بازگشت

فضائل و مناقب


ابن حجر كه يكي از علماء و نويسندگان اهل تسنن به شمار مي رود در كتاب صواعق راجع به حضرت امام محمد باقر عليه السلام مي نويسد: آن بزرگوار شكافنده و جامع و شهرت و رفعت دهنده ي علم بود. داراي قلبي صاف، علم و عملي نيكو، نفسي پاك و خلقي شريف بود.



[ صفحه 36]



اوقات آن حضرت بطاعت و فرمانبرداي خدا مصرف مي شد آن بزرگوار در مقامات عارفين داراي يكنوع ثبوت و رسوخي بود كه زبانهاي وصف كنندگان از بيان آن الكن است. آن برگزيده ي خدا درباره ي سلوك و معارف كلماتي دارد كه اين كتاب را گنجانيش ذكر آن ها نيست.

شيخ مفيد از صادق آل محمد صلي الله عليه وآله روايت مي كند كه مي فرمود: محمد منكدر (كه يكي از صوفيه به شمار مي رفت) مي گفت: من گمان نمي كردنم حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام شخصي را نظير خود به يادگار بگذارد، تا آن موقعي كه امام محمد باقر را ديدم و در نظر گرفتم آن حضرت را پند و اندرز دهم ولي آن بزرگوار مرا پند و اندرز داد.

ياوران وي گفتند: آن بزرگوار چگونه تو را موعظه كرد؟! گفت: در موقعي كه هوا خيلي گرم بود و متوجه يكي از نواحي مدينه شدم، ناگاه محمد بن علي را كه خيلي فربه و تناور بود ملاقات نمودم كه بر دوش دو نفر از غلامان سياه خود تكيه كرده مي آمد.

من با خود مي گفتم: اين شخص شخيصي (يعني شخصيت مهمي) از شيوخ قريش است كه در اين ساعت و چنين بحالت در طلب دنيا بيرون آمده، گواه باش كه من او را موعظه خواهم كرد.

من بآنحضرت سلام كردم و آن بزرگوار بنفس زنان و عرق ريزان جواب سلام مرا فرمود.

گفتم: خدا امور تو را اصلاح كند، آيا جا دارد كه شيخي از شيوخ قريش با چنين حالت در طلب دنيا باشد، اگر مرگ



[ صفحه 37]



تو را با چنين وضعي دريابد چه خواهي كرد؟!

ناگاه ديدم آن بزرگوار دست از دوش غلامان برداشت و پس از اين كه تكيه كرد به من فرمود: به خدا سوگند اگر مرگ مرا در چنين حالتي دريابد در صورتي مرده ام كه مشغول فرمانبرداري خدا بوده ام، زيرا من اين عمل را انجام مي دهم كه محتاج مثل تو شخصي و مردم ديگر نشوم. من موقعي از مرگ ترسانم كه بيايد و مرا در حال معصيت دريابد.

محمد بن منكدر مي گويد: من به آن حضرت گفتم: خدا تو را رحمت كند من در نظر داشتم تو را پند و اندرز دهم ولي تو مرا موعظه نمودي.

محمد بن يعقوب كليني روايت مي كند كه گروهي به حضور حضرت امام محمد باقر عليه السلام مشرف شدند، در آن موقع يكي از اطفال آن بزرگوار مريض بود، آن جمعيت به قدري از چهره ي مبارك آن حضرت آثار غم و اندوه مشاهده كردند كه آرامش نداشت. لذا با يكديگر مي گفتند: به خدا قسم اگر اين كودك را آسيبي برسد بعيد نيست آن بزرگوار را حالتي دست دهد كه ما دوست نداشته باشيم!!

راوي ميگويد: چندي نگذشت كه آن كودك از دنيا رفت و صداي گريه و شيون بلند شد و حضرت امام محمد باقر عليه السلام با كمال گشاده روئي خارج گرديد. به آن بزرگوار گفتند: يابن رسول الله! در آن موقعي كه كودك شما مريض بود ما آن قدر شما را نگران و ناراحت ديديم كه مي گفتيم: اگر واقعه اي رخ دهد نگراني شما به قدري زياد شود كه ما هم دچار غم و اندوه خواهيم گشت؟



[ صفحه 38]



امام باقر عليه السلام فرمود: ما آن چه را دوست داريم مائل هستيم كه عافيت باشد و به ما نصيب گردد ولي موقعي كه مشيت خدا بر خلاف خواسته ي ما باشد درباره ي آنچه خدا دوست دارد تسليم خواهيم بود.