بازگشت

تأمين نيازمندان


مال دنيا از موارد امتحان هاي الهي است. خداي سبحان انسان را از مال و منال دنيا بهره مند مي سازد، تا وي را امتحان كند؛ آيا وابسته و دلباخته مال خويش مي شود؛ به گونه اي كه از انجام مسؤوليت هاي خويش باز ماند و يا در هزينه كردن مال مسؤوليت الهي خويش را در پيش مي گيرد.

در زندگي امامان معصوم (عليهم السلام) اين نكته به چشم مي خورد كه زندگي امامان همواره برخوردار از امكانات دنيايي بوده است. آنان افرادي



[ صفحه 70]



تهي دست نبودند. ليكن از مال دنيا به بهترين شيوه براي آبادگري آخرت خويش بهره مي بردند. در عين داشتن مال دنيا، هيچ گونه وابستگي به آن نداشتند.

آنچه براي انسان خطر است، وابستگي است كه انسان به دنياي خويش دارد. به گونه اي كه وابستگي وي را از انجام وظايف باز دارد. وابستگي نگذارد از مال خود در راه خدا و ياري رساندن به نيازمندان بهره ببرد. نگذارد اموال خويش در راه سازندگي و آبادگي و ايجاد فرصت هاي شغلي براي ديگران به كار گيرد؛ بلكه هماره به فكر افزون طلبي و انباشته كردن سرمايه باشد كه قرآن خطر تكاثر خواهي را اين گونه گوش زد نمود، الهاكم التكاثر، [1] «فزون طلبي شما را از ياد خدا باز داشته است.» عترت از اين نوع خطرها رهيده و الگوي شفاف براي ديگران است. باقر العلوم عليه السلام در عين حال كه از اموال بهره مند است و ده ها كارگر و برده در باغ و زمين وي اشتغال به كار دارند، از مال دنيا براي آبادسازي آخرت خويش بهره مي برد.

باقر العلوم عليه السلام در بخشش و انفاق بين عامه و خاصه شهرت داشت. كرم و سخاوت وي همه جا را فرا گرفته بود، ظاهر الجود في الخاصه و العامة، مشهور الكرم في الكافة [2] در يك روز هشت هزار دينار بين مستمندان توزيع مي نمايد. [3] .

اموال خويش را به سه قسم تقسيم نمود، يك سهم آن براي هزينه هاي



[ صفحه 71]



منزل، يك سوم ديگر براي همسايگان و يك سوم باقي مانده را به مستمندان اختصاص مي دهد [4] در يك روز يازده برده آزاد مي سازد [5] و در هنگام رحلت وصيت مي كند بيست برده از شصت برده حضرت آزاد باشند [6] .

هماره به خصوص روزهاي جمعه كه صدقه پاداش بيشتري دارد، صدقه مي داد [7] و نيز همواره به دوستان و شيعيان خويش هديه و صله مي داد. [8] سليمان بن قرم مي گويد حضرت پانصد درهم، هفتصد درهم و هزار درهم به ما هديه و صله مي داد. [9] سلمي يكي از كنيزان حضرت مي گويد: اصحاب و ياران حضرت به نزد حضرت مي آمدند. حضرت با بهترين طعام از آنان پذيرايي مي كرد، و بهترين لباس ها را به آنان به همراه دراهم هديه مي نمود. [10] .

حيان بن علي (در برخي نقل ها اسود بن كثير) مي گويد: من تنگ دست شدم هيچ كس از برادران ديني مرا ياري نكرد. به باقر العلوم عليه السلام شكوه نمودم. حضرت فرمود: آن كه در هنگام گشاده دستي همراه، و در هنگام تهي دستي تو را رها كند، برادر نيست. آن گاه هفتصد درهم به من عطا نمود و فرمود اگر باز نيازمند شدي مراجعه كن، فاذا نفدت فاعلمني. [11] .



[ صفحه 72]



در هنگام تأمين نيازمند، طرف را به زيباترين لقب مانند بنده خدا، خدا بركت به تو عطا كند، برخورد مي كرد. نيازمند را مسكين و فقير لقب نمي داد و مي فرمود به زيباترين لقب به آنان خطاب كنيد، سموهم باحسن أسمائهم. [12] .

اين شيوه ي بهره گيري از اموال خدادادي و نعمت هاي دنيايي است. با اين شيوه مال داري به مال اندوزي منجر نمي شود؛ بلكه مال داري سبب ياري رساني به ديگران و تأمين زندگي نيازمندان مي گردد. در اين شرايط است كه سرمايه دنيايي نه تنها عامل وابستگي نيست كه نكوهيده شده است؛ بلكه بستر عبادت خدا را فراهم مي سازد. بستر خودسازي انسان را فراهم مي سازد. زيرا از موارد تزكيه و تطهير نفس همين اقدام هايي است كه در سيره امام به چشم مي خورد. انفاق در راه خدا كه گذشت از مال براي خداست، از بهترين بستر تزكيه و خود سازي است.

اين نكته عميق و سازنده را قرآن مطرح مي سازد. هنگامي كه سخن از پرداخت صدقه است، مي فرمايد از مال آنها (مؤمنان) صدقه بگير تا جان آنان را پاك گرداني، خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها، [13] انفاق در راه خدا يعني گذشت از مال كه بستر پاكي انسان را فراهم مي سازد. اين شيوه در زندگي عترت بسيار شفاف مي درخشد كه شب و روز، پنهان و آشكار نيازمندان را تأمين مي نمودند. بخش عظيمي از مال خويش را در اين راه ها بي منت و بي ريا صرف مي نمودند، كه اين فضيلت نصيب باقر العلوم عليه السلام نيز همانند ساير افراد عترت شده است.



[ صفحه 73]




پاورقي

[1] تكاثر، 1.

[2] ارشاد، ج 2، ص 166.

[3] شرح شافيه ابي فراس، ص 589.

[4] فروع كافي، ج 4، ص 499.

[5] بحار، ج 46، ص 302.

[6] شرح شافيه، ص 589.

[7] اعلام الهدايه، ج 7، ص 30.

[8] همان.

[9] ارشاد، ج 2، ص 167.

[10] مطالب السؤول، ج 2، ص 105.

[11] ارشاد، ج 2، ص 166، مطالب السؤول، ج 2، ص 105.

[12] اعيان الشيعه، ج 1، ص 651، كشف الغمه، ج 2، ص 320، بحار، ج 46، ص 291.

[13] توبه، 103.