بازگشت

زهد و عبادت


صاحب كتاب كشف الغمه از يكي از غلامان حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت مي كند كه گفت: من در حضور امام باقر به مكه ي معظمه مشرف شدم. همينكه آن بزرگوار داخل مسجدالحرام شد و نظر مباركش به خانه ي كعبه افتاد به نحوي گريان شد كه صداي آن حضرت در ميان مسجد بلند شد!

من به آن برگزيده ي خدا گفتم: چون مردم شما را بدين حال مي بينند بهتر اين است كه في الجمله صداي خود را كوتاهتر كني؟

در جوابم فرمود: واي بر تو چگونه من گريه نكنم در صورتيكه اميد دارم: خدا بوسيله ي گريستن من نظر رحمتي بر من بفرمايد تا بدين سبب فرداي قيامت نزد خداي سبحان رستگار باشم؟!

بعد از اين گفتگوها آن بزرگوار در اطراف كعبه طواف كرد و نزد مقام ابراهيم عليه السلام به نماز ايستاد و مشغول ركوع و سجود گرديد، همينكه سر مبارك خود را از سجده برداشت موضع سجده اش از اشك چشمانش تر شده بود!

يكي از حالات آن حضرت اين بود كه هر گاه مي خنديد مي فرمود:

أللهم لاتمقتني!

يعني پروردگارا مرا دشمن مدار!



[ صفحه 24]



روايت شده كه حضرت باقرالعلوم عليه السلام در نيمه هاي شب با خداي خود تضرع و زاري مي كرد و مي گفت: بار خدايا تو مرا امر كردي ولي من امتثال ننمودم، تو مرا از معاصي نهي كردي ولي من خودداري نكردم، من همان بنده ي تو هستم كه در مقابل تو ايستاده ام و عذرخواهي نمي كنم.

نگارنده گويد: يكي از شرائط امامت بنابر مذهب شيعه اين است كه امام معصوم باشد، پس منظور از اينگونه مناجات كه امام باقر و ساير امامان عليهم السلام مي كردند و اعتراف به گناه مي نمودند اين است كه تابعين ايشان كه معصوم نيستند نزد خداي رؤف به گناه خويش اعتراف نمايند، به عبارت ديگر منظورشان اين بوده كه نحوه ي استغفار و طلب آمرزش را به مردمان خداپرست تعليم دهند؟

محمد بن يعقوب كليني از صادق آل محمد صلي الله عليه وآله روايت مي كند كه فرمود: هر وقت امام محمد باقر براي موضوعي نگران و محزون مي شد اطفال و زنان خود را جمع مي نمود آنگاه دعا مي كرد و آنان آمين مي گفتند.

نيز از آن حضرت روايت مي كند كه فرمود: پدر بزرگوارم كثيرالذكر بود. به حدي ذكر خداي را مي گفت كه گاهي كه ما با آن حضرت راه مي رفتيم مي ديديم به ذكر خدا مشغول است. در موقع غذا خوردن به ذكر خداي توانا اشتغال داشت حتي وقتي كه با مردم گفتگو مي كرد مشغول ذكر خداي خود بود. من هميشه مي ديدم كه زبان مبارك پدرم بكام شريفش چسبيده و مي گفت:



[ صفحه 25]



لا اله الا الله.

پدر بزرگوارم ما را جمع مي كرد و مي فرمود: تا موقع طلوع فجر مشغول ذكر خدا باشيم. همه وقت آن عده از اهل خانه را كه مي توانستند قرآن بخوانند امر بتلاوت قرآن مي كرد و آن عده اي را كه نمي توانستند قرآن بخوانند به ذكر و دعا مأمور مي كرد.

محدث قمي در كتاب منتهي الامال مي نگارد: از صادق آل محمد صلي الله عليه وآله روايت شده كه فرمود: يك وقت استري از پدرم مفقود شد آن بزرگوار فرمود: اگر خدا اين استر را باز گرداند او را به سپاسي سپاسگذاري مي كنم كه خوشنود شود:

چند لحظه اي بيش نگذشت كه آن استر را با لجام و زين آوردند. پدرم بر آن استر سوار شد و پس از اين كه خود و لباس خويش را منظم و مرتب كرد سر به جانب آسمان بلند نمود و گفت:

الحمد لله

بيش از اين جمله چيزي نگفت. آنگاه فرمود: بوسيله ي اين جمله (يعني جمله: الحمد لله) چيزي از سپاسگذاري خداي را فروگذار نكردم و همه ي محامد و سپاسگذاري ها را مخصوص خدا نمودم، زيرا هيچ حمد و سپاسي نيست مگر اين كه در اين جمله اي است كه من گفتم.

نيز در كتاب سابق الذكر مي نگارد: از زراره روايت شده كه گفت: حضرت امام محمد باقر عليه السلام براي (تشيع) جنازه ي مردي از قريش حاضر شد و من هم در حضور آن بزرگوار بودم و عطاء كه مفتي (يعني مجتهد) مكه بود نيز



[ صفحه 26]



در ميان آن جمعيت حضور داشت.

در اين بين ناله و فرياد زني بلند شد. عطا به آن زن گفت: خاموش باش و الا ما باز مي گرديم. آن زن خاموش نشد و عطا مراجعت كرد.

من بحضرت باقر عليه السلام گفتم: عطا بازگشت، فرمود: براي چه؟! گفتم: اين زن كه بناي گريه و زاري را نهاد عطا به وي گفت: فرياد و بي قرارري منماي والا ما باز خواهيم گشت، آن زن از گريه و زاري خودداري نكرد لذا عطا مراجعت نمود.

