بازگشت

رهنمود به حكام، در مبارزه با دشمنان اسلام


چنان كه تاريخ به خاطر دارد، حكامي كه به انگيزه ي قدرت طلبي و پادشاهي بر جوامع اسلامي مسلط گرديدند، هر چند به خود عنوان «اميرالمؤمنين» مي دادند، ولي در پايبندي به احكام دين همت نداشتند و عناصر بي تعهد را بر جان و مال مردم مسلط مي كردند.

ميان ائمه و اين حاكمان، همواره درگيري آشكار يا پنهان وجود داشته است. اين در متن تفكر شيعه نهفته است كه همسازي با جباران و پذيرش ولايت ناصالحان، با دين و دينداري سازگار نيست، اما به هر حال حكام از آنجا كه جريان هاي عمده ي جامعه را در دست دارند و دست كم براي حفظ موقعيت و فرمانروايي خويش، ناگزير به مبارزه با دشمنان خارجي اسلام مي باشند، گاه در اين راستا از تدبير فرومانده و به جانب ائمه (ع) دست نياز دراز مي كرده اند.

در چنين شرايطي ائمه براي حفظ عزت اسلام - و نه حمايت از حاكميت جور - از نمودن راه و گشودن گره ها دريغ نداشته اند.

چنان كه علي بن ابي طالب (ع)، برغم اعتراض به اصل خلافت خلفا، در مسايل حساسي كه سرنوشت اسلام و مسلمانان در ميان بود، دخالت كرده و مورد مشاوره قرار مي گرفت. از آن جمله مشاوره ي عمر بن خطاب با آن حضرت درباره ي جنگ با



[ صفحه 151]



امپراتوري ايران مي باشد. امام او را تشويق كرد و رهنمود داد كه خود وي همراه سپاهيانش به راه نيفتد؛ زيرا به هر حال او عنوان خليفه ي مسلمين را دارا است، و خالي شدن مركز حكومت از فرمانروا، خطرات سياسي - نظامي به دنبال دارد. [1] .

امام باقر (ع) نيز در ادامه ي همين سياست علوي، در شرايط حساس از ارائه رهنمود به حكام براي رويارويي با دشمنان اسلام دريغ نداشت.

كمال الدين دميري در كتاب حياة الحيوان و مقريزي در كتاب شذرات العقود از كسائي نقل كرده اند كه روزي در مجلس هارون الرشيد سخن از اولين نقود اسلامي به ميان آمد، در آن مجلس تاريخچه ي نخستين سكه هايي كه بر آن ها شعارهاي اسلامي نقش بسته چنين مطرح شد:

در آغاز، كاغذ از جانب روميان به مملكت اسلامي وارد مي شد، در آن روزگار بيشتر مردم مصر نصراني بودند و همكيش پادشاه روم به حساب مي آمدند. از اين رو، بر حاشيه ي كاغذهايشان با خط رومي اين كلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود.

اين نوع كاغذها در جامعه ي اسلامي از آغاز تا عصر عبدالملك مروان رواج داشت تا اين كه عبدالملك از كسي كه زبان رومي مي دانست، خواست تا آن كلمات را براي او ترجمه كند. پس از ترجمه ي كلمات، عبدالملك بر آشفت و گفت: اين شايسته نيست كه در سرزمين اسلام، شعار نصرانيت به وسيله ي اين اوراق در حد وسيعي منتشر شود.

از اين رو، به عبدالعزيز مروان كه برادر او و نماينده و كارگزار وي در مصر بود، دستور داد تا اين حاشيه ها را از بين ببرد و دستور دهد تا سازندگان كاغذ بر حاشيه ي كاغذها آياتي از قرآن بنويسند.

دستور از ميان بردن حاشيه هاي رومي به ساير كارگزاران حكومت در ساير شهرها نيز ابلاغ گرديد.

كاغذها با حاشيه هاي جديد با گذشت زمان رواج يافت و به سرزمين روم نيز رسيد.



[ صفحه 152]



پادشاه روم از اين برنامه ناخشنود شد و به عبدالملك نامه نوشت و از او خواست تا حاشيه هاي رومي را دوباره به كار گيرد و رواج دهد.

