بازگشت

شرايط و اوضاع سياسي اجتماعي مرحله اول


مرحله اول بعد از حادثه غمبار كربلا شروع شد. حادثه كربلا واقدام حكومت وقت در به شهادت رسـانـدن دخـتـر زاده رسول خدا و به اسارت بردن خاندانش ، جهان اسلام را مبهوت كرد و خفقان سنگيني ايجاد نمود. رعب شديدي جهان اسلام را فرا گرفت و همه اميدها به نااميدي نزديك شد. اقـدام جـنـايتكارانه دستگاه خلافت در حدي بود كه هيچ كس انتظار آن را نداشت . اگر شعري كه به حضرت زينب منسوب است ، درست باشد كه فرموده :

ما تَوَهَّمْتُ يا شَقيقَ فُؤ ادي

كانَ هذا مُقَدَّراً مَكْتُوباً.(11)

گمان نمي كردم اي عزيز دلم كه تا اين حدّ مقدر و مكتوب بود.

بـدون شـك اشـاره بـه ايـن نـابـاوري اسـت . هـمـه فـكـر مـي كـردنـد و يا يقين داشتند كه ديگر اهل بيت و جريان امامت از بين رفته و خطري از جانب آنان حكومت اموي را تهديد نخواهد كرد.

گـرچـه حـركـت تـوابـيـنّ، جـرقـه اميدي درآن ظلمت نااميدي بود و لي با سركوب شديد آن ، اين جرقه هم به سرعت به افول گراييد و محو شد.

واقـعـه حـرّه وقـتـل عـام و هـتـك وتـجـاوز سـپـاه شـام بـه مـديـنه و بي حرمتي به حرم پيامبر در سـال 62 هـجـري ، دركـامـل كـردن جـو خـفـقـان ، بـي تـاءثـيـر نـبـود. مـسـلمـانـان بـا كمال حيرت ديدند كه لشكريان خليفه حتي حرمت حريم نبوي را نگه نداشتند و در حرم پيامبر و در كـنـار مـرقـد شـريـف آن حـضـرت ، بـدتـريـن حـرامـهـا را مـرتـكـب شـدنـد و هـمـه حـريـمـها را شكستند..(12)

وضعيت فرهنگي اين دوره نيز اسفبار بود. مردم دچار انحطاط فكري عجيبي بودند. بعد از رحلت پـيـامـبـر، سـيـاسـت بـر گـوشـه نـشـيـن كـردن و بـه انـزوا كـشـيـدن اهـل بـيـت و حـامـلان عـلم پـيـامـبـر بـود. امـام علي (ع ) باب علم پيامبر(ص )، خانه نشين شد و جز درمواقع ضروري و آن هم از روي ناچاري به اومراجعه نمي شد. فقط دوره پنج ساله حكومت به آن بـزرگـوار فـرصـت داد تـا در حـدي بـه انتشار علوم الهي خويش بپردازد. سياستهاي ديگر حـكـومـت نـيـز دركنار سياست خانه نشين كردن اهل بيت سبب شد كه مردم در جهالت عجيبي نسبت به اسلام به سر برند، به طوري كه مسائل حجّ ون ماز كه جزو اوليات اسلام است را به خوبي نـدانـنـد. درچـنـيـن جـوي طـبـيـعي بود كه هر كس چند حديث از پيامبر مي دانست ، عالم و مرجع مردم مـحـسـوب مـي شـد و هر چه مي گفت ، به عنوان علم ناب تلقي مي گشت و پذيرفته مي شد. در چـنـيـن شـرايـطـي بـود كه جاعلان حديث و دروغگويان بازارشان داغ شد و متاعشان خريدار پيدا كرد..(13)

در سـايـه هـمـيـن سـياست بود كه امامان شيعه تا زمان امام باقر(ع ) درانزواي مطلق به سر مي بـردنـد و كـسـي بـه آنـهـا مـراجـعـه نـمـي كـردو حـديـثـي وسـخـنـي از آنـان نـقـل نـمـي شـد. تـمـام (يـا اكثر) خطبه ها، نامه ها وكلمات امام علي (ع ) هم مربوط به دوره پنج ساله خلافت است .

