تزال الذنوب تتحات عنهما، كما يتحات الورق عن الشجرة، والله ينظر حتي يفترقا:

«آيا نمي داني كه پاداش مصافحه چقدر است؟، همانا مؤمنان با همديگر ملاقات مي كنند، و يكي به ديگري دست مي دهد، در اين هنگام همواره گناهان آن دو مي ريزد، چنان كه برگ از درخت مي ريزد،



[ صفحه 132]



و خداوند به آنها (با نظر رحمت) مي نگرد، تا هنگامي كه از يكديگر جدا گردند.» [1] .

در روايت ديگر آمده: ابوعبيده گفت: امام باقر عليه السلام هنگام مصافحه، دستم را چنان فشرد، كه فشار سختي در انگشتانم احساس كردم، آنگاه فرمود:

«هر مسلماني كه با برادر مسلمانش ملاقات نموده و با او مصافحه كند، و انگشتان خود را داخل انگشتان او نمايد، گناهان آنها مانند برگ درختان هنگام سرماي شديد زمستان، مي ريزد.» [2] .


پاورقي

[1] اصول كافي، ج 2، ص 179.

[2] همان مدرك، ص 180.