بازگشت

ويژگي ها و شايستگي هاي ضروري امام


امامت منصبي تشريفاتي نيست. منزلتي است كه امام را در همه ي شؤون زندگي ديني و دنيايي امت، صاحبنظر و داراي تأثير مي سازد.

امامت استمرار خط رسالت است، با اين فرق كه بر رسول خدا (ص) وحي مي شده است اما بر امام وحي نمي شود.

پيامبر (ص) به تصريح قرآن، داراي حق ولايت و حكومت بر مردم بوده، ميان آنان قضاوت مي كرده، احكام و تكاليف عبادي، اجتماعي و وظايف سياسي را بر عهده داشته است، درباره ي انفال، غنايم، زكات، تصميم مي گرفته و انتخاب فرماندهان سپاه، سفيران و سرپرستان امور مختلف جامعه با سخن آن حضرت بوده است.

پس از رسول خدا (ص) هيچ يك از اين امور تعطيل شدني نبوده است.

مردم همچنان نيازمند رهبري و مديريت ديني و اجتماعي بوده اند.

نياز به قضاوت و داوري، همچنان ادامه داشته است.

بسياري از مسايل جديد (مسايل مستحدثه) حكمش براي مردم روشن نبوده و بايد فردي آگاه به ژرفاي كتاب و سنت، آن ها را براي مردم باز مي گفته و روشن مي ساخته است.

بقاي جامعه در پرتو نظام اداري و سياسي امكانپذير است، و جامعه نيازمند قوانين، مقررات و سيستمي اجرايي بوده تا از هم نپاشد و هرج و مرج به وجود نيايد.

انفال، غنايم و زكات ها رقم بسيار بالايي را تشكيل مي داده، كه بدون نظارت فردي آگاه و ايمن، در مصارف صحيح و بايسته، صرف نمي شده است.



[ صفحه 39]



اين شؤون، اموري نيست كه با رحلت رسول خدا (ص) بتوان آن ها را تعطيل كرد و احساس بي نيازي داشت!

شخصي مي بايست اين وظايف را عهده دار شود.

آن شخص بايد از سه شرط ضروري برخوردار باشد:

1- علم 2- امانت 3- توان و قدرت.

اين اصول سه گانه، اصولي است عقلي و غيرقابل انكار، و قرآن در مواردي به آن ها اشاره داشته است.

«و قال لهم نبيهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا اني يكون له الملك علينا و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعة من المال قال ان الله اصطفيه عليكم و زاده بسطة في العلم والجسم...» [1] .

پيامبر آنان (بني اسرائيل) به ايشان گفت: خداوند طالوت را براي فرمانروايي بر شما فرستاده است. (بني اسرائيل) گفتند: او چگونه مي تواند فرمانرواي ما باشد با اين كه خود ما به فرمانروايي سزاوارتريم، او سرمايه و ثروت ندارد. (پيامبرشان در پاسخ) گفت: خداوند به طالوت علم گسترده و توان جسمي افزون، بخشيده است...»

در اين آيه، علم و توان به عنوان دو ملاك شايستگي طالوت معرفي شده است؛ زيرا او براي فرمانروايي انتخاب گرديده بود.

قرآن در سوره ي يوسف - آنجا كه عزيز مصر به بيگانگي يوسف پي برده و او را در زمره مقربان خود جايگاهي والا بخشيده است - مي گويد:

«قال اجعلني علي خزائن الارض اني حفيظ عليم» [2] .

يوسف گفت: مرا به سرپرستي و خزانه داري دارايي هاي كشور بگمار؛ زيرا من در حفظ و نگهداري آن ها بسيار كوشا و از دانشي عميق برخوردارم.

اگر هر كاري از شؤون اجرايي جامعه نيازمند دانش، امانتداري و حفاظت و توان است، بي ترديد حكومت بر جان و مال مردم و رهبري دين و دنياي آنان و حفاظت



[ صفحه 40]



از كيان جامعه، بلكه امتي بزرگ، نمي تواند بي نياز از اين سه عنصر ضروري باشد. به همان اندازه كه حكومت و رهبري ديني و دنيايي بر ساير منصب ها و شؤون اجتماعي برتري دارد و از نظر دامنه ي كار، گسترده تر و از بعد تأثير، سرنوشت سازتر است، شرايطي كه حاكمان و رهبران نيز بايد از آن برخوردار باشند، جديتر و ضروري تر مي باشد.


پاورقي

[1] بقره / 247.

[2] يوسف / 55.