بازگشت

امام باقر در محراب عبادت و نيايش


امام باقر (ع) همپاي همه ي ارزش هاي علمي خويش، در اوج بندگي خدا قرار داشت، و الگويي شايسته، براي زاهدان واقعي و مقتدايي وارسته، براي اهل عبادت و معنويت بود.

افلح، يكي از خدمتگزاران آن حضرت، مي گويد:

با امام باقر (ع) براي حج سفر كردم، چون به مكه رسيديم و آن حضرت وارد مسجدالحرام شد و نگاهش به خانه ي خدا افتاد، با صداي بلند گريست. به ايشان عرض كردم: مردم شما را نگاه مي كنند، اگر ممكن است قدري آهسته تر گريه كنيد! امام فرمود: واي بر تو، چرا صدايم را به گريه، بلند نكنم تا مگر مورد رحمت خداوند قرار گيرم! و فرداي قيامت رستگار شوم!

سپس امام مشغول طواف شد و پشت مقام به نماز ايستاد و چون نمازش به پايان رسيد، جايگاه سجده اش از اشك چشمانش، تر شده بود. [1] .



[ صفحه 231]



كثرت عبادت و سجده ي امام باقر (ع) به حدي بود كه آثار سجده در پيشاني و بيني آن حضرت ديده مي شد. [2] .

در حالات معنوي آن امام روايت كرده اند كه:

در هر شب و روز صد و پنجاه ركعت نماز مي گزارد. [3] .

امام صادق (ع) درباره ي پدر بزرگوار خويش مي فرمايد:

پدرم كثير الذكر بود (هماره ياد خدا را بر قلب و زبان جاري داشت) به گونه اي كه وقتي همراه او راه مي رفتم او مشغول ياد خدا بود و چون بر سفره ي غذا مشغول خوردن غذا بوديم باز هم از ياد خدا غافل نبود. با مردم سخن مي گفت، ولي اين روابط اجتماعي نيز او را از ياد الهي دور نمي داشت، زبانش هماره به گفتن «لا اله الا الله» مترنم بود.

آن حضرت هميشه ما را فراخوانده و از ما مي خواست تا طلوع خورشيد مشغول ياد و ذكر خدا باشيم و به آن گروه از اعضاي خانواده كه قادر به قرائت قرآن بودند، خواندن قرآن را توصيه مي كرد و آن گروه كه قادر به تلاوت قرآن نبودند، دستور مي داد كه ذكر خدا را بر لب جاري كنند. [4] .

نيز امام صادق (ع) درباره ي مناجات هاي شبانه ي پدر چنين فرموده است:

پدرم در دل شب، هميشه با حال تضرع و مناجات به درگاه الهي عرض مي كرد: خداوندا! تو فرمان دادي ولي فرمانت را (آن گونه كه بايد) اطاعت نكردم، مرا نهي كردي ولي از آنچه نهي كردي دور نگشتم. اكنون اين من، بنده ي توام كه در برابرت قرار دارم و معذرت مي طلبم (و يا از شدت غفلت حتي در انديشه ي معذرت خواهي هم



[ صفحه 232]



نيستم). [5] .

بديهي است كه امام باقر (ع) با آن همه زهد و تقوا، و با آن همه طهارت نفس، از ترك واجبات معمولي انسان ها و انجام محرمات، بسي مبرا و منزه است. و اگر آن حضرت، خويش را در برابر خداوند، مسؤول و كوچك و سرافكنده مي بيند، به دليل اظهار بندگي و خضوع در برابر خدا است، نيز به اين دليل است كه امام با معرفتي كه به مقام پروردگار دارد، مي داند كه به جا آوردن حق عبادت او، آنگونه كه شايسته ي مقام خداوندگاريش باشد، از عهده ي مخلوق بيرون است. اين چنين است كه امام باقر (ع) با آن همه زهد و عبادت و پاكي و معنويت، باز هم خود را در ميدان بندگي حق، قاصر و ناتوان مي بيند. براي تلاش ها و عبادت هاي خويش، ارجي قايل نيست و بدان ها اعجاب ندارد. البته لازمه ي بندگي واقعي به درگاه خدا، همين است كه مؤمن، هميشه خود را در ميدان اطاعت و عبادت خدا، قاصر بداند و از اعمال خود خرسند نباشد.

