بازگشت

هشدار


اين عظمت علمي و فضيلت برتر باقر العلوم عليه السلام است، كه زبان زد خاص و عام مي باشد. اين برتري ها همگان را به اعتراف وادار نموده است. با توجه به اين نكته برخي تنگ نظري ها در شأن و منزلت حضرت ناروا مي باشد. در حالي كه همگان، شيعه و چه محققان اهل سنت به فضايل حضرت معترفند. و نيز آنان كه از وي حديث نقل مي كنند مورد پذيرش مي باشند؛ برخي در حق وي جفا روا داشته اند كه به دو نمونه اشاره مي شود.

محمد بن سعد و نيز برخي نويسندگان بعد از وي مانند ابن عساكر مي گويند: به راوياني كه از ايشان حديث نقل مي كنند نمي توان اعتماد



[ صفحه 44]



نمود، ليس يروي عن الباقر من يحتج به. [1] .

اين در حالي است كه به نقل امثال ذهبي افرادي از محدثان چون عمرو بن دينار، اعمش، اوزاعي، ابن جريح وقرة بن خالد از ايشان حديث روايت مي كنند. [2] و نيز افرادي از مورخان چون ابن مبارك، زهري، طبري، بلاذري، خطيب، سلامي [3] و مالك و... به وي اعتماد مي كنند. آيا افرادي چون اوزاعي، سفيان ثوري، ابوحنيفه مورد پذيرش اهل سنت نمي باشند؟!

نكته دوم اين كه ذهبي و برخي ديگر، باقر العلوم عليه السلام را با فقهايي چون ابن كثير و ابن زناد و ربيعه و قتاده و ابن شهاب مقايسه نموده و آنها را برتر از باقر العلوم عليه السلام مي دانند! [4] .

صرف نظر از حقيقتي كه باقر العلوم عليه السلام را برتر از هر فقيه مي كند و آن اين كه اصولا دانش وي بر اساس اجتهاد و علوم مدرسه اي نيست كه با ساير فقها سنجيده شود. دانش وي علم لدني و زلال وحياني است. ليكن آيا اگر كسي بر اين باور بود كه دانش وي نيز همانند سايرين است، آيا با آن همه اعتراف ها كه حتي در بين آنان امثال قتاده هم مي باشد و در حق باقر العلوم عليه السلام آن گونه اعتراف مي نمايد، آيا برتر دانستن امثال قتاده را از حضرت جفا در حق باقر العلوم عليه السلام نيست؟! افسوس؛ شناخت نوع محققان اهل سنت از عترت، در همين سطح است، كه عترت را همتراز افراد معمولي مي پندارند و آنگاه دچار چنين ارزيابي هايي غير منطقي نيز مي شوند!



[ صفحه 45]




پاورقي

[1] طبقات، ج 5، ص 158، تاريخ ابن عساكر، ج 54، ص 272.

[2] تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 124.

[3] اعيان الشيعه، ج 1، ص 655.

[4] سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 402.