بازگشت

مختصري از فضايل و مكارم اخلاق امام محمد باقر


علم امام محمد باقر (عليه السلام)همانند ديگر امامان از سرچشمه وحي بوده، امامان آموزگار نداشتند و در مكتب بشري درس نخوانده اند. «جابر بن عبدالله» نزد امام محمد باقر (عليه السلام) دانش فرامي گرفت و به آن گرامي مكرر عرض مي كرد: «اي شكافنده ي علوم، گواهي مي دهم تو از كودكي از دانش خدادادي برخورداري...» . [1] .

شيخ مفيد از عبدالله بن عطاي مكه روايت كرده كه مي گفت: هرگز دانشمندان را نزد كسي چنين حقير و كوچك



[ صفحه 11]



نديده بودم كه نزد امت محمد باقر (عليه السلام) ديدم؛ «حكم بن عقبه» با آن علم زيادش و جلال و شأني كه در نزد مردم داشت، در نزد امام محمد باقر (عليه السلام)، مانند طفل دبستاني است كه در نزد معلم خود نشسته. [2] هر وقت «جابر بن يزيد نجفي» از امام محمدباقر (عليه السلام) روايتي نقل مي كرد و مي گفت: وصي اوصياء و وارث علوم انبياء، محمد بن علي بن الحسين، صلوات الله عليهم اجمعين حديث كرد مرا). [3] .

شخصي از «عبدالله عمر» مسئله اي را پرسيد و او در پاسخ گفت: نمي دانم و گفت: «از محمد بن باقر (عليه السلام) بپرس كه كودكي خردسال است و مرا نيز از پاسخ سوال آگاه ساز...» آن شخص از امام محمد باقر (عليه السلام)سوال كرد و پاسخ قانع كننده اي شنيد و براي عبدالله عمر بازگو كرد، عبدالله گفت: «اين ها خانداني هستند كه دانش شان خدادادي است.» . [4] .

شيخ كشي از «محمد بن مسلم» روايت كرده كه گفت: «هر



[ صفحه 12]



كار مشكلي كه به من رو مي كرد و از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام)سوال مي كردم به اندازه اي شد كه سي هزار حديث (پاسخ) از آن حضرت و از امام صادق (عليه السلام) نيز شانزده هزار حديث (پاسخ) دريافت كردم» .

حاببه و البيه روايت كرده كه گفت: «مردي را ديدم كه در وقت عصر (ملتزم يا مابين كعبه و حجر) كه مردم اطراف او جمع شده بودند و از مشكلات خود سوال مي كردند و به دنبال كليد مشكلات خود بودند و او در آن زمان اندك از جاي خود بلند نشد تا آن كه هزار مسئله را فتوا داد و بعد بلند شد و رو به زحل خود كرد و منادي با صداي بلند فرياد زد «الا ان هذا النور الا بلج المسرح و النسيم الارج و الحق المرج» . يعني: بدانيد كه است نور بخشند كه بندگان را به طريقي دلالت مي كند و اين نسيم خوشبو است و به خاطر اوست كه جهانيان را به نسيم معرفت و دانش، معطر كرده است. اين همان حقي است كه قدرش در ميان مردم ضايع مانده است يا به دليل ترس از دشمنان، مضطرب است.» و جماعتي را نگران ديدم: مي گفتند مگر اين شخص كيست؟! در جوابشان گفتند: «محمد بن علي



[ صفحه 13]



باقر (عليه السلام) است» .

