بازگشت

اشتغال آفريني


در بخش فضايل، برخي برتري هاي حضرت مورد توجه قرار گرفت. سراسر حوزه فقه و فرهنگ ديني به ويژه شيعه توأم از گفتار باقر العلوم عليه السلام مي باشد؛ در اين فرصت به برخي از آموزه هاي عرشي حضرت نگري مي افكنيم.

در بخش فضايل به اين برتري باقر العلوم عليه السلام اشاره شد كه تأمين نيازهاي نيازمندان يكي از شاخص ها و صفات برجسته همه امامان مي باشد. اين تلاش در زندگي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و امامان گرچه برجسته است؛ ليكن تلاش برجسته تر اشتغال آفريني است. زيرا تأمين نيازمند به دو گونه است.

نخست اين كه نياز وي هماره با دست ديگران بر طرف شود. و اين در صورتي است قادر به كار و تلاش نباشد. چنين فردي هميشه به امداد ديگران نيازمند باقي خواهد ماند.

نوع ديگر تأمين نيازمند، بي نياز ساختن وي است. يعني تلاش شود كه نيازمندي وي برطرف شود، تا ديگر محتاج به امداد ديگران نباشد. اين مورد درباره فرد نيازمندي است كه يا تن پرور است، به كار و تلاش تن نمي دهد. و يا فردي توان مند است؛ ليكن از توان مندي خويش غفلت دارد. اين گروه بايد رهنمون شوند تا به توان مندي هاي خويش آگاه شوند. خود



[ صفحه 85]



به كار و تلاش بپردازند. در سيره ي زندگي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و امامان اين فراز برجسته مي درخشد كه به توضيح چند نمونه مي پردازيم.

امام صادق عليه السلام روايت مي كند زندگي بر يكي از اصحاب رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بسيار سخت شد. همسر وي به وي پيشنهاد نمود كه به نزد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم رود و نياز خود را مطرح سازد. وي به حضور حضرت شرفياب شد؛ ليكن پيش از طرح نياز خود، اين جمله را از زبان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم شنيد: هر كس از ما كمك خواهد به وي كمك مي كنيم؛ ليكن هر كس از خدا طلب بي نيازي كند، خدا وي را بي نياز خواهد كرد. آن شخص حدس زد كه منظور حضرت وي مي باشد. بدون طرح خواسته از محضر حضرت مرخص شد.

نوبت بعد همسرش اصرار كرد چرا نياز خود را مطرح نساختي. رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم هم همانند ديگران بشر است، از نياز ما با خبر نيست! آن شخص دوباره به محضر حضرت شرفياب شد؛ ليكن حادثه پيش تكرار شد. رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم همان جمله قبلي را اظهار نمودند. تا اين كه اين قضيه سه بار تكرار شد.

آنگاه آن شخص متنبه شد، رفت يك تبر عاريه گرفت، به بيابان رفته مقداري هيزم آورد و فروخت و نيم كيلو آرد فراهم كرد، به منزل برد. فرداي آن روز هيزم بيشتري فراهم آورد. همواره اين كار را ادامه داد تا توانست تبر و ساير ابزار كارش را فراهم سازد. كار را ادامه داد تا توانست دو شتر كوچك و يك غلام خريداري كند. تلاش و پشتكار اين فرد را يكي از توان گران مدينه قرار داد. آنگاه به خدمت حضرت رسيد و داستان زندگي اش را بازگو نمود. حضرت به وي فرمود، من كه گفتم هر كس



[ صفحه 86]



بي نيازي از خدا طلب كند خدا بي نيازش مي سازد. و من استغني اغناه الله. [1] .

اين شيوه ي حضرت، شخص را به توان مندي خويش آگاه ساخت كه مي تواند از آن توان مندي بهره برده و كار و تلاش سازنده را شروع كند؛ تا نياز خود را برطرف و خود نيز از توان گران قرار گيرد. اين همان رهنمود به توان مندي هاي طرف است كه شخص از آن غافل بود.

