بازگشت

سفارش به عمر بن عبدالعزيز درباره ي عدل و انصاف


امام باقر (ع) از هر فرصت مناسب براي اصلاح فرمانروايان و رفتار آنان با امت اسلامي بهره ي لازم را مي گرفت و از ارشاد و موعظه ي آنان در جهت منافع اسلام و مردم رويگردان نبود. البته معمولا شرارت و هواپرستي حكام مانع از پيدايش چنين فرصت هايي بود.

در ميان خلفاي معاصر آن حضرت، عمر بن عبدالعزيز در رعايت برخي اصول انساني و پندشنوي، بهتر مي نمود. هر چند او نيز در نهايت، حق ولايت معصومين (ع) را غصب كرده بود، ولي كينه و عداوتي كه پيشينيان و پسينيانش



[ صفحه 154]



نسبت به علويان داشتند، نداشت.

اين روحيه، زمينه را براي امام باقر (ع) مساعد مي كرد تا آن حضرت به منظور امر به معروف و نهي از منكر، به او هشدار دهد و تذكرهاي لازم را ارائه كند.

در سفري كه عمر بن عبدالعزيز به مدينه داشت، به او خبر دادند كه محمد بن علي؛ يعني امام باقر (ع) آمده است تا او را ملاقات كند.

عمر بن عبدالعزيز براي ملاقات آن حضرت اظهار آمادگي كرد.

امام باقر (ع) به مجلس وي وارد شد. پس از گفتگوهايي، چون شرايط موعظه مهيا گشت رو به عمر بن عبدالعزيز كرد و فرمود:

اي عمر! دنيا بازاري از بازارها است كه گروهي با سود و منفعت از آن خارج مي شوند و گروهي ديگر با زيان و خسارت آن را ترك مي گويند. [1] .

گروهي از مردم كه اكنون سراي دنيا را ترك گفته اند، روزگاري چون ما و در شرايط ما بودند، ولي مغرور دنيا شدند، تا اين كه مرگ بر سر آنان سايه افكند، در حالي دنيا را ترك گفتند كه ملامت مي شدند؛ زيرا از آن چه دوست مي داشتند، براي آخرت خويش ذخيره نساختند و از آنچه نگران و منزجر بودند خود را مصونيت نبخشيدند. دستاوردها، ثروت و ذخاير آنان را ديگران ميان خود تقسيم كردند، بي آن كه يادي از گردآورنده ي آن بكنند و وي را بستايند! (آري اين گروه) به سوي خداوندي رهسپار شدند كه عذر و بهانه تراشي هاي ايشان را نمي پذيرد.

اكنون - به خدا سوگند - سزاوار است كه ما در رفتار پيشينيان بينديشيم، ارزش هايي را كه انجام داده و ما به حال آنان غبطه مي خوريم و آرزو مي كنيم اي كاش ما هم مانند آن ها بوديم، در برنامه ي زندگي خود جاي داده و بدان ها عمل كنيم. و كارهايي را كه آنان انجام داده و ما آن ها را ضد ارزش و مايه ي گرفتاري ايشان مي شناسيم، از برنامه ي زندگي خود حذف كرده و از آن اجتناب ورزيم. [2] .



[ صفحه 155]



در بخش ديگري از سفارش ها، امام باقر (ع) مي فرمايد:

پس تو (اي عمر بن عبدالعزيز كه اكنون حاكم بر مردمي) خدا را در نظر بگير و تقوا داشته باش! دو چيز را در قلبت بگنجان!

ببين، هنگام ملاقات پروردگار، دوست داري چه چيزي همراه تو باشد، همان را براي آخرتت، پيش فرست.

و ببين، از همراه داشتن چه چيزي در پيشگاه خداوند، ناخشنود خواهي بود، سعي كن آن چيزها را پيش نفرستي و به جاي آن ذخايري ارزشمند تدارك ببيني.

در پي كالايي نباش كه قبل از تو ديگران آن را به دست آوردند، اما بهره اي از آن نبردند و سودي از آن نديدند! گمان نكن آنچه براي ديگران كسادي مي آورد، براي تو رواج پديد آرد!

اي عمر بن عبدالعزيز! تقواي الهي داشته باش (از مخالفت با دستورهاي خداوند، خويش را دور بدار).

