بازگشت

معجزه 11 (در مورد اخبار آن حضرت از غيب)


قطب راوندي از ابوبصير روايت كرد: حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) به مردي از اهل خراسان، فرمود: «پدرت چه طور است؟» گفت: خوب است؛ فرمود: «پدرت از دنيا رفت، زماني كه تو به نواحي جرجان رسيده بودي» . حضرت فرمودند: «برادرت در چه حالي است؟» گفت: سالم و تندرست بود. فرمودند: «او همسايه اي به نام صالح داشت كه در فلان روز و فلان ساعت برادر تو را به قتل رساند» . آن مرد گريه كرد و گفت:



[ صفحه 46]



«انا لله و انا اليه راجعون بما اصبت» حضرت فرمودند: «گريه نكن و ناراحت نباش؛ زيرا جاي او در بهشت است و بهشت از منزل فاني اين دنيا براي او بهتر است» .

عرض كرد: يابن رسول الله (صلي الله عليه و اله)، زماني كه براي ديدارتان راهي شدم، پسرم رنجور و مريض بود و دچار درد زيادي بود. از حال او هيچ سوالي نكرديد؟ حضرت فرمودند: «مريضي پسرت بر طرف شده و با دختر عمه اش ازدواج كرده است. وقتي كه او را ببيني، از او پسري متولد شده كه نامش علي است و از شيعيان ما مي باشد، اما پسرت شيعه ي ما نيست، بلكه دشمن ماست» . مرد گفت: آيا چاره اي وجود دارد؟ حضرت فرمودند: «او خود دشمني دارد و دشمن او برايش كافي است» . راوي گفت: آن مرد بلند شد و رفت، من از آن حضرت سوال كردم، اين مرد چه كسي بود؟ فرمودند: «مردي است مومن و از اهل خراسان و شيعه ي ماست» .



[ صفحه 47]