نمونه ديگر در زندگي امام مجتبي عليه السلام اين گونه مي شود: امام مجتبي عليه السلام از كنار بوستاني مي گذشت كه غلام سياهي را ديد تكه ناني به دست دارد، كه يك لقمه از آن را مي خورد و لقمه ديگر را به سگي كه برابر وي قرار دارد مي دهد. از وي مي پرسيد چه چيز تو را وادار ساخته كه به اين سگ اين گونه محبت كني. غلام سياه گفت، من شرم دارم خودم بخورم و به سگ ندهم. امام كه اين روحيه را از وي مشاهده كرد، فرمود همين جا باش تا من برگردم. حضرت پيش صاحب برده رفتند، غلام و نيز بوستان را از وي خريداري نمودند. غلام را آزاد ساختند و بوستان را هم در اختيار وي گذاشتند و فرمودند در اين بوستان كار كن و زندگي خود را اداره كن، فاشتراه من مولاه و اشتري الحائط الذي هو فيه و اعتقه و ملكه اياه. [2] .

دو نكته برجسته از اين جريان استفاده مي شود. نخست اين كه پاداش احسان و نيكي از جانب خداي سبحان نيكي و احسان مضاعف است. غلام سياه به يك حيوان چند لقمه نان احسان كرد، پاداش آن آزادي خودش و متمول شدنش قرار گرفت.



[ صفحه 87]



دو ديگر اين كه امام مجتبي عليه السلام هنگامي كه احسان وي را ديد، هم سبب آزاديش را فراهم ساخت و هم سرمايه براي وي فراهم ساخت، تا با كار و تلاش خود زندگي اش را اداره كند و برده تهي دستي كه اكنون آزاد شده محتاج ديگران نباشد. اين همان اهتمام به اشتغال آفريني است.

اما نمونه اين سيره در زندگي باقر العلوم عليه السلام اين است: از امام صادق عليه السلام پرسيدند به فرد نيازمند چه مقدار زكات مي توان پرداخت كرد. حضرت از زبان باقر العلوم عليه السلام اين گونه نقل كرد؛ تا حد بي نيازي، قال ابوجعفر عليه السلام اذا اعطيته فأغنه. [3] «هنگامي كه زكات مي پردازي وي را بي نياز ساز.» يعني آن مقدار به وي پرداخت كن كه ديگر نيازمند نباشد. مضمون اين روايت اين نيست كه تا يك سال وي را تأمين كند، سخن از مدت نيست. (البته با توجه به رواياتي كه مدت تأمين فقير را يك سال عنوان مي كنند اين احتمال مردود نيست.) و نيز منظور اين نكته هم نيست كه آن مقدار مال رايگان به وي پرداخت كن تا آخر عمر بي نياز شود. زيرا اين اقدام سيره دين نيست. بلكه مضمون روايت اين مي تواند باشد، آن مقدار سرمايه در اختيار وي قرار بده كه با كار و تلاش زندگي خويش را اداره كند و از نيازمندي نجات فراهم كند. زيرا كار و تلاش است كه فرد را بي نياز مي كند. اين همان اهتمام به اشتغال آفريني است، كه در سيره ي امامان فراوان مي توان جستجو نمود. اين موارد به عنوان نمونه مطرح شدند. با الگوگيري از سيره امامان جامعه ديني جامعه پر تلاش و شاداب است. تأمين نيازمندي هاي نيازمندان هيچ گاه به اين معنا نيست كه افراد قادر به كار، تن پرور شده و



[ صفحه 88]



رايگان امكانات بگيرند. زيرا در رهنمون رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و باقر العلوم عليه السلام از پرداخت صدقه به دو گروه منع شده است؛ يكي از افراد متمكن. ديگري افراد توان مند به كار، ان الصدقة لا تحل لغني و لا لذي مرة سوي. [4] تأمين نيازمند به اين است كه نيازمند به توان مندي هاي خود آگاهي بيابد و در صورت نياز سرمايه شروع كار در اختيار وي قرار گيرد؛ تا بتواند با كار و تلاش و توليد زندگي پر بار و پر بركتي را فراهم سازد.

به نظر مي رسد در سيره نگاري امامان اين گونه نكات بايد تحليل و برجسته شوند تا راه گشاي بسياري از مشكلات پر و پيچ خم اقتصادي و اجتماعي قرار گيرند.


پاورقي

[1] اصول كافي، باب القناعة، حديث 7.

[2] البدايه و النهايه، ج 8، ص 42.

[3] فروع كافي، ج 3، ص 548.

[4] معاني الاخبار، ص 262، بحار، ج 93، ص 66.