بازگشت

مبارزه با قياس در ميدان اجتهاد


رمز بقاي دين در واقع بيني و سازگاري آن با نيازها و شرايط گوناگوني است كه در طول زندگي نسل ها، يكي پس از ديگري رخ مي نمايد.

شريعت و مكتب، آن گاه مي تواند در بستر تاريخ تداوم يابد، كه قادر به حل معضلات اجتماعي و پاسخگو به پرسش هاي عقيدتي و عملي مردم باشد.

مباني عقيدتي، همواره ثابت و غير متغيرند و نيازمند دقت و تلاش براي فهم هر چه عميقتر آن، اما برنامه هاي عملي و قوانين دستوري دين، با اين كه متكي بر ملاك هاي واقعي است، ولي از آن جا كه موضوعات خارجي و مسايل مستحدث در زندگي جوامع، همواره متحول و متغير است. شناخت حكم هر حادثه نيازمند اجتهاد و استنباط مي باشد.



[ صفحه 105]



استنباط احكام و نسبت دادن آن ها به خدا و شريعت، كاري است سنگين و خطر آفرين؛ زيرا همان گونه كه حيات دين در صحنه ي زندگي انسان ها، مبتني بر اجتهاد مي باشد، از سوي ديگر، اجتهاد نادرست و نسبت دادن احكام منحط و غيرواقعي به شريعت، خود مايه ي زوال و نابودي دين خواهد بود.

نقش اجتهاد و مجتهدان در جامعه ي ديني، همانند نقش طبابت و پزشكان در جامعه ي بشري است. اگر طبيبان راه درستي را در مداواي بيماري ها در پيش گيرند، عمل آنان شفابخش و سازنده است، ولي اگر راه نادرست و داروهاي نامناسبي را تجويز نمايند، نه تنها بيماران بهبود نيافته كه چه بسا بيماري آنان شدت مي يابد.

فقيهان و مجتهدان نيز در صدد پاسخگويي به مسايل جديد و مورد ابتلاي جامعه ي خويشند، و چنانچه در اين كار از ملاك ها و شيوه هاي غلط پيروي كنند، چهره ي دين را مخدوش و نظام عملي آن را معيوب ساخته اند.

پس از رحلت رسول خدا (ص)، يكي از نيازهاي مبرم جامعه ي اسلامي، اجتهاد و شناخت احكام بر اساس قرآن و سنت رسول الله (ص) بود.

ما در مطالب قبل يادآور شديم كه پيامبر اسلام (ص) با پيش بيني اين امر و معرفي علي (ع) به عنوان مبين احكام و مفسر قرآن، در جهت رفع نيازهاي آينده ي جهان اسلام، گام اساسي را برداشت، ولي آنان كه علي (ع) را نخست از ميدان سياست و به دنبال آن از مرجعيت ديني و فكري منزوي ساختند، در ميدان عمل با بن بست ها مواجه شده و دست به كار اجتهاد شدند، اما اجتهادي كه با روح دين سازگار نبود و شرايط لازم را در بر نداشت.

به كارگيري قياس و استحسان و فهم شخصي در استنباط احكام، از جمله مشكلاتي بود كه در امر اجتهاد رخ نمود، و ائمه ي معصومين (ع) را به عنوان عالمان واقعي دين و وارثان علم پيامبر (ص)، واداشت تا جامعه ي علمي را به رهيافتن انحراف در فهم احكام هشدار دهند.

بر اين اساس، يكي از محورهاي عمده ي تعليمات ائمه (ع)، به ويژه امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، زدايش قياس و استحسان از محيط فقاهت و اجتهاد بود.

امام باقر (ع) در اين زمينه مي فرمود:



[ صفحه 106]



«ان السنة لا تقاس، و كيف تقاس السنة و الحائض تقضي الصيام و لا تقضي الصلوة». [1] .

سنت و احكام شرعي از طريق قياس قابل شناخت نيست، چگونه مي توان قياس را ملاك قرار داد، با اين كه زن حايض پس از دوران حيض مي بايست روزه را قضا كند، ولي قضاي نماز بر او واجب نيست.

در سخني ديگر به زراره سفارش فرموده است:

«يا زرارة اياك و اصحاب القياس في الدين، فانهم تركوا علم ما وكلوا به و تكلفوا ماقد كفوه، يتأولون الأخبار و يكذبون علي الله عزوجل...». [2] .

اي زراره! از كساني كه در كار دين به قياس پرداخته اند، دوري گزين؛ زيرا آنان از قلمرو تكليف خود تجاوز كرده اند، آن چه را مي بايست فرا گيرند، كنار نهاده و به چيزي پرداخته اند كه به آن ها وانهاده نشده است، روايات را به ذوق خود تجزيه و تحليل كرده و تأويل مي كنند و بر خدا دروغ مي بندند.

و نيز امام باقر (ع) مي فرمود:

«ادني الشرك ان يبتدع الرجل رأيا فيحب عليه و يبغض عليه» [3] .

كمترين مرتبه ي شرك اين است كه شخص نظريه اي را از پيش خود (و بدون حجت شرعي) بنيان نهد و همان نظر را ملاك حب و بغض و داوري ها قرار دهد.

محمد بن طيار از اصحاب امام باقر (ع) گويد:

قال لي ابوجعفر (ع): تخاصم الناس؟ قلت: نعم. قال: و لا يسألونك عن شي ء، الا قلت فيه شيئا؟ قلت: نعم، قال: فأين باب الرد اذا؟ [4] .

امام باقر (ع) به من فرمود: آيا تو با مردم به بحث مي پردازي؟ گفتم: بلي. امام (ع) فرمود: آيا هر چه از تو مي پرسند، تو به هر حال پاسخي در قبال آن ارائه مي كني؟ گفتم: بلي.

امام (ع) فرمود: پس در چه زمينه سكوت كرده و علم و دانش واقعي آن را به



[ صفحه 107]



اهلش (اهل بيت عليهم السلام) ارجاع مي دهي!

در اين بيان، امام (ع) به محمد بن طيار يادآور شده است كه هيچ فردي جز معصومين (ع) نبايد خود را در مرحله اي فرض كند كه مي تواند به اتكاي رأي و انديشه ي خود همه ي پرسش ها را پاسخ دهد، و آن جا كه نتوانست به تمثيل و تشبيه و قياس متكي گردد! بلكه همواره در مسايل مورد ابتلا، زمينه هاي پيچيده و مبهمي وجود دارد كه علم آن صرفا در اختيار مفسران واقعي قرآن و اهل بيت رسالت است و بايد به آنان رجوع كرد.


پاورقي

[1] المحاسن، باب المقائيس و الرأي 214؛ بحار 2 / 308.

[2] بحار 2 / 309.

[3] همان 2 / 304.

[4] همان 2 / 304.