بازگشت

معجزاتي از امام محمد باقر


مسعودي در كتاب اثبات الوصيه مي نويسد: از عده اي از ياران حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت شده كه گفتند: ما نزد آن حضرت بوديم، زيد بن علي بن الحسين عليهم السلام از نزد حضرت باقرالعلوم عليه السلام عبور كرد، امام عليه السلام فرمود: اين برادر من زيد را مي بينيد؟ به خدا قسم كه وي در كوفه خروج مي كند، بدنش بالاي دار مي رود و سر مباركش را در كوچه و بازارها مي گردانند.

نگارنده گويد: ما جريان شهادت زيد بن علي بن الحسين عليهماالسلام را در كتاب سرگذشت حضرت سجاد كه ششمين جلد ستارگان درخشان بشمار مي رود نگاشته ايم، اميد است كه مطالعه ي آن براي خوانندگان محترم بي نتيجه نباشد.

نيز در كتاب سابق الذكر از محمد بن مسلم روايت مي كند كه گفت: من در مسافرت مكه در جوار حضرت باقرالعلوم عليه السلام بودم، در بين راه گوسفندي را ديدم كه



[ صفحه 43]



از گله عقب مانده بود، آن حيوان با بچه ي بخود گفتگو مي كرد و به سرعت راه مي رفت.

امام باقر فرمود: آيا مي داني كه اين گوسفند به بچه ي خود چه مي گويد؟ گفتم: نه. فرمود: اين حيوان به بچه ي خود مي گويد: زود بيا داخل گله شو! برادر تو در سال هاي گذشته از من و گله عقب افتاد كه گرگ آن را در ربود.

محمد بن مسلم مي گويد: من نزد آن چوپان رفتم و گفتم: اين گوسفندي را كه من مي بينم بچه ي خود را صدا مي زند احتمال مي دهم بچه ي آن را گرگ قبل از اين در همين موضع خورده باشد؟

چوپان گفت: آري اين موضوع در سال گذشته اتفاق افتاد.

قطب راوندي از ابوبصير روايت مي كند كه گفت: حضرت امام محمد باقر عليه السلام به مردي از اهل خراسان فرمود: در آن موقعي كه تو متوجه اين نواحي شدي و نزديك جرجان رسيدي پدرت دنيا را بدرود گفت:

حضرت باقر پس از اين پرسش به وي فرمود: برادرت در چه حال است، گفت: من او را صحيح و سالم به جاي نهادم.

امام عليه السلام فرمود: او را همسايه اي بود صالح نام كه در فلان روز و فلان ساعت برادر تو را از پاي درآورد و كشت.

آن مرد گريست و گفت: انا لله و انا اليه راجعون.

امام باقر فرمود: ساكت باش! مغموم و اندوهناك مباش كه جاي وي در بهشت است و آن جا از براي او از اين جهان فاني خوشتر خواهد بود.

آن مرد خراساني گفت: يابن رسول الله! در آن موقعي كه من متوجه پيشگاه شما شدم پسر مريضي داشتم كه دچار مرض



[ صفحه 44]



شديدي بود، پس چرا از حال وي پرسش نكردي؟

حضرت باقرالعلوم فرمود: پسرت صحت يافت و عمويش دختر خود را به وي تزويج كرد، وقتي تو نزد پسر خود برگردي خواهي ديد پسري براي او متولد شده كه نامش علي است و از شيعيان ما به شمار مي رود. ولي پسرت از شيعيان ما نيست، بلكه از دشمنان ما بشمار مي رود.

وي به حضرت باقر گفت: آيا چاره اي در اين كار هست (كه فرزندم از شيعيان شما محسوب شود؟) فرمود: او دشمني دارد كه برايش كافي است (يعني نمي گذارد كه وي هدايت شود؟)

راوي مي گويد: وقتي آن شخص برخواست من به حضرت باقرالعلوم گفتم: اين مرد كيست؟ فرمود: مردي است از اهل خراسان كه مؤمن و از شيعيان ما به شمار مي رود.

سيد محمد مهدي موسوي در كتاب خلاصة الاخبار از ابوبصير روايت مي كند كه گفت: من در كوفه بزني قرآن مي آموختم، يك وقت با آن زن شوخي و مزاح كردم، وقتي به حضور حضرت باقرالعلوم مشرف شدم آن بزرگوار (بدون اين كه كسي به او خبر دهد) مرا مورد عتاب قرار داد و فرمود:

من ارتكب الذنب في الخلاء لا يعبأ الله به.

يعني كسي كه در خلوت گناه كند خدا اهميتي به وي نخواهد داد، با آن زن چه گفتگوئي كردي؟! من پس از اين عتاب صورت خود را گرفتم و خجل شدم و به آنحضرت گفتم: توبه كردم. آنگاه آن بزرگوار فرمود: ديگر نظير اين عمل را انجام ندهي!! من قول آن برگزيده ي خدا را پذيرفتم.



[ صفحه 45]



نيز در كتاب سابق الذكر از ابوبصير روايت مي كند كه گفت: مولاي من حضرت باقرالعلوم عليه السلام به من فرمود: موقعي كه به كوفه برگشتي فرزندي از براي تو به وجود خواهد آمد، نام آن مولود را عيسي بگذار.

فرزند ديگري براي تو موجود خواهد شد، نام او را محمد بگذار اين دو فرزند تو از شيعيان ما خواهند بود، زيرا نام هاي ايشان در صحيفه و دفتر ما مرقوم است و ايشان را تا به قيامت فرزندي نخواهد بود. من گفتم: شيعه ي شما با شما خواهد بود؟ فرمود: آري، ولي به شرط اين كه از خدا بترسند، تقوا داشته باشند، خدا را اطاعت نمايند.

نيز در همان كتاب مي نگارد: در يكي از روزها حضرت باقر عليه السلام داخل مسجد گرديد، جواني را در مسجد ديد كه مي خندد، امام باقر به وي فرمود: چگونه در مسجد مي خندي و حال آن كه بعد از سه روز ديگر دنيا را بدرود خواهي گفت و در رديف اهل قبور به شمار مي روي؟!

آن جوان در اول روز سوم كه امام باقر فرموده بود از دنيا درگذشت و در آخر همان روز از اهل قبور به شمار رفت!!

نگارنده گويد: معجزات حضرت باقرالعلوم بيش از آن است كه در اين كتاب نوشته شود، افرادي كه بخواهند بيش از اين از معجزات آن بزرگوار مطلع گردند به كتابهاي مفصله و مربوطه مراجعه نمايند.



[ صفحه 46]