بازگشت

هم سخن پرندگان


جابر بن يزيد جعفي مي گويد در سفر حج به همراه باقر العلوم عليه السلام حركت مي كرديم، كه در بيابان پرنده ي قمري بر روي محمل حضرت نشست. من خواستم آن را دور كنم حضرت به من هشدار داد كه وي به ما پناه آورده است. من عرض كردم حاجت وي چيست، امام فرمودند وي مي گويد در اين كوه ها مدت سه سال است كه جوجه گذاري مي كنم. هر سال ماري مي آيد و جوجه هاي مرا مي بلعد. از من مي خواهد كه دعا كنم تا خداي سبحان شر مار را از جوجه هايش كم كند، آن گاه امام دعا نمود و از شر وي در امان شدند.

همچنين اضافه مي كند كه به راه خود ادامه داديم تا اين كه امام از شتر خويش پياده شد، به كنار جاده رفت. در كنار رملستاني قرار گرفت. در



[ صفحه 64]



حالي كه رملها را كنار مي زد اين دعا را مي خواند. خدايا براي ما آب فراهم ساز و ما را پاك گردان، در اين هنگام سنگ سفيدي پديدار شد، امام آن را از جا كند، از جاي سنگ آب سفيد و زلالي جوشش نمود. از آن آب وضو گرفت و ما از آن آب نوشيديم.

آن گاه در كنار درخت خرماي خشك قرار گرفت. به درخت رو كرد و فرمود از آن چه خدا در تو خلق نموده به ما اطعام كن، درخت خشك خرما آورد و ما از آن تناول نموديم. [1] .

همچنين باقر العلوم عليه السلام هنگامي كه صداي صيحه پرندگان را شنيد به ابوحمزه فرمود، آيا مي فهمي چه مي گويند، وي مي گويد، خير. حضرت مي فرمايد، تسبيح خدا مي كنند و از خدا روزي خويش را مي خواهند. [2] اين همان حقيقتي است كه امام از آن پرده برمي دارد، كه آنان هم سخن پرندگان هستند؛ نطق آنان را مي فهمند، انا علمنا منطق الطير [3] اين ها نمونه هايي از توانمندي تكويني عترت مي باشد، كه باذن الله در نظام هستي تصرف مي نمايد.


پاورقي

[1] بحار، ج 46، ص 248.

[2] مناقب، ج 4، ص 200.

[3] همان، بحار، ج 46، ص 294.