بازگشت

مرجعيت و پاسخگويي به پرسش هاي مردم


ابوبصير مي گويد: امام باقر (ع) در مسجدالحرام نشسته بود و گروه زيادي از دوستدارانش بر گرد او حلقه زده بودند. در اين هنگام طاووس يماني به همراه گروهي به من نزديك شد و پرسيد: آن مردم در اطراف چه كسي حلقه زده اند؟

گفتم: محمد بن علي بن الحسين (باقرالعلوم عليه السلام) است كه نشسته و مردم دور او گرد آمده اند.

طاووس يماني گفت: من نيز به او كار داشتم. آنگاه پيش رفت، سلام كرد و نشست و گفت: آيا اجازه مي دهيد مطالبي را از شما بپرسم؟

امام باقر (ع) فرمود: آري بپرس! [1] .



[ صفحه 215]



طاووس يماني سؤال هايش را مطرح كرد و امام (ع) به او پاسخ بايسته را ارائه داد. ابوحمزه ي ثمالي نيز مي گويد: در مسجد رسول خدا نشسته بودم كه مردي پيش آمد، سلام كرد و گفت: تو كيستي؟

به او گفتم: مردي از اهل كوفه ام. چه مي خواهي و در جستجوي چه هستي؟

مرد گفت: آيا ابوجعفر، محمد بن علي (ع) را مي شناسي؟

گفتم: بلي، به آن گرامي چه كار و حاجتي داري؟

گفت: چهل مسأله آماده كرده ام تا از وي سؤال كنم و آن چه حق بود بپذيرم.

ابوحمزه مي گويد: از آن مرد پرسيدم: آيا تو فرق بين حق و باطل را مي داني؟

مرد گفت: آري...

در اين هنگام امام باقر (ع) وارد شد در حالي كه گروهي از اهل خراسان و مردم ديگر در اطراف وي بودند و مسايل حج را از آن حضرت مي پرسيدند.

آن مرد نيز نزديك امام نشست و مطالب خود را با آن حضرت در ميان گذاشت و جواب لازم را دريافت داشت. [2] .

اين نمونه ها و موارد ديگر، به روشني مي نماياند كه امام باقر (ع) چگونه مورد رجوع مردم بوده و به نيازهاي مختلف آنان رسيدگي مي كرده است.


پاورقي

[1] كان ابوجعفر الباقر (ع) جالسا في الحرم و حوله عصابة من اوليائه، اذ اقبل طاووس اليماني في جماعة، فقال: من صاحب الحلقة؟ قيل: محمد بن علي... قال: اياه اردت، فوقف عليه و سلم و جلس ثم قال: اتأذن لي في السؤال؟ فقال الباقر (ع) قد اذناك فسل قال... بحار 46 / 355.

[2] عن ابي حمزة الثمالي قال: كنت جالسا في مسجد رسول الله (ص) اذ اقبل رجل فسلم فقال من انت يا عبدالله... بحار 46 / 357.