درها را بر روي مردم باز نگه دار و حجاب ها و موانع را از پيش پاي مردم بردار تا به راحتي با تو تماس بگيرند.

ستمديدگان را ياري ده و حقوق ضايع شده را به صاحبانش بازگردان.

سپس امام باقر (ع) چنين ادامه داد:

هر كس از سه ويژگي برخوردار باشد، ايمانش به خداوند كامل خواهد بود.

عمر بن عبدالعزيز تا اين عبارت را شنيد دو زانو نشست و گفت آن ويژگي ها كدامند؟

امام فرمود: آري اي عمر! آن ويژگي ها عبارتند از اين كه:

هرگاه انسان از زندگي راضي و سرخوش بود، شادماني ها او را به مسير باطل نكشاند.

و هنگامي كه خشمگين گرديد، خشم او را از مسير حق بيرون نسازد.

و هنگامي كه قدرتي در اختيار گرفت، به حقوق ديگران دست درازي نكند.



[ صفحه 156]



اين سخنان، آن چنان عمر بن عبدالعزيز را تحت تأثير قرار داد كه تصميم گرفت حق غصب شده ي اهل بيت؛ يعني فدك را دوباره به ايشان بازگرداند، همان جا دوات و كاغذ طلبيد و فرمان استرداد فدك را به اهل بيت، صادر كرد. [3] .

در روايت ديگري چنين آمده است:

عمر بن عبدالعزيز از امام باقر (ع) خواست تا او را به ارزش ها توصيه و سفارش كند.

امام فرمود: سفارش من به تو اين است كه فرزندان و كودكان جامعه ي اسلامي را فرزندان خودت بداني، ميانسالانشان را برادران خويش به حساب آوري و پيران و كهنسالانشان را پدر خويش بشماري. پس با فرزندت مهربان باش و با برادرت رابطه ي مودت را پاس بدار و با پدرت به نيكي و شايستگي رفتار كن. چون به كار شايسته اي اقدام كردي بر آن پايدار بمان و آن را ادامه ده. [4] .


پاورقي

[1] يا عمر! انما الدنيا سوق من الاسواق، منها خرج قوم بما ينفعهم و منها خرجوا بما يضرهم. بحار 46 / 326.

[2] ... و كم من قوم قد غرتهم بمثل الذي اصبحنا فيه، حتي اتاهم الموت فاستوعبوا، فخرجوا من الدنيا ملومين لمالم يأخذوا لما احبوا من الآخرة عدة، و لا مما كرهوا جنة، قسم ما جمعوا من لا يحمدهم، و صاروا الي من لا يعذرهم، فنحن والله محقوقون، أن ننظر الي تلك الاعمال التي كنا نغبطهم بها، فنوافقهم فيها، و ننظر الي تلك الاعمال التي كنا نتخوف عليهم منها، فنكف عنها. بحار 46 / 326.

[3] فاتق الله و اجعل في قلبك اثنتين، تنظر الذي تحب ان يكون معك اذا قدمت علي ربك فقدمه بين يديك، و تنظر الذي تكرهه ان يكون معك اذا قدمت علي ربك فابتغ به البدل، و لا تذهبن الي سلعة قد بارت علي من كان قبلك، ترجو ان تجوز عنك، و اتق الله يا عمر و افتح الأبواب، و سهل الحجاب، و انصر المظلوم و رد المظالم، ثم قال: ثلاث من كن فيه استكمل الايمان بالله، فجثا عمر علي ركبيته و قال: ايه يا اهل بيت النبوة فقال: نعم يا عمر، من اذا رضي لم يدخله رضاه في الباطل، و اذا غضب لم يخرجه غضبه من الحق، و من اذا قدر لم يتناول ما ليس له فدعا عمر بدواة و قرطاس و كتب: بسم الله الرحمن الرحيم هذا ما رد عمر بن عبدالعزيز ظلامة محمد بن علي (ع)، فدك. خصال، باب الثلاثة 118.

[4] اوصيك ان تتخذ صغير المسلمين ولدا، و اوسطهم اخا، و كبيرهم ابا، فارحم ولدك، وصل اخاك، و بر اباك، و اذا صنعت معروفا فربه (ادمه) ائمتنا 1 / 360؛ المدخل الي موسوعة العتبات المقدسة 202.