بازگشت

عبدالملك مروان


پس از مروان بن حكم فرزندش عبدالملك حكومت را در اختيار گرفت. وي در آغاز بر تمامي بلاد تسلط نداشت، ولي در پي جنگ ها و درگيري هاي حجاج با ابن زبير كه بر بخش هايي از كشور نفوذ داشت، به سال 73 ه قدرت كامل يافت و تا سال 86 ه به حكومت ادامه داد.

او تا قبل از رسيدن به خلافت، خود را فردي قرآن دوست مي نماياند، و از سر سياست بازي، برخي از شؤون تقوا را رعايت مي كرد، ولي با رسيدن به حكومت، در زمره ي مستبدترين خلفاي اموي در آمد. [1] شراب مي نوشيد و به نوشيدن شراب اقرار مي كرد. [2] .

زماني كه به حكومت رسيد، قرآن را كناري نهاد و گفت: اين آخرين ديدار من با تو است! [3] .

مسلط ساختن كارگزاران سفاك و جنايتكاري چون حجاج بن يوسف ثقفي بر جان و مال و حيثيت مردم، نمايانگر گوشه اي از خيانت هاي او به امت اسلامي است.

برخي از روايتگران تاريخ مدعي شده اند كه عبدالملك در مقايسه با پيشينيانش، سختگيري كمتري نسبت به خاندان علي (ع) روا داشته است؛ زيرا به كارگزار خويش در حجاز نوشته است: مرا از مبتلا شدن به خون فرزندان علي دور نگه دار (يعني تو به عنوان كارگزار من با آل علي (ع) به گونه اي برخورد نكن كه منتهي به خونريزي و قتل آنان شود)؛ زيرا من دريافته ام كه هرگاه علويان مورد ظلم و هجوم قرار گرفته اند، مهاجمان به پيروزي نرسيده اند. [4] .

اين مداراي نسبي در صورتي كه به راستي صورت گرفته باشد، هرگز از روي ملاطفت و رحمت نبوده است، بلكه عبدالملك با بررسي زندگي يزيد، دريافته بود كه جنگ و مبارزه با اهل بيت نه تنها حكومت او را استحكام نمي بخشد، بلكه جو



[ صفحه 174]



اجتماعي را عليه او بيشتر تحريك مي كند! [5] .

عبدالملك، عثمان را فرمانروايي ناتوان، معاويه را حاكمي سازشكار، يزيد را حكمراني نادان مي دانست و مي گفت:

بدانيد كه من بر خلاف پيشينيانم دردهاي اين امت را جز با شمشير مداوا نخواهم كرد، تا سرها همه فرود آيد و نيروها تسليم شوند... به خدا سوگند، هر كس از اين پس مرا به تقواي الهي فرمان دهد و دعوت كند، گردنش را قطع خواهم كرد! [6] .


پاورقي

[1] الاعلام 8 / 312.

[2] تاريخ الخلفاء 216.

[3] تاريخ الخلفاء 216؛ الاعلام 5 / 246.

[4] رك: سيرة الائمة الاثني عشر 2 / 220.

[5] مروج الذهب 3 / 170.

[6] تاريخ الخلفاء 219-218.