بازگشت

بازگشت فدك به فرزندان فاطمه


عمر بن عبدالعزيز در راستاي خدمات خود به اهل بيت و رفع تبعيض ها و ستم هاي اقتصادي از ايشان، اقدام قاطعانه و مهم ديگري نيز دارد كه عبارت است از بازگرداندن فدك به فرزندان فاطمه ي زهرا عليهاالسلام.

مطالعه در منابع تاريخي و روايي مي رساند كه گرايش عمر بن عبدالعزيز به واگذاري فدك و قرار دادن آن در اختيار بني فاطمه به سرعت و ناگهاني صورت نگرفته، بلكه او در اين گرايش، حركتي تدريجي داشته كه ضمن سه مرحله صورت پذيرفته است:

1- در مرحله ي نخست عمر بن عبدالعزيز به اين فكر افتاد كه فدك مال شخصي خليفه نيست و كسي كه بر منصب خلافت تكيه زده، نمي تواند آن را در مالكيت شخصي خود يا افراد خاصي در آورد.

سيوطي در كتاب تاريخ خود مي نويسد:

زماني كه عمر بن عبدالعزيز به خلافت رسيد، مروانيان را فرا خواند و به ايشان گفت: رسول خدا (ص) فدك را در اختيار داشت و از در آمد آن در مواردي كه لازم مي ديد انفاق مي فرمود و فرزندان كوچك و بي پشتوانه ي بني هاشم را با آن اداره مي كرد و بيوه گانشان را همسر مي داد.

فاطمه (س) از پيامبر خواست كه فدك را به او واگذار كند، ولي پيامبر درخواست او را نپذيرفت. [1] در زمان ابوبكر و عمر نيز فدك در ملك شخص خاصي نبود (و از منابع در آمد عمومي به شمار مي آمد)، ولي مروان آن را از بهره وري عام خارج ساخت و به خويش يا خويشاوندانش اختصاص داد!

انديشه ي من اين است كه اگر پيامبر (ص)، دخترش فاطمه را از فدك محروم ساخته است، پس من كه فرزند پيامبر نيستم، البته سهم و حقي در فدك نداشته و نخواهم داشت! اكنون من شما را گواه مي گيرم كه فدك را از تملك شخصي



[ صفحه 181]



در آورده، به همان صورتي باز مي گردانم كه در عصر رسول خدا (ص) بوده است. [2] .

2- در مرحله ي دوم، عمر بن عبدالعزيز سعي كرده است تا هر چه بيشتر بني هاشم و خاندان علي (ع) را از درآمد فدك بهره مند سازد، گرچه آن را به كلي به ايشان واگذار نكرده است.

در نقل اين موضوع چنين آمده است: در ذهن عمر بن عبدالعزيز نسبت به فدك و مالك واقعي آن ترديد حاصل شد. از اين رو به كارگزار خويش در مدينه نوشت: شش هزار دينار كنار بگذارد و از محصول فدك چهار هزار دينار بر آن بيفزاي. سپس آن را در ميان فرزندان فاطمه عليهاسلام كه از بني هاشم مي باشند تقسيم كن! زيرا فدك از املاكي است كه صرفا در اختيار رسول خدا (ص) بوده، و سرزميني است كه با جنگ و لشكركشي به چنگ نيامده تا در آمد آن صرف عموم جامه بشود. [3] .

3- مرحله ي سوم، جايي است كه عمر بن عبدالعزيز از شام به مدينه سفر كرده و در آن جا از همه ي مردم دعوت نموده است كه براي هرگونه دادخواهي نزد او آيند.

در پي اين دعوت عام، امام باقر (ع) نزد او رفته، به نصيحت و موعظه ي وي مي پردازد تا آنجا كه مي فرمايد: با مظلومان به انصاف رفتار كن و ظالمان را بر جاي خود بنشان. سه چيز در هر فرد باشد ايمانش به خدا كامل است: كسي كه به هنگام سرخوشي و شادماني به راه باطل كشيده نشود، كسي كه خشم و غضب، او را از حق باز ندارد و كسي كه هنگام قدرت، به آنچه از او نيست دست دراز نكند!

اينجا بود كه عمر بن عبدالعزيز تحت تأثير هشدارها و موعظه هاي امام باقر (ع) قرار گرفت و دستور داد: كاغذ و دوات آوردند و نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم، اين سندي است كه بر اساس آن عمر بن عبدالعزيز، حق ضايع شده ي فدك را به محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب بازگردانده است. [4] .

اين مقاطع سه گانه بيانگر اين است كه يا واقعا عمر بن عبدالعزيز نخست درصدد



[ صفحه 182]



وانهادن فدك به اهل بيت نبوده، تدريجا به اين سو متمايل گشته است. يا اين كه او براي آماده ساختن امويان و هموار ساختن راه واگذاري فدك، نخست آن را از مالكيت اشراف اموي بيرون كشيده، سپس سهم بيشتري از آن به خاندان علي (ع) اختصاص داده، و در مرحله ي نهايي مقصود خود را عملي ساخته است.


پاورقي

[1] با توجه به اين كه در مراحل بعد، عمر بن عبدالعزيز، فدك را به فرزندان فاطمه برگردانيد معلوم مي شود كه در اين مرحله هنوز به اطلاعات كافي دست نيافته بوده، يا فعلا براي متقاعد ساختن مروانيان و برداشتن گام اول با فكر و عقيده ي مورد قبول خود آنان با ايشان سخن گفته است.

[2] تاريخ الخلفاء 232.

[3] امالي شيخ طوسي 167؛ بحار 46 / 335.

[4] مناقب 4 / 208-207.