بازگشت

ولادت و اسم و كنيه آن حضرت


ولادت با سعادت پنجمين پيشواي ما، امام محمد باقر (عليه السلام)، روز دوشنبه، سوم صفر يا در غره ي رجب سال پنجاه و هفت در مدينه ي منوره چشم به جهان گشود. او را محمد ناميدند، ابوجعفر كنيه او و شاكر، هادي و باقرالعلوم يعني: «شكافنده ي دانش ها» لقب آن گرامي است كه، مشهورترين آنها باقر است. پيامبر، ايشان را باقر لقب فرمودند. در هنگام تولد، او را هاله اي نور فراگرفته و همانند امامان ديگر، پاك و پاكيزه به دنيا آمد.

امام محمد باقر (عليه السلام) در واقعه ي كربلا حضور داشتند؛ آن زمان چهار سال از سن مباركشان گذشته بود.



[ صفحه 7]



امام محمد باقر (عليه السلام)، هم از طرف مادر و هم از طرف پدر، به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) و حضرت علي (عليه السلام) و فاطمه زهرا (عليهاالسلام) نسبت دارند؛ چرا كه پدر بزرگوارشان، امام زين العابدين (عليه السلام)، فرزند امام حسين (عليه السلام) و مادر گرامي ايشان فاطمه، دختر امام حسن (عليه السلام)، بودند كه او را ام عبدالله مي گفتند.

از دعوات راوندي روايت شده از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) كه فرمود: «روزي مادرم در زير ديواري نشسته بودند؛ ناگهان صدايي از ديوار بلند شد و از جا كنده شد، خواست بر زمين بيافتد كه مادرم با دست خود به ديوار اشاره كرد و فرمود: نبايد فرود آيي. قسم به حق مصطفي (صلي الله عليه و اله) كه حق تعالي، اجازه ي افتادن تو را نمي دهد. پس آن ديوار معلق در ميان زمين و آسمان باقي ماند تا وقتي كه مادرم از آن جا دور شدند و بعد پدرم - امام زين العابدين (عليه السلام) - صد اشرفي براي آن اتفاق صدقه دادند» .

راوي از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده: «روزي ايشان از جده ي خويش يادي كرد، مادر حضرت امام محمدباقر (عليه السلام)



[ صفحه 8]



فرمود: جده ام صديقه بود و در دودمان حضرت حسن (عليه السلام) زني به درجه و مرتبه ي او نرسيده است» .

روزي پيامبر (صلي الله عليه و اله) به يكي از ياران پارساي خود «جابرين عبدالله انصاري» فرمود: «اي جابر، تو زنده مي ماني تا فرزندي از مرا ملاقات كني، كه از اولاد حسين (عليه السلام) خواهد بود و او را (محمد) مي نامند و (يبقر علم الدين بقرا) يعني او علم دين را مي شكافد. پس هرگاه او را ملاقات كردي، (سلام) مرا به او برسان» .

پيامبر در گذشت و جابر عمري دراز يافت، بعد از مدتي به خانه ي امام زين العابدين آمد. امام محمد باقر (عليه السلام) را ديد كه آن زمان كودكي خردسال بود، به او گفت: پيش بيا... امام باقر (عليه السلام) آمد. جابر گفت: برگرد... و امام بازگشت. جابر اندام و راه رفتن او را تماشا كرد و گفت: «به خداي كعبه سوگند كه آينه ي تمام نماي پيامبر (صلي الله عليه و اله) است» .

از امام زين العابدين (عليه السلام) سوال كرد: «اين كودك كيست» ؟

امام زين العابدين (عليه السلام) فرمودند: «امام پس از من فرزندم، محمد باقر است» .



[ صفحه 9]



جابر برخاست و بر پاي امام محمد باقر (عليه السلام) بوسه زد و گفت: «فدايت شوم اي فرزند پيامبر «عليه السلام» ، سلام و درود پدرت، پيامبر خدا (صلي الله عليه و اله)، را بپذير كه او تو را سلام رسانده است» .

ديدگان امام باقر (عليه السلام) پر از اشك شد و فرمود: «سلام و درود بر پدرم پيامبر خدا و بر تو باد، اي جابر تا زماني كه آسمان ها و زمين پايدارند» ، [1] آن گاه جابر به آن

حضرت عرض كرد: «يا باقر: انت الباقر حقا انت الذي تبقر العلم بقرا» .

عالمان آن حضرت را شكافنده علوم اولين و آخرين و دلش را بحر پهناور و چشمه ي جوشنده ي علم و دانش خوانده اند.



[ صفحه 10]




پاورقي

[1] امالي شيخ صدوق، ص 211.