بازگشت

يزيد بن عبدالملك


دوران حكومت عمر بن عبدالعزيز با مرگ مشكوك [1] وي در سال 101 ه به پايان



[ صفحه 189]



رسيد. [2] و در ماه رجب همان سال، يزيد بن عبدالملك جواني كه حدود 25 سال از عمرش مي گذشت بر مركب خلافت سوار شد و تا سال 105 به حكومت ادامه داد [3] و در سن 29 سالگي [4] در حالي كه چهار سال و يك ماه پادشاهي كرده بود در گذشت. [5] .

يزيد شيوه ي عمر بن عبدالعزيز را كنار نهاد و به رسم ديگر امويان، راه عيش و نوش در پيش گرفت.

داستان دلباختگي اين جوان بي كفايت و خوشگذران به معشوقه اش (حبابه) مايه ي خفت براي نظام حكومت در جوامع اسلامي و نشانگر عمق فاجعه ي حاكميت ناصالحان و سبكسران بر سرنوشت توده هاي مسلمان است!

او پس از مرگ معشوقه اش بدن وي را چندان نگاه داشت كه بوي گند و تعفن از آن ظاهر شد و پس از دفن او با فاصله اي كوتاه مرگ يزيد بن عبدالملگ فرا رسيد. [6] .

چنين فرمانرواي هوسباز و عيش طلبي، خود فرصت رسيدگي به امور را ندارد، بنابراين در پرتو حاكميت چنين عناصر فاسدي، فرصت طلبان و مفسدان كارها را در دست مي گيرند و امور كشور را به دلخواه خود مي چرخانند. چنين است كه در دوران حكومت يزيد بن عبدالملك، دوباره عناصر فاسد بني اميه كارگردان خلافت شدند و شديدترين روش ها را عليه شيعه به كار گرفتند و كينه هاي كهنه ي خود را با خاندان علي (ع) دوباره آغاز كردند.

گذشته از بني اميه، شخص يزيد بن عبدالملك كه پرورده ي دامان عناد خيز اموي ها بود، عداوت و دشمني عميقي نسبت به امام باقر (ع) و خاندان او داشت. [7] .



[ صفحه 190]



خدا، قرآن، پيامبر، اسلام و جامعه ي اسلامي چيزهايي بود كه در قلب و روح يزيد بن عبدالملك و همانندهاي او هرگز جايي نداشت.

او شيفته ي آواز و آوازه خوان ها بود. مبالغ زيادي را صرف مي كرد تا آوازخواني از شهرهاي ديگر نزد او آمده و برايش ترانه بخواند. [8] .


پاورقي

[1] برخي مورخان مرگ عمر بن عبدالعزيز را در نتيجه ي توطئه ي بني اميه عليه او دانسته اند و معتقدند كه به او سم خورانيده شد بر اثر مسموميت جان سپرد؛ زيرا روش او منافع بني اميه را تأمين و تضمين نمي كرد. تاريخ الخلفاء 246.

[2] حياة الحيوان 1 / 100.

[3] تاريخ يعقوبي 314؛ حياة الحيوان 1 / 102؛ تاريخ الخلفاء 247.

[4] برخي گفته اند در سن 37 سالگي مرگ او فرا رسيده است، توجه به سن اين خلفا از آن جهت اهميت دارد كه سستي پايه هاي حكومت و تدبير ايشان و خامي و بي كفايتي آنان را تا اندازه اي حكايت مي كند.

[5] مروج الذهب 3 / 195.

[6] همان، 3 / 199.

[7] اثبات الوصية 154.

[8] مروج الذهب 3 / 197.