بازگشت

تحكيم سري بنيادهاي تفكر شيعي


تسخير پايگاه فرهنگي جامعه، هرچند از مواضع و اهداف مهم امام باقر (ع) بود، ولي امام (ع) در اين مسير هرگز از تحكيم بنيادهاي تفكر شيعي غفلت نداشت، بلكه با برنامه اي دقيق و حساب شده، به رهبري جريان تفكر اماميه و پيروان خط ولايت، اهتمام مي ورزيد.

پنهاني بودن اين نوع برنامه ها، عامل مهمي است كه بسياري از آن ها در متون تاريخي ثبت نشده، ولي رواياتي در اختيار ماست كه به روشني پرده از وجود اين تلاش ها بر مي دارد.

اين روايات هم در باب تقيه وارد شده است، و هم در زمينه كتمان سر.

ابوعبيده ي حذاء مي گويد: از امام باقر (ع) شنيدم كه مي فرمود:

به خدا سوگند محبوبترين ياران و اصحاب در نظر من، كساني هستند كه پرهيزكاران و فقيه ترين آنانند و بيش از همه احاديث و سخنان ما را (از قرار گرفتن در اختيار دشمنانمان) حفظ مي كنند و پنهان مي دارد... [1] .

مگر نه اين است كه امام باقر (ع) در فضايي عام براي همه ي طبقات اجتماعي به تدريس و موعظه مي پرداخته است، پس كتمان حديث چه معنايي دارد؟!

آيا اين گونه توصيه ها جز اين است كه از وجود نوعي درس ها و برنامه هاي خصوصي پنهاني خبر مي دهد كه به دليل امنيتي در اختيار نامحرمان قرار نمي گرفته است.

توجه به حديث محمد بن مسلم اين نكته را روشنتر مي سازد، كه علت اصلي كتمان برخي از مطالب، دور داشتن عداوت و كينه ي حكام از حريم شيعه بوده است.

محمد بن مسلم گويد: امام باقر (ع) مي فرمود:

بنده اي از بندگان خدا روز قيامت محشور مي شود، در حالي كه هرگز دستش به خون كسي آلوده نشده است، ولي چيزي همانند شيشه ي حجامتگران به او مي دهند (كه خون در آن جمع شده است) و به او مي گويند: اين سهم تو از خون فلان شخص است.



[ صفحه 139]



آن شخص مي گويد: پروردگارا تو خوب مي داني كه من تا لحظه ي مرگ، خون كسي را نريخته ام.

به او گفته مي شود: آري، تو از فلان شخص روايتي را شنيدي و آن را براي ديگران بازگو كردي تا سخن او به فرمانرواي جبار رسيد و در نتيجه كشته شد. اين سهم تو از همان خون است. [2] .

در اين حديث امام (ع) هشدار داده است كه رعايت نكردن شرط امانت و سر داري، و افشاي احاديث اماميه نزد نااهلان، عواقب شوم دنيوي و اخروي به دنبال دارد.


پاورقي

[1] والله ان حب اصحابي الي اورعهم وافقهم و اكتمهم لحديثنا... بحار 75 / 76.

[2] يحشر العبد يوم القيامة و ماندي دما فيدفع اليه شبه المحجمة أو فوق ذلك، فيقال له: هذا سهمك من دم فلان. فيقول يا رب انك لتعلم أنك قبضتني و ما سفكت دما! فيقول: بلي، سمعت من فلان رواية كذا و كذا، فرويتها عليه، فنقلت حتي صارت الي فلان الجبار فقتله عليها، و هذا سهمك من دمه. بحار 75 / 85.