بازگشت

وليد بن عبدالملك


پس از هلاكت عبدالملك بن مروان نوبت سلطنت به وليد پسر ارشدش افتاد.

ابن وليد بنا به وصيت پدرش در نخستين روزي كه بر منبر خلافت نشست صريحا گفت:

ايها الناس من ابدي لنا ذات نفسه ضربنا الذي فيه عيناه و من سكت مات بدائه.

اين سخن را پدرش عبدالملك مروان بر همان منبر گفته بود.

هر كس عقيده ي مخالف خود را نسبت به شرايط موجود ابراز كند گردنش را خواهم زد و آن كس كه در سينه پنهان بدارد از غصه بميرد.

اين وليد را هم ابن اثير در كامل التواريخ و هم محمد بن جريد طبري در تاريخ مشهور خود جبار عنيد ناميده اند.

در عهد او فتوحات عرب حد نهائي خود را پيمود. يعني ديگر پس از او هيچ شهر در هيچ كشور با دست اعراب گشوده نشد.

طارق بن زياد سردار او بود كه اندلس را فتح كرد و «جبل الطارق» را به نام خود در اسپانيا بر جا گذاشت. و در عهد او حدود كشورهاي اسلامي از مغرب به اسپانيا و از مشرق به دروازه ي چين رسيد.

مدت حكومت او نه سال و هشت ماه بود.

وي به هنگام مرگ چهل و پنج سال داشت.

مردي متكبر و خودپسند و در عين حال بسيار زشت رو بود.

از بيني اش هميشه آب مي ريخت تا آنجا كه شاعري بيني او را



[ صفحه 31]



پس از مرگ او چنين وصف مي كند.



فقدت الوليد و انفاله

كمثل الفصيل بدا ان يبولا



با مرگ وليد بيني او هم

كه مثل شتر بچه پيشاب مي كرد نابود شد.

در «دير مران» جان داد.

عمر بن عبدالعزيز كه هم برادر زن و هم شوهر خواهر او بود بر جنازه اش نماز گذاشت.

جنازه اش را در دمشق «بيرون دروازه ي صغير به خاك» سپردند.

او هم نوزده پسر داشت.

1- عبدالعزيز بن وليد

2- محمد بن وليد

3- عباس بن وليد

4- ابراهيم بن وليد

5- تمام بن وليد

6- خالد بن وليد

7- عبدالرحمن بن وليد

8- مبشر بن وليد

9- مسرور بن وليد

10- ابوعبيدة بن وليد

11- صدقة بن وليد

12- منصور بن وليد

13- مروان بن وليد.

14- عنبسة بن وليد.

15- عمر بن وليد.



[ صفحه 32]



16- روح بن وليد.

17- بشر بن وليد.

18- يزيد بن وليد.

19- يحيي بن وليد.

زنهايش ام عبدالعزيز و ام البنين و ام ابي عبيد ناميده مي شدند.