بازگشت

فضائل و مناقب امام باقر


امالي صدوق ص 353 از حضرت صادق نقل مي كند كه پيغمبر روزي به جابربن عبدالله انصاري فرمود: جابر تو خواهي بود تا يكي از فرزندان من بنام محمد بن الحسين بن علي بن ابيطالب را كه در تورات معروف به باقر است ملاقات كني او را ديدي سلام مرا برسان.

روزي جابر خدمت زين العابدين عليه السلام رسيد پسركي را در آنجا ديد گفت چند قدم جلو بيا. آمد باز گفت چند قدم عقب برو رفت. گفت به خدا سوگند اين شمائل پيامبر است. به حضرت زين العابدين عرض كرد اين پسرك كيست؟ فرمود اين فرزندم محمد باقر و امام بعد از من است جابر خود را به قدمهاي آن جناب افكند و شروع به بوسيدن نموده گفت جانم فدايت باد يابن رسول الله سلام پدرت را بپذير پيامبر اكرم به تو سلام رسانده. در اين موقع ديدگان حضرت باقر پر از اشك شده گفت جابر سلام بر جدم پيامبر تا انقراض آسمانها و زمين و سلام بر تو كه سلام پيامبر را رساندي.

در خبر ديگر از علل الشرايع ج 1 ص233 دنباله خبر را چنين مي نويسد كه پس از سلام بر پيامبر و سلام بر جابر. جابر به امام عرض كرد تو باقري باقر! واقعاً علم را مي شكافي. بعدها جابر خدمت امام مي آمد و از او دانش مي آموخت گاهي در نقل از پيامبر جابر اشتباه مي كرد به او تذكر مي داد جابر قول امام باقر عليه السلام را مي پذيرفت و مي گفت تو باقري باقر! خدا را گواه



[ صفحه 155]



مي گيرم كه در كودكي به تودانش ارزاني شده.

درخرايج ـ حضرت صادق فرمود جابربن انصاري آخرين فرد از اصحاب پيغمبر بود كه باقيماند مردي ارادتمند به ما خانواده به عمامه اي به سر مي بست و در مسجد پيامبر مي نشست. پيوسته مي گفت يا باقر. يا باقر اهل مدينه مي گفتند هذيان مي گويد. درجواب آنها مي گفت نه به خدا هذيان نيست من از پيغمبر شنيدم مي فرمود تو يكي از فرزندان مرا كه هم نام من و شمائل او شبيه شمائل من است خواهي ديد كه او علم را مي شكافد.

اين فرمايش پيامبر سبب گفتن يا باقر من شده. اتفاقاً روزي در مدينه بين راه به حضرت باقر برخورد همين كه چشمش به او افتاد گفت پسرك چند قدم پيش بيا پيش آمد گفت چند قدم عقب برو رفت گفت به خدا قسم اين شمائل پيامبر است اسم تو چيست؟

فرمود محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب. جابر جلو آمده سر آن جناب را بوسيد گفت پدر و مادرم فدايت پدرت پيامبر سلامت رسانده امام باقر فرمود سلام بر پيامبر باد. با حالت ترس خدمت پدرش زين العابدين عليه السلام رسيده جريان را نقل كرد. حضرت زين العابدين پرسيد جابر بود؟ عرض كرد بلي.

فرمود در خانه باش (تا مبادا مردم گزندي به او برسانند) جابر بن عبدالله روزها مي آمد و از حضرت باقر استفاده علمي مي كرد. مردم مدينه مي گفتند تعجب است از اين پيرمرد كه بازمانده اصحاب پيامبر است مي آيد پيش اين كودك و از او درس مي گيرد.

حضرت زين العابدين از دنيا رفت. امام باقر كه به منصب امامت رسيد از جابر احترام مي كرد به واسطه درك محضر پيغمبر. حضرت باقر كه مردم را از خدا خبر مي داد مي گفتند واقعاً ما كسي را از اين شخص با جرئت تر نديده ايم وقتي اين خبر به گوش حضرت باقر رسيد مردم را از پيامبر حديث مي كرد باز گفتند كسي را دروغگوتر از اين شخص نديده ايم حديث از پيامبر مي كند با



[ صفحه 156]



اينكه او را نديده.

باز امام باقر اين مطلب را كه شنيد آنها را حديث مي كرد از جابربن عبدالله آنوقت تصديق مي كردند با اينكه به خدا سوگند جابر خدمت حضرت باقر مي رسيد و از او علم مي آموخت.

در كشف الغمه ص321 ج2 مي نويسد كه محمد بن مسلم مكي گفت ما پيش جابر بن عبدالله انصاري بوديم كه حضرت علي ابن الحسين با پسرش محمد كه كودكي بود وارد شد به پسرش فرمود سرعمويت را ببوس حضرت باقر جلو رفته سر جابر را بوسيد. آنوقت چشمهاي جابر كور شده بود.

پرسيد اين كيست؟ فرمود اين پسرم محمد است جابر او را در آغوش گرفته گفت محمد حضرت محمد به تو سلام مي رساند. از جابر پرسيد چگونه چنين پيامي را مي رساني؟ گفت من در خدمت پيغمبر بودم حضرت حسين روي زانويش نشسته بود و با او بازي مي كرد.

فرمود جابر براي اين فرزندم پسري بنام علي متولد مي شود كه روز قيامت منادي پروردگار فرياد مي زند سرور عبادت كنندگان از جاي برخيزد. علي ابن حسين از جاي بر مي خيزد براي آن علي فرزندي بنام محمد متولد مي شود كه تو او را خواهي ديد سلام مرا به او برسان ضمناً متوجه باش كه پس از ديدن او زياد زنده نخواهي بود. جابرمدت كوتاهي زنده بود آنگاه از دنيا رفت.

در اختصاص ص62 ـ هشام بن سالم گفت حضرت صادق فرمود پدرم مناقبي دارد كه هيچ يك از پدرانم ندارند. پيغمبراكرم به جابر بن عبدالله فرمود تو يكي از فرزندانم بنام محمد را خواهي ديد سلام مرا به او برسان.

جابر خدمت علي ابن الحسين آمده امام محمد باقر را خواست فرمود به مكتب رفته است بفرستم بيايد؟ عرض كرد من خودم ميروم پيش او جابر خدمت حضرت باقر رفته سلام پيغمبر را رساند سر او را بوسيد و در خدمتش بود حضرت باقر فرمود سلام بر جدم و تو. جابر تقاضا كرد كه ضمانت كند



[ صفحه 157]



براي او شفاعت روز قيامت را. امام عليه السلام فرمود انجام خواهم داد.