حضرت باقر عليه السلام به من فرمود: بيا تا تشييع جنازه كنيم، اگر ما بوسيله ي باطل (كه فرياد زدن آن زن باشد) برگرديم حق را (كه تشييع جنازه ي آن مرد مسلمان باشد) اداء نكرده ايم.

زراره مي گويد: موقعي كه از نماز ميت فراغت يافتيم وارث آن ميت به حضرت امام محمد باقر گفت: خدا تو را رحمت كند برگرد كه اجر زيادي بردي، زيرا تو نمي تواني، پياده راه روي.

ولي امام باقر عليه السلام اين پيشنهاد را نپذيرفت. من به آن بزرگوار عرض كردم: اين مرد كه به شما اجازه ي مراجعت داد و به من هم در نظر دارم از شما پرسش نمايم (پس جا دارد كه برگرديم؟).

امام عليه السلام در جوابم فرمود: مقصود خود را انجام بده، زيرا ما به اذن اين مرد نيامده ايم تا با اجازه ي او مراجعت نمائيم، بلكه ما اين عمل را بمنظور آن اجري كه خواهان



[ صفحه 27]



آنيم انجام مي دهيم زيرا انسان به همان مقداري كه تشييع جنازه كند مأجور خواهد بود.

نگارنده گويد: گرچه اجر و ثواب تشييع جنازه بيش از آن است كه در اين كتاب نگاشته شود ولي در عين حال ما مختصري از آن ها را از باب نمونه مي نگاريم:

ابن شهر آشوب از موسي بن سيار روايت مي كند كه گفت: من و حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام موقعي كه به ديوارهاي طوس نزديك شديم صداي شيون و فغاني شنيديم وقتي به دنبال آن صدا رفتيم ناگاه با جنازه اي مواجه شديم، در اين اثناء ديدم مولاي من حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام پا از ركاب تهي كرد و از اسب پياده شده نزد آن جنازه رفت و آن را بلند كرد، آن بزرگوار بنحوي خود را به آن جنازه چسبانيده بود كه بره ي نوزاد خود را به مادر مي چسباند.

پس از اين جريان آن حضرت متوجه من شد و فرمود: اي موسي بن سيار! كسي كه جنازه اي از دوستان ما را تشييع نمايد به نحوي از گناه خارج مي شود كه گويا تازه از مادر خود متولد شده باشد.

همينكه آن جنازه را نزديك قبر بر روي زمين نهادند ديدم حضرت رضا عليه السلام متوجه آن ميت شد و مردم را كنار كرد تا خويش را به جنازه رسانيد و دست مبارك خود را بر سينه ي آن ميت نهاد و به او فرمود: اي فلان بن فلان! مژده باد تو را به بهشت، بعد از اين ساعت وحشت و ترسي از براي تو نخواهد بود.

من به حضرت رضا گفتم: آيا شما اين ميت را مي شناسي، در



[ صفحه 28]



صورتي كه تاكنون در اين سرزمين نيامده اي؟

فرمود:اي موسي! آيا نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه خواهد شد، چنان چه تقصير و گناهي از ايشان به نظر ما برسد از خداي رؤف مي خواهيم كه او را عفو فرمايد و اگر عمل خوبي از او به نظر ما برسد از خداي سبحان تقاضا مي كنيم كه اجر و پاداش به او عطا فرمايد؟!

محدث قمي در كتاب سفينة البحار در لغت: شيع از حضرت باقر آل محمد صلي الله عليه وآله روايت مي كند كه فرمود: كسي كه جنازه ي مرد مسلماني را تشييع كند فرداي قيامت حق چهار شفاعت به او عطا مي شود و هيچ دعائي در حق آن ميت نمي كند مگر اين كه آن ملك به وي مي گويد: نظير اين دعا در حق خودت نيز مستجاب خواهد شد.

در كتاب جامع الاخبار از پيامبر با عظمت اسلام صلي الله عليه وآله روايت مي كند كه فرمود: كسي كه جنازه اي را تشييع كند به شماره ي هر قدمي كه بر مي دارد صد هزار (100000) حسنه براي او خواهد بود و صد هزار (100000) درجه به وي عطا مي گردد و صد هزار (100000) گناه از او محو مي گردد.

اگر بر آن جنازه نماز بخواند صد هزار (100000) ملك (پس از فوت وي) بر جنازه اش نماز مي خوانند و براي او طلب مغفرت مي كنند تا آن موقعي كه به خاك سپرده شود.

چنانچه در موقع دفن آن جنازه حضور داشته باشد همان صد هزار ملك بر او موكل مي شوند و از براي وي طلب مغفرت مي كنند تا آن موقعي كه از قبرش برانگيخته گردد.



[ صفحه 29]



كسي كه بر جنازه اي نماز بگذارد جبرئيل با تعداد هفتاد هزار (70000) ملك بر جنازه ي او نماز مي خواند و گناهان گذشته او آمرزيده خواهد شد.

كسي كه حضور داشته باشد تا آن جنازه را دفن كنند و خاك بر روي قبرش بريزند و برگردد به شماره ي هر قدمي كه مي رود و به منزل خودش برمي گردد به قدر يك قيراط اجر خواهد داشت.

نگارنده گويد: يكي از معاني قيراط - چنانچه در بعضي از روايات است - آن است كه به قدر كوه احد باشد.