بازگشت

شهادت امام باقر


امام باقر عليه السلام با طرح مرموز و مخفيانه ي هشام بن عبدالملك، مسموم شده و به شهادت رسيد، ولي زهر دهنده و چگونگي آن به روشني مشخص نيست.

بعضي مي نويسند: ابراهيم بن وليد بن يزيد بن عبدالملك نوه ي برادر هشام، آن حضرت را مسموم نمود. [1] .

و به گفته ي بعضي زيد بن حسن كه با امام باقر عليه السلام خصومت داشت، به دستور هشام بن عبدالملك، زهر را بر زين اسب ماليد،



[ صفحه 143]



و اسب را به حضور امام باقر عليه السلام آورد، و اصرار كرد كه آن حضرت بر آن سوار گردد، آن حضرت ناگزير سوار شد، و آن زهر در بدن او اثر كرد، به گونه اي كه رانهايش متورم شد و سه روز بستري گرديد، و سرانجام به شهادت رسيد. [2] .

امام صادق عليه السلام مي گويد: آخرين روز عمر پدرم امام باقر عليه السلام بود، وصيت هاي خود را كرد، به او عرض كردم «پدر جان از آن روز كه بستري شده اي هيچ گاه شما را مثل امروز سالم تر نديدم، و هيچ گونه نشانه ي مرگ از چهره ي شما ديده نمي شود.» فرمود: پسرم! آيا صداي پدرم علي بن الحسين عليه السلام را نشنيدي كه از پشت ديوار مرا طلبيد و فرمود:

يا محمد!تعال عجل

«اي محمد! به سوي ما بيا و شتاب كن.» [3] .

شب شهادت امام باقر عليه السلام فرا رسيد، امام صادق عليه السلام به اطاق پدرش امام باقر عليه السلام آمد، ديد در حال مناجات با خدا است، با دست اشاره كرد كه ساعتي بعد بيا، (تا مناجاتش تمام شود) پس از ساعتي امام صادق عليه السلام به بالين پدر آمد، امام باقر عليه السلام فرمود: «امشب آخرين شب عمر من است، هم اكنون پدرم امام سجاد عليه السلام آمد شربتي گوارا آورد و فرمود: «پسرم! از اين شربت بياشام، كه خداوند وعده داده همين امشب روحت را قبض كند.» [4] .



[ صفحه 144]



به اين ترتيب آن امام بزرگوار شربت گواراي بهشتي را نوشيد و شكوهمندانه به لقاء الله پيوست.


پاورقي

[1] مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 210.

[2] اقتباس از بحار، ج 46، ص 331 و منتخب التواريخ، ص 416.

[3] اقتباس از بحار، ج 46،ص 213 و 214.

[4] اقتباس از بحار، ج 46، ص 213 و 214.