بازگشت

سليمان بن عبدالملك در نگاه امام باقر


با توجه به كوتاهي دوران خلافت سليمان كه مورخان آن را دو سال و اندي دانسته اند، [1] مطلب زيادي درباره ي او در كتاب هاي تاريخي ثبت نشده است. اما نقلي تاريخي درباره ي مكاتبه ي عمر بن عبدالعزيز با امام باقر (ع) وجود دارد كه در آن يادي از سليمان بن عبدالملك شده و امام باقر (ع) نظر خود را درباره ي سليمان به صراحت بيان داشته است.

يعقوبي در تاريخ خود مي نويسد:

عمر بن عبدالعزيز به امام باقر (ع) نامه اي نوشت تا او را بيازمايد (از ميزان علم و مقام معنوي او باخبر شود). امام باقر (ع) در پاسخ او، نكات هشدار دهنده و پندآموزي را يادآور شد و وي را از فرجام بدرفتاري و پيامدهاي قدرت و شاهي بيم داد.

(با توجه به اين كه عمر بن عبدالعزيز قبلا در دستگاه سليمان نقش مشاورت را دارا بود و بر روابط و مكاتبات دربار اشراف داشت، به ياد آورد كه ميان سليمان و امام باقر (ع) نيز مكاتبه اي صورت گرفته و چنان كه به خاطر مي آورد، پاسخ امام به سليمان با پاسخي كه امام به نامه ي وي داده، متفاوت است، از اين رو) دستور داد تا پاسخ امام باقر (ع) به سليمان بن عبدالملك را از لابلاي اسناد بيرون كشيده، نزد او آوردند.

نامه را آوردند و او ديد كه امام باقر در پاسخ سليمان سخني از هشدارها به ميان نياورده، بلكه سليمان را مورد مدح قرار داده است!



[ صفحه 178]



عمر بن عبدالعزيز به كارگزار خود در مدينه نوشت: محمد بن علي را احضار كن و از ايشان بپرس كه چرا در پاسخ سليمان او را مدح و ستايش كرده، ولي در پاسخ به نامه من (عمر بن عبدالعزيز) سخن از عدل و احسان به ميان آورده است!

كارگزار، به دستور وي امام باقر (ع) را احضار كرد و مطلب را با امام در ميان گذاشت. امام باقر (ع) فرمود: سليمان فردي جبار و زورگو بود و من ناگزير بودم در نامه ي خود با او، همان گونه سخن بگويم كه مردم ناچارند با جباران سخن بگويند، ولي آن گونه كه پيدا است، سرور تو (عمر بن عبدالعزيز) مي خواهد به شيوه اي غير از شيوه ي جباران رفتار كند و اقدام هايي در جهت كاستن ظلم و جباريت برداشته است، بدين جهت با او به گونه اي سخن گفتم كه مناسب وضع اوست. [2] .


پاورقي

[1] حياة الحيوان 1 / 100-97.

[2] تاريخ يعقوبي 2 / 305.