بازگشت

تعليم فقه و شيوه ي صحيح اجتهاد


تعليم مسايل فقهي و پاسخگويي به پرسش ها در زمينه ي احكام شرعي، يكي از زمينه هاي مهم زندگي ائمه (ع) به ويژه ي امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بوده است.

عصر امام باقر (ع)، آغاز پيدايش فرصتي بود تا حاملان واقعي علوم قرآن، بتوانند به تعليم شاگردان و ترويج احكام و تحكيم مباني فقهي بپردازند. البته اين زمينه ها در عصر امام صادق (ع) هموارتر گشت و از آن پس دوره ي سختگيري فزونتر حاكمان نسبت به ائمه ادامه يافت و اين زجر و شكنجه تداوم داشت تا عصر امامت به غيبت انجاميد.

امام باقر (ع) در تصحيح انديشه ها و زدايش انحراف ها، تنها به مبارزه و رويارويي اكتفا نكرد، بلكه با بيان احكام و گاه تبيين شيوه ي استنباط احكام از قرآن و سنت پيامبر، پايه هاي فقاهت و اجتهاد صحيح را استحكام بخشيد.

روايات فقهي نقل شده از امام باقر (ع)، بيش از آن است كه بتوان در اين مجموعه گرد آورد؛ زيرا كمتر بابي از ابواب فقهي را مي توان يافت كه در فروع مختلف آن، سخني از امام باقر (ع) وارد نشده باشد. مجموعه هاي روايي - فقهي خود گواه اين سخن است.

محمد ابوزهره از پژوهشگران اهل سنت در كتاب تفصيلي خويش الامام الصادق در تبيين جايگاه علمي و معنوي امام باقر (ع) مي گويد:

امام محمد باقر (ع) وارث پدر خويش در پيشوايي علمي و مقام شريف هدايتگري بود. از اين جهت عالمان از شهرها و سرزمين هاي اسلامي به جانب وي



[ صفحه 108]



رهسپار مي شدند. هيچ فردي - از عالمان - به مدينه وارد نمي شد، مگر اين كه براي كسب معرفت و دانش به خانه ي امام محمد باقر (ع) مراجعه مي كرد.

در ميان كساني كه به خدمت وي مي رسيدند، هم چهره هاي شيعي و هم سني ديده مي شوند و گاه منحرفان افراطگر نيز خود را به وي نزديك مي كردند ولي امام در برابر آنان موضعي قاطع گرفته و ايشان را طرد مي كرد.

بسياري از پيشوايان فقه و حديث به حضور وي رسيده اند، از آن جمله: سفيان ثوري، سفيان بن عيينه - محدث مكه - و ابوحنيفه - فقيه اهل عراق -.

مرام امام باقر (ع) چنين بود كه هر گاه فردي به حضورش مي رسيد، حقايق ناب را براي او تبيين مي كرد. [1] .

ابوزهره سپس به نقل گفتگويي كه ميان امام باقر (ع) و ابوحنيفه در زمينه ي رد قياس و نقش آن در تحريف دين صورت گرفته، پرداخته است و در پي آن مي گويد:

از اين گفتگو - كه امام باقر در موضع ارشاد و بازجويي از روش ابوحنيفه قرار گرفته - استفاده مي شود كه امام باقر (ع) براي علماي عصر خود، عنوان پيشوايي داشته است؛ زيرا عالمان به حضور وي مي رسيده اند و او بر اساس گزارش ها و اطلاعاتي كه از آنان در اختيار داشته به نقد و محاسبه ي ايشان مي پرداخته است. چونان رئيسي كه بر نيروهاي تحت سرپرستي خود حكم مي كند تا بر راه حق گام نهند و آنان نيز با كمال ميل و رغبت اين رياست و پيشوايي را پذيرفته باشند. [2] .

دلايل و قرايني كه صحت نظريه ي ابوزهره را در اين زمينه تأييد مي كند، فراوان است. از آن جمله روايتي را مي توان نام برد كه ابوحمزه ي ثمالي نقل كرده است:

ابوحمزه ي ثمالي مي گويد: در مسجدالرسول (ص) نشسته بودم كه مردي پيش آمد، سلام كرد و گفت: تو كيستي؟ گفتم: از مردم كوفه ام.

