تصريح باقرالعلوم به امامت خويش
شايد گمان رود كه اثبات امامت امامان با استناد به نظر و تأييد خود آنان، امري غير قابل قبول است، و به تعبير ديگر، شهادت فرد به نفع خود، پذيرفته نيست و ثمري به آن مترتب نمي باشد.
اين سخن در بسياري از موارد صادق است؛ زيرا در ميدان حكم و قضاوت، بايد گواهاني به گواهي و شهادت برخيزند كه خود خارج از گردونه ي منافع داوري خويش
[ صفحه 36]
باشند، اما در اين مورد، خصوصياتي وجود دارد كه با در نظر گرفتن آن، گواهي امام باقر (ع) بر امامت خويش، مي تواند مورد استناد قرار گيرد.
شخصيتي معنوي و علمي، چون باقرالعلوم (ع) كه به اتفاق آراي علما و فقهاي اماميه و اهل سنت، [1] در اوج پاكي، تقوا، اخلاق و علم و عمل زيسته و كسي از او شهادت و سخن ناروا و گزاف نشنيده است اگر سخن از امامت خويش به ميان مي آورد، بر اساس بيان حق و هدايت خلق و زدودن شبهاتي است كه در آن روزگار فضاي جامعه ي اسلامي را تيره ساخته بود. اگر آن حضرت، جايگاه خود را براي مردم روشن نمي ساخت و به امامت خود تصريح نمي نمود، كساني ادعا مي كردند كه اماميه مقام و منزلتي را براي باقرالعلوم (ع) معتقدند كه او خود براي خويش باور نداشته است.
امام باقر (ع) به زراره فرمود: ما دوازده امام هستيم كه از جمله ي ما حسن بن علي و حسين بن علي است و پس از ايشان، امامان از نسل حسين (ع) مي باشند. [2] .
امام باقر (ع) در بياني ديگر فرمود: ماييم واليان امر خدا و خزانه داران علم او و وارثان وحي و حاملان كتاب الهي، اطاعت ما بر مردم واجب و محبت ما ايمان و دشمني ما كفر است، دوستان ما در بهشت و دشمنان ما در آتشند. [3] .
آن حضرت مي فرمود: «ليلة القدر» بر ما مخفي نيست؛ زيرا ملائكه در آن شب، اطراف ما در چرخشند. [4] .
در سخني ديگر به ابوبصير فرمود: يكي از وصيت هاي پدرم (علي بن الحسين) به من اين بود كه: فرزندم! پس از وفات من جز تو كسي مرا غسل ندهد؛ زيرا امام را جز امام غسل نمي دهد. و بدان كه برادرت عبدالله مردم را به سوي خود خواهد خواند (ادعاي امامت خواهد كرد) ولي او را به حال خويش واگذار؛ زيرا عمر او كوتاه
[ صفحه 37]
است.
چون پدرم درگذشت، همچنان كه فرموده بود او را غسل دادم و عبدالله هم مدعي امامت شد و ديري نگذشت كه از دنيا رفت. اين از جمله ي خبرهايي بود كه علي بن الحسين قبل از تحقق، از آن پرده برداشت. و به وسيله ي اين امور است كه امام شناخته مي شود. [5] .
روايات در اين زمينه متعدد و بسيار است، [6] اما نكته اي اساسي در اين ميان وجود دارد كه امام باقر (ع) هم در روايت اخير، بدان اشاره داشته است و آن اينكه امامت گرچه مقامي الهي است و تعيين امام به رأي و انتخاب مردم نيست، ولي امام بايد داراي ويژگي هايي باشد كه مردم با مشاهده ي آن ها به مقام و شخصيت استثنايي و فوق العاده ي وي پي برند. چنانكه در روايت اخير، امام باقر (ع) پس از نقل پيشگويي پدر درباره ي آنچه بعدها اتفاق افتاد، فرمود: به وسيله ي اين امور است كه امام شناخته مي شود.
بنابراين، اگر در بحث امامت، مسأله ي وصايت مطرح مي شود و يا سخنان خود امام در تأييد امامت خويش آورده مي شود، نبايد مورد سوء برداشت قرار گيرد و چنين تلقي شود كه اماميه در زمينه ي امامت نظريه اي شبيه نظريه ي موروثي بودن حكومت و خلافت را پذيرفته اند!
ملاك اصلي در انتخاب فردي از سوي خداوند براي رسالت و يا امامت؛ لياقت ها و توان هاي روحي، علمي، اخلاقي و معنوي او است كه در مجموع، شخص رسول يا امام را بر ديگران فضيلت مي بخشد.
اصل و نسب، منهاي ملاك هاي معنوي و علمي، در بينش الهي، فاقد اعتبار است؛ چه، فرزند پيامبري به خاطر انحراف از مسير حق، پيوند خويشاونديش گسته مي شود. [7] يگانه ملاك كرامت فرد، نزد خداوند تقوا و فضيلت
[ صفحه 38]
مي باشد. [8] همسر لوط (ع) در جمله ي كافران باقي مي ماند و هلاك مي شود. [9] و همسر فرعون، در زمره ي مؤمنان و صالحان قرار مي گيرد.
پاورقي
[1] در بخش هاي آينده، آراي انديشمندان و فقهاي جهان اسلام درباره ي شخصيت معنوي و علمي امام باقر (ع) بتفصيل خواهد آمد.
[2] اصول كافي 2 / 482.
[3] مناقب 4 / 206.
[4] كشف الغمة 2 / 350.
[5] كشف الغمة 2 / 347.
[6] اثبات الوصية 152؛ كفاية الاثر 243-236؛ ارشاد مفيد 2 / 157-156؛ سير اعلام النبلاء 4 / 404؛ احقاق الحق 12 / 179؛ نور الابصار، مازندراني 60-59.
[7] قال يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح. هود / 46.
[8] حجرات / 13.
[9] انا منجوك واهلك الا امرأتك كانت من الغابرين، عنكبوت / 33.