نامه را همراه با هدايا به سوي عبدالملك گسيل داشت، اما عبدالملك نامه و هدايا را پس فرستاد، اين كار دو مرتبه ي ديگر با هداياي بيشتر صورت گرفت. در مرتبه ي آخر، پادشاه روم تهديد كرد كه اگر حاشيه ها به صورت نخست باز نگردد، بر روي سكه ها، دشنام به پيامبر اسلام را نقش خواهد زد.

در اين عصر، سكه هاي رايج ميان مسلمانان، سكه هاي رومي بود. و اگر پادشاه روم تهديد خود را عملي مي ساخت، ضربه اي سياسي بر حكومت اسلامي وارد مي شد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار مي گرفت.

عبدالملك خود را مواجه با مشكلي بزرگ يافت، براي مشورت و يافتن راه حل به شخصي به نام روح بن زنباع روي آورد. ولي او در پاسخ گفت:

اي عبدالملك! تو خودت خوب مي داني كه چه كسي راه حل مشكل تو را مي داند، اما بعمد آن را مطرح نمي كني.

عبدالملك: او چه كسي است؟!

روح بن زنباع: او جز باقرالعلوم (ع) - از خدان پيامبر اكرم (ص) - فرد ديگري نمي تواند باشد و تو ناگزير هستي كه از او كمك بگيري.

عبدالملك: آري تو درست مي گويي. ولي....

عبدالملك به والي خود در مدينه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امكانات سفر را در اختيار وي قرار دهد و آن حضرت را براي سفر به سوي شام تجهيز كند.

والي مدينه، چنين كرد و امام رهسپار شام گرديد.

عبدالملك به استقبال آن حضرت رفت. خير مقدم گفت و مشكل سياسي خود را مطرح ساخت و كمك طلبيد.

امام باقر (ع) فرمود: كار را دشوار نگير. نظر من اين است كه هم اكنون از اهل فن بخواهي تا برايت درهم و دينارهاي فراواني را بسازند كه بر يك طرف آن شعار توحيد و بر طرف ديگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهري كه سكه در آن زده شده و تاريخ ساخت آن نوشته شود. سپس در زمينه ي برخي خصوصيات ديگر سكه ها، رهنمودهايي داد تا تقلب و دخل و تصرف در آن ها به آساني ميسر



[ صفحه 153]



نباشد. و به عبدالملك فرمود: از مردم بخواه تا از اين پس با اين سكه ها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادي را با سكه هاي رومي ممنوع و داراي مجازات اعلام كن.

در ظرف چند ماه، رهنمودهاي امام باقر (ع) بخوبي عملي گرديد و سكه هاي اسلام در روابط اقتصادي به كار گرفته شد. آن گاه عبدالملك به پادشاه روم نوشت، اگر مي خواهي تهديدهايت را عملي كن!

پادشاه روم كه از رواج سكه هاي اسلامي مطلع شده بود، عملي ساختن تهديدهاي خود را بي ثمر يافت و از آن صرف نظر كرد. [2] .


پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه ي 146.

[2] رك: سيرة الائمة الاثني عشر 2 / 221-223؛ ائمتنا 1 / 386.

در مورد نخستين سكه هاي اسلامي آراي ديگري نيز موجود است، برخي نخستين سكه ها را سكه هاي معروف به «بغلي» مي دانند كه در عصر حكومت... عمر بن خطاب به وسيله ي رأس البغل ساخته شده است، ولي صحت اين نظريه منافاتي با روايت فوق ندارد؛ چه اين كه ممكن است با وجود سكه هاي بغلي، سكه هاي رومي هم تا عصر عبدالملك رواج داشته و از اين عصر به بعد سكه هاي رومي از دور معاملات در بلاد اسلامي كنار رفته است. و نيز در مورد همزماني امام باقر (ع) با حكومت عبدالملك كه در سال 86 ه به پايان رسيده پرسش هايي مطرح است؛ زيرا امامت باقرالعلوم (ع) در سال 95 ه بوده است، ولي اين ابهام هم قابل رفع است، چون لازم نيست مشاوره ي ياد شده در زمان امامت باقرالعلوم (ع) و در سنين بالا صورت گرفته باشد. علم و شايستگي هاي ائمه قبل از امامت و در طول عمر براي آنان ثابت بوده است.