به او گفتم: در جستجوي چه هستي؟

مرد گفت: آيا ابوجعفر محمد بن علي (ع) را مي شناسي؟

گفتم: آري مي شناسم، به ايشان چه كار داري؟



[ صفحه 109]



مرد گفت: چهل مسأله آماده كرده ام تا از او سؤال كنم. آن چه پاسخ داد، حقش را بگيرم و باطلش را وانهم.

ابوحمزه گويد: به او گفتم: آيا فرق حق و باطل را مي داني و ملاك تشخيص آن را مي شناسي!

مرد گفت: آري مي شناسم.

گفتم: اگر حق و باطل را مي شناسي و ملاك آن را در دست داري، پس چه نيازي به امام باقر (ع) خواهي داشت؟!

مرد گفت: شما كوفيان كم ظرفيت و ناشكيباييد!

در اين ميان، امام باقر (ع) وارد مسجد شد، در حالي كه جمعي از مردم خراسان و افراد ديگر اطراف او را گرفته، درباره ي مسايل حج از آن حضرت سؤال مي كردند. مدتي گذشت تا امام باقر (ع) در جايگاه خود نشست و آن مرد هم نزديك امام، جايي براي خود جستجو كرد.

ابوحمزه مي گويد: من سعي كردم جايي بنشينم كه گفتگوي امام با انبوه اطرافيانش را بشنوم، مردم يكي پس از ديگري مطالب خود را سؤال كردند و پاسخ گرفتند و رفتند، آن گاه امام (ع) رو به جانب آن مرد كرده، پرسيدند، تو كيستي؟

مرد گفت: من قتادة بن دعامه ي بصري هستم.

امام فرمود: تو فقيه اهل بصره هستي؟

مرد گفت: آري.

امام فرمود: واي بر تو، اي قتاده! خداوند بندگان شايسته اي را آفريده است تا حجت بر ديگران باشند، آنان «اوتاد» زمين و بر پا دارنده ي امر الهي و نخبگان علم خدايند و خداوند آنان را قبل از آفرينش ديگر بندگان برگزيده است.

قتاده پس از سكوتي طولاني گفت: به خدا سوگند، من تاكنون، در برابر فقيهان بسيار و نيز پيش روي ابن عباس نشسته ام، ولي آن گونه كه اكنون در برابر شما مضطرب شده ام، در مقابل هيچ كدامشان احساس نگراني و اضطراب نداشته ام.

امام باقر (ع) فرمود: تو مي داني كجا نشسته اي؟ تو در مقابل خانداني هستي كه خداوند درباره ي آن فرموده است: «في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه، يسبح



[ صفحه 110]



له فيها بالغدو و الاصال». [3] و نيز فرموده است: «رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله، و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة». [4] .

پس جايگاه تو آن جا است - كه خود مي داني - و ما آن خاندانيم كه خدا توصيف كرده است.

در اين هنگام قتاده گفت: به خدا سوگند، راست گفتي، فدايت شوم، آن خانه ها كه خدا اجازه داده است نام و ياد و تسبيح او در آن ها برده شود، نه خانه هاي ساخته شده از سنگ و خاك است، كه شما خاندانيد.

قتاده گفت: پس اكنون بفرماييد كه پنير چه حكمي دارد؟!

امام باقر (ع) لبخندي زد و فرمود: آيا آن همه پرسش تو به همين سؤال خلاصه شده است!

قتاده گفت: همه را اكنون فراموش كرده و بياد نمي آورم!

امام فرمود: اشكالي ندارد. [5] .

سپس قتاده به پرسش ادامه داد، و امام (ع) پاسخ هايي مستدل در جواب وي ارائه داد.



[ صفحه 113]




پاورقي

[1] الامام الصادق، حياته و عصره - آراؤه و فقهه 22.

[2] همان، 24.

[3] نور / 36.

[4] همان / 37.

[5] اصول كافي 6 / 256؛ بحار 46 / 358؛ الانوار البهية 118؛ اعيان الشيعة 1 / 652.