او شكافنده ي دشواري هاي علوم و ناطق از فهم محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب (عليه السلام) است. ابن شهر آشوب گفته كه: گفته اند: [از هيچكدام از فرزندان امام حسن و حسين (عليهماالسلام) تفسير، كلام، فتوا و احكام حلال و حرام ديده و شنيده نشده به جز اين كه از امام محمد باقر (عليه السلام) بوده است]ابوالسعادت در كتاب فضايل الصحابه نقل كرده: جابر انصاري (ره) - كه سلام رسول خدا (صلي الله عليه و اله) بر او باد - تبليغ امام محمد باقر (عليه السلام) را مي كرده است و آن حضرت به جابر فرمودند: «وصيت كن كه تو به زودي به سوي خداي خويش باز مي گردي» . جابر گريه كرد و گفت:اي آقاي من! از كجا دانستي و اين چه عهدي است كه از زمان رسول خدا (صلي الله عليه و اله) با من بسته است. حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) فرمودند: «سوگند به خدا، اي جابر كه همانا خداوند تعالي به من عطا فرموده علم آنچه كه بوده است و علم آنچه كه خواهد آمد، تا قيامت» جابر وصيت خود را كرد و زمان فوت او رسيد.

روايت شده از رسول اكرم (صلي الله عليه و اله) كه فرمودند: «كه هرگاه



[ صفحه 14]



حسين (عليه السلام) از دنيا برود؛ قائم به امر و بعد از او علي پسرش است و اوست حجت و امام، برون آورد حق تعالي از صلب علي و فرزندي كه هم نام من و شبيه ترين مردم به من است، علم او علم من و حكم او حكم من است و امام و حجت بعد از پدرش، اوست» .

صاحب كشف الغمه روايت كرده كه، يكي از غلامان حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) گفته است: وقتي كه با حضرت به مكه رفتيم، زماني كه حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) وارد مسجد شد و نگاهشان به كعبه افتاد؛ به حدي گريه كرد كه صداي مباركشان در مسجد بلند شد. من گفتم: پدر و مادرم فدايت شود. مردم شما را با اين حال نگاه مي كنند، خوب نيست. در حال حاضر صداي مبارك را از گريه كوتاه فرماييد. حضرت فرمودند: «واي بر تو! به چه دليل گريه نكنم، همانا اميد دارم كه پروردگار به خاطر گريه ام نظر رحمتي به من فرمايد و به خاطر اين رحمت در آخرت، نزد او رستگار شوم» . [5] و بعد حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) دور خانه ي خدا طواف كردند



[ صفحه 15]



و بعد از طواف، در كنار مقام به نماز ايستادند و به ركوع و سجده رفتند. وقتي كه سر از سجده برداشتند؛ قسمت سجده گاه آن حضرت از اشك چشمان شان، تر شده بود يكي از حالات امام اين بود كه هر وقت خنده اي مي كرد مي گفت: «خدايا! مرا دشمن مدار» .

روايت شده كه امام محمد باقر (عليه السلام) هر جمعه، يك دينار صدقه مي دادند و مي فرمودند: «صدقه، در روز جمعه مضاعف مي شود» . شيخ كليني روايت كرده از حضرت امام صادق (عليه السلام) كه مي فرمودند: «هرگاه كه پدرم از امري ناراحت مي شدند، زن ها و فرزندان خود را جمع مي كردند و دعا مي كردند و آن ها آمين مي گفتند» .

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «پدرم كثير الذكر بود و به حدي ذكر مي گفت كه هر وقت با او راه مي رفتيم و طعام مي خورديم؛ او ذكر خدا مي گفت و وقتي كه به مردم حديث مي گفت؛ ذكر خدا مي گفت. دائما مي ديدم كه زبان مباركشان به كام شريفشان چسبيده و ذكر (لا اله الا الله) مي گفت. ما را در نزد خود جمع مي كردند و به ذكر تا طلوع آفتاب سفارش مي كردند



[ صفحه 16]



و پيوسته امر مي فرمودند به قرائت قرآن و برخي از اهل بيت كه قرائت نمي توانستند، امر به ذكر گفتن مي كرد» .



[ صفحه 17]




پاورقي

[1] علل الشرايع، ج 1، ص 212.

[2] ارشاد شيخ مفيد، ص 246.

[3] ارشاد شيخ مفيد، ص 246.

[4] مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 329.

[5] منتهي الآمال، ج 2، ص 179.