بازگشت

سخني با منكران


دو گروه با دو انگيزه ي متفاوت كمال ها و كرامت هاي ائمه (ع) را با ديده ي انكار و ناباوري مي نگرند.

نخستين گروه: كساني هستند كه از ريشه، ويژگي مقام معنوي و جايگاه ائمه را منكرند، و نهايت نظري كه درباره ي ايشان اظهار مي دارند اين است كه آنان هم مانند ساير عالمان و فقيهان و مفسران و شخصيت هاي علمي - ديني بوده و مورد اطمينان وثوق مي باشند و آنچه كه به عنوان سنت پيامبر نقل كنند از ايشان پذيرفته است، ولي آنچه كه بدون استناد به پيامبر بيان كنند نظر شخصي آنان تلقي شده، در معرض خطا و نسيان قرار دارد.

بسياري از اهل سنت، درباره ي ائمه (ع) چنين بينشي دارند.

محيي الدين بن شرف نووي (م 676 ه) مي گويد:

محمد بن علي بن الحسين... معروف به باقر (ع)... از جمله ي تابعان جليل القدر است، او پيشوايي دانا و خبره بود كه تمامي انديشمندان اسلامي بر جلالت او اتفاق نظر دارند، از جمله فقهاي مدينه، بلكه از پيشوايان ايشان بشمار مي آيد و... [1] .

ذهبي (م 748 ه) مي گويد:

او - محمد بن علي الباقر (ع) - از جمله كساني است كه علم و عمل و بزرگواري و



[ صفحه 48]



شرف و وثاقت و متانت را با هم در وجود خويش ذخيره داشت. او براي خلافت شايسته بود و از جلمه ائمه ي دوازده گانه ي شيعه بشمار مي آيد كه ايشان را معصوم و عالم به همه ي معارف دين مي شناسند، ولي جز ملائكه و انبيا هيچ كس عصمت ندارد و همه در معرض خطا و صواب قرار دارند و سخنانشان گاه پذيرفته مي شود و گاه رد مي گردد، بجز پيامبر اكرم (ص)؛ زيرا او معصوم بوده و از جانب وحي تأييد مي شده است. [2] .

بديهي است كه دارندگان چنين بينشي، بر اساس باور خويش نمي توانند كمالات الهي و فوق بشري ائمه را بپذيرند.

بسيار جالب است كه اين بحث در عصر امام باقر (ع) نيز از مباحث محوري بوده است و شخص هشام بن عبدالملك از جمله انتقادهايي كه به امام باقر (ع) وارد كرده، همين مطلب است. و امام به وي پاسخي قاطع داده است.

هشام به امام باقر مي گويد:

علي (ع) مدعي علم غيب بود! در حالي كه خداوند هيچ كس را بر غيب خويش آگاه نساخته است. پس علي (ع) چگونه مدعي بوده است؟!

امام باقر در پاسخ مي فرمايد:

خداوند متعال بر پيامبرش (ص) كتابي شگفت فرو فرستاد كه در آن تمامي آنچه رخ داده و تا قيامت رخ خواهد داد، ثبت شده است. و آيات «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شي ء و هدي و موعظة للمتقين» [3] و «و كل شي ء احصيناه في امام مبين». [4] و «ما فرطنا في الكتاب من شي ء» [5] نظر به همين حقيقت دارد. از سوي ديگر خداوند به پيامبر وحي كرد: آن چه از اسرار پنهان و امور غيبي كه به وي ارائه شده به علي (ع) منتقل كند... و در اين راستا پيامبر به اصحاب خويش فرمود: علي بن ابي طالب براي تأويل قرآن خواهد جنگيد، همان گونه كه من براي تنزيل قرآن و



[ صفحه 49]



اصل تثبيت آن در ميان مردم با عوامل ستيزه جو جنگيدم. و در نزد هيچ كس تأويل قرآن به صورت كامل و تام آن وجود ندارد مگر نزد علي (ع)... [6] .

دومين گروه: كساني هستند كه با وجود اعتقاد به مقام ويژه ي ائمه و امامت الهي آنان، تأكيد بر كرامت ها و كارهاي فوق العاده ي ايشان را زمينه ي دور شدن جامعه از توجه به نقش معلمي و هدايتگر امامان (ع) مي دانند و معتقدند كه مشغول شدن ذهن شيعه به اين امور، موجب مخفي ماندن ساير ابعاد فكري و عملي ائمه شده است.

به نظر اين گروه، طرح اين نوع كرامت ها، سبب شده است كه شخصيت معصومان (ع) در ذهن عاميان، در بعد شفابخشي و معجزه آفريني و گره گشايي از مشكلات مادي مردم و شفاعت از گنهكاران، منحصر شود، و آنان از الگو قراردادن پيشوايان دين در ميدان عمل و سازندگي محيط فردي و اجتماعي و تصحيح شرايط سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه، غافل شوند!

اين گروه كه با انديشه ي اصلاح و اصلاحگري به اين موضع روي آورده اند و سعي در تعادل بخشيدن به بينش ها و منش هاي فردي و اجتماعي شيعه دارند. هرچند در اصل اين حركت انگيزه اي مقدس داشته باشند و هشدار آنان به رعايت ارزش ها در ميدان عمل و عينيت جامعه بايسته و ضروري باشد، اما نبايد اين هدف ارزشي، موجب ناديده گرفتن برخي واقعيت هاي ارزشمند باشد.

اگر در فلسفه ي معجزات انبيا (ع) دقت شود، آشكار خواهد شد كه همه ي طبقات فكري جامعه قادر به تجزيه و تحليل علمي و منطقي و فلسفي امور نيستند، بلكه توده ها همواره براي شناخت حقايق، نيازمند روش هايي تجربي و ملموس مي باشند و اعجازها و كرامت ها در اين راستا صورت مي گيرد.

شيوه ي صحيح اين است كه همواره با طرح اين بعد از شخصيت معنوي ائمه (ع) به توده ها يادآوري شود كه وسيله را با هدف، و نشانه را با مقصد اصلي عوض نكنند. كرامت ها نشاني است از حقانيت رهبري ائمه و امامت آنان، و اين مقدمه اي است براي الگو قرار دادن ايشان در رفتار ديني و اجتماعي و اخلاق والاي انساني. چنان كه اين موضوع در مجال هايي از اين كتاب مورد توجه قرار گرفته است.



[ صفحه 53]




پاورقي

[1] تهذيب الاسماء و اللغات، شرف الدين النووي 1 / 87. الامام الصادق و المذاهب الاربعة 1 / 436.

[2] سير اعلام النبلاء 4 / 401.

[3] نحل / 89.

[4] يس / 12.

[5] انعام / 38.

[6] دلائل الامامة 104؛ امان الاخطار 52؛ بحار 46 / 308؛ نور الابصار، مازندراني 64-60.