توجه آن امام متقي به خداوند و نعمت هاي او تا آنجا بود كه هر گاه نعمتي از جانب خداوند به او مي رسيد، بي تأمل، سپاس و شكر خويش را از خداوند، ابراز مي داشت.

شخصي در سفر مدينه، همراه امام باقر (ع)، در ميان راه مشاهده كرد كه آن حضرت سر به سجده نهاده است و مشغول ذكر خدا است.

چون سجده به پايان رسيد و حضرتش از جاي برخاست، رو به شخص ياد شده كرد و فرمود: آيا به نظرت عجيب و غير منتظره آمد كه مرا در ميان راه، به حال سجده ديدي!

مرد گفت: بلي، برايم غير قابل انتظار بود.

امام فرمود: من به ياد نعمتي از نعمت هاي خدا افتادم، دوست نداشتم كه از كنار



[ صفحه 233]



اين نعمت بگذرم و شكر آن را بجا نياورم. [6] .

زندگي اجتماعي، انسان را مواجه با مسايلي مي كند كه گاه موجب غفلت از ياد خدا مي شود. به ويژه زمينه هاي سرورانگيز و نشاط آور.

ولي امام باقر (ع) حتي در چنين مواقعي غافل از ياد خدا نبود و حتي هر تبسم و خنده اي را با ياد خدا جبران مي كرد و از پس هر خنده مي فرمود:

خداوندا مرا دشمن مدار و از رحمت خويش محروم مكن! [7] .


پاورقي

[1] خرجت مع محمد بن علي (ع) حاجا، فلما دخل المسجد نظر الي البيت فبكي حتي علاصوته. فقلت: بابي انت و امي ان الناس ينظرون اليك فلو رفقت بصوتك قليلا؛ فقال لي: و يحك يا افلح و لم لا ابكي لعل الله تعالي ان ينظر الي منه برحمة فافوزبها عنده غدا، قال: ثم طاف بالبيت، ثم جاء حتي ركع عند المقام فرفع رأسه من سجوده، فاذا موضع سجوده، مبتل من كثرة دموع عينيه. كشف الغمة 2 / 319؛ تذكرة الخواص 305؛ الفصول المهمة 212؛ احقاق الحق 12 / 175؛ بحار 46 / 290؛ نورالابصار، شبلنجي 143؛ الانوار البهية 121.

[2] رأيت محمد بن علي، علي جبهته و انفه اثر السجود. طبقات ابن سعد 5 / 237.

[3] كان يصلي في اليوم و الليلة مأة و خمسين ركعة، المشرع الروي 37؛ سير اعلام النبلاء 4 / 403.

[4] قال الامام الصادق (ع): كان ابي كثير الذكر، لقد كنت امشي معه و انه ليذكر الله، و آكل معه الطعام و انه ليذكر الله، و لقد كان يحدث القوم و ما يشغله ذلك عن ذكر الله، و كنت اري لسانه لازقا بحنكه يقول: لا الا الا الله، و كان يجمعنا فيأمرنا بالذكر حتي تطلع الشمس، و يأمر بالقراءة من كان يقرأمنا و من كان لا يقرأ امره بالذكر. نورالابصار، مازندراني 51؛ الانوار البهية 121؛ اعيان الشيعة 1 / 651؛ ائمتنا 1 / 341.

[5] قال الامام الصادق (ع): كان ابي يقول في جوف الليل في تضرعه: امرتني فلم ائتمر، و نهيتني فلم انزجر، فها انا عبدك بين يديك و لا اعتذر. كشف الغمة 211؛ صفة الصفوة 2 / 62؛ الفصول المهمة 194؛ نور الابصار 130؛ ائمتنا 1 / 342.

[6] كنت مع ابي جعفر (ع) في طريق المدينة فوقع ساجدا لله! فقال لي حين استتم قائما: يا زياد! انكرت علي حين رأيتني ساجدا؟ فقلت: بلي جعلت فداك. قال: ذكرت نعمة انعمها الله علي فكرهت ان اجوز حتي اؤدي شكرها.مشكاة الانوار 80.

[7] و كان اذا ضحك قال: اللهم لا تمقتني. تذكرة الخواص 305؛ بحار 46 / 290.