وضـعـيـت اخـلاقي جامعه اسلامي آن روز نيز اسفبار بود. خلفاي مرواني وعاملان آنان در فساد و فـحـشـا غـوطـه ور بـودنـد. سراسر جهان اسلام به خصوص مكه و مدينه در اوج فساد و فحشا بودند. حضرت آية الله خامنه اي دراين مورد مي نويسد:

( نـكـتـه اي را كـه مـن در خـلال مطالعه كتاب اغاني ابوالفرج باز يافتم ، اين كه در سالهاي حـدود 80 و 90 هجري تا 50 و 60 سال بعد (يعني مدت زمان امام سجاد، امام باقر و امام صادق )، بزرگترين خواننده ها، نوازنده ها، عياشها و عشرت طلبهاي دنيا يا از مدينه اند و يا از مكه . هـروقـت خـليفه اي در شام دلش تنگ مي شد و هوس ‍ غنا مي كرد و خواننده و نوازنده برجسته اي مـي خـواسـت كـسـي را از مـدينه يا مكه كه مركز خوانندهاو نوازنده هاي معروف بود براي او مي بـردنـد... . در مـكـه شـاعري بود به نام عمربن ابي ربيعه ، از آن شاعران عريان گوي بي پـرده هـرزه و البته دراوج قدرت وهنر شعري . وقتي اين عمر بن ابي ربيعه مرد، راوي گويد درمدينه عزاي عمومي شد و در كوچه هاي مدينه مردم مي گريستند. هرجا مي رفتي مجموعه هايي از جـوانـهـا نـشـسـتـه بـودنـد و تـاءسـف مـي خـوردنـد. كـنـيـزكـي را ديـدم كـه دنبال كاري مي رود وهمينطور اشك مي ريزد. گروهي از جوانان بدو گفتند: چرا اين قدر گريه مـي كـنـي ؟ گـفت به خاطر اين مرد كه از دست مارفت . يكي گفت : غصه نخور، شاعر ديگري در مكه هست به نام حارث بن خالد مخزولي كه او هم مانند عمربن ابي ربيعه شعر مي گويد ويكي از شـعـرهاي او را خواند. وقتي كنيزك شعر راشنيد، اشكهاي خود را پاك كرد و گفت : (اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذي لَمْ يَخْلُ حَرَمَهُ شكر خداي را كه حرمش را خالي نگذاشت .).(14)

ايـن وضعيت سياسي ، فرهنگي و اخلاقي حاكم بر زمان امام سجاد(ع ) و امام باقر عليه السلام بـود. امـام سـجـاد بـعـد از شـهـادت پدر، در مسير اداي رسالت امامت ، به تبيين دين در قالب دعا پرداخت و توانست درمدت 34 سال دوره امامت خويش اقدامات مهمي انجام دهد و با پرورش افرادي ، زمينه كار را در حدي بازتر و وسيعتر براي امام باقر عليه السلام ايجاد كند.

بـا شـهـادت امـام سـجـاد در سـال 95 هـجـري ، مـسـؤ وليت امامت و رهبري بر عهده امام باقر قرار گـرفـت در آن زمـان حـكـومـت امـوي در اوج اقـتـدار خود بود. امام باقر همزمان با خلفايي همچون وليـدبـن عبدالملك وهشام بن عبدالملك بود كه سلطه جابرانه خود را بر سراسر جهان اسلامي آن روز گـسـتـرده بودند و تسلط كامل داشتند. درزمان امام باقر عليه السلام ، با گسترش روز افـزون اسـلام و پـنـاه آوردن كشورهاي متمدن آن روز به آغوش ‍ اسلام ، به طور طبيعي ، احتياج به تبيين فكر و ايده اسلامي رخ مي نمود و سوالهاي زيادي مطرح مي شد كه احتياج به جواب داشـت . دراوايـل دوره امـامـت امام ، بني اميه در اوج قدرت بودند. و به تسلط خود اطمينان داشتند، بـه هـمـيـن جـهـت بـه شـخـصـيت فرهنگي مثل امام ميدان عمل مي دادند و دراواخر عمر حضرت نيز اين سـلسـله ناميمون به ضعف و سستي مي گراييدند و اختلاف و درگيري درگوشه و كنار رخ مي نـمـود وامـام از ايـن شـرايـط افـول قدرت نيز استفاده كرد و در حد وسيع به بيان اسلام ناب و اصول تفكر اسلامي و سوق دادن جامعه به سوي تقوا و اخلاق و پرورش شاگردان بسيار همت گـماشتند و توانستند فعاليتهاي فرهنگي شروع شده توسط امام سجاد عليه السلام را در حد بـسـيـاري پيش ببرند و زمينه را براي ايجاد دانشگاه بزرگ جعفري آماده كنند. در صفحات آينده به خواست خدا با فعاليتهاي امام بيشتر آشنا خواهيم شد.