بازگشت

انديشه بالنده


انديشه بالنده امام همام پندارهاي محمد بن منكدر را اين گونه شفاف مي سازد: اگر در اين حال از دنيا بروم در طاعتي از اطاعت هاي خدا از دنيا رفته ام و به آن افتخار خواهم نمود. من تلاش مي كنم تا زندگي خويش را تأمين كنم تا به همانند تو و مردم محتاج نشوم. من از آن گونه مرگ بيمناك هستم كه در حالي رحلت كنم كه در حال انجام گناه باشم، و انما كنت اخاف الموت لو جائني و انا علي معصية من معاصي الله. [1] .

انديشه آن گونه شفاف و وحياني است كه تمام كژراهگي را سامان مي دهد؛ كه كار و تلاش و سازندگي دنياخواهي نكوهيده نيست. تلاش براي تأمين زندگي خويش و بي نيازي از ديگران افتخار هر مسلمان است. چه افتخاري از اين بهتر كه من در حالي رحلت كنم كه در تلاش و سازندگي هستم و براي معاش خويش و بي نياز شدن از ديگران مي نمايم.

همچنين اين نكته ي برجسته از انديشه و سيره ي امام، شفاف است كه كار و تلاش براي هيچ كس عار و ننگ نيست. حتي اگر شخصيت برجسته اي همانند باقر العلوم عليه السلام باشد، نه تنها كار و تلاش عيب نيست، بلكه افتخار است. اين انديشه اصلاح كژ انديشي هاست كه برخي چون خود را شخصيت مي پندارند، و يا چون از موقعيت اجتماعي برتر بهره مند هستند؛ كارهاي اين گونه را بر خود هموار نمي سازند. كار و تلاش اين گونه را در تضاد با شخصيت خويش مي پندارند!



[ صفحه 69]



امام همام بر اين پندارهاي غلط، خط بطلان مي كشد و پيروان خويش را از اين گونه پندارهاي بي اساس هشدار مي دهد. مبادا كه اين كژراهگي ها در زندگي آنان راه يابد. انديشه بالنده امام ترغيب بر تلاش و سازندگي و آبادگري است. از سستي و تن پروري و بي همتي كه آسيب سعادت انسان است بر حذر مي دارد. اين است انديشه بالنده و رفتار سترگ و سازنده امام همام. و اين انديشه و سيره از فضايل برتر امام مي باشد كه فرزند فاطمه (سلام الله عليها) از خود به يادگار مي نهند؛ كه عبادت تنها به نماز و روزه حج و عمره و تلاوت قرآن و... نيست. كار و تلاش سازنده و آبادگري، بزرگ ترين فضيلت و عبادت خداست؛ كه هر كس در آن حالت رحلت كند، در حالي رحلت نموده است كه براي وي افتخار است. همانند رزمنده جبهه نبرد كه هنگامي كه به شهادت مي رسد، در حال افتخار به جان آفرين جان سپرده است. كه تلاشگر سازنده همانند مجاهد رزمنده مي باشد، الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله! [2] .


پاورقي

[1] ارشاد، ج 2، ص 161 و 162، فصول المهمه، ج 2، ص 888، كشف الغمه، ج 2، ص 337.

[2] وسائل، ج 12، ص 43.