بازگشت

نشاط و شادابي


گرايش به دنيا منشأ بسياري از آلودگي هاي انسان را فراهم مي سازد. در برابر گرايش زهد است. انسان پاك، از گرايش به دنيا منزه است. اين سخن بدين معنا نيست كه انسان زاهد از مال و منال دنيايي محروم است. زيرا محروميت نوعي خطر به حساب مي آيد. بلكه منظور از زهد اين است كه در عين حال كه از دنيا بهره مند است به آن علاقه مند و وابسته نباشد. امامان معصوم كه در زهد بر همگان سبقت گرفته اند از امكانات دنيا فراوان بهره داشتند.

با اين توضيح اين نكته نيز شفاف مي گردد كه فرد زاهد در عين بي علاقگي به دنيا، ممكن است هم از امكانات بهره ور باشد، در عين حال فردي شاداب و پرطراوات است. اين گونه نيست كه زاهد بايد فردي



[ صفحه 89]



منزوي، ژوليده و پژمرده باشد. اين حالت ها و ژست ها بيشتر به زهد فروش شباهت دارد، نه به زهد گرايي. فرد زاهد، فردي شاداب و پر تحرك است. دنيا براي وي وابستگي نمي آورد. اگر تمام دنيا هم در اختيارش باشد اندكي به آن گرايش نمي كند.

بر اين اساس بهره مند بودند از دنيا و بهره وري از نعمت هاي الهي و حفظ شادابي در زندگي، با زهد هيچ گاه بيگانه نمي باشد؛ تا كسي اين گونه پندارد كه بهره وري از دنيا با زهد گرايي ناسازگار است! اين دو كاملا با هم همساز هستند.

در زندگي معصومان كه زاهدترين افراد به دنيا بودند، اين همسازي مشاهده مي شود. مشاهده مي شود كه در عين بهره وري از امكانات دنيايي زاهدترين هستند. فرش آنان ابريشم باشد يا حصير براي آنان يكسان است. در خانه گلين بي آلايش باشند، يا در اتاق مزين عروس يكنواخت خواهد بود. در سفره رنگارنگ يا نان جوين همسان خواهد بود. كه آنان به اين آب و رنگ ها دل نمي بندند.

به همين خاطر در زندگي باقر العلوم عليه السلام همسازي اين دو مشاهده مي شود. امام بدون هيچ وابستگي و علاقه مندي به زخارف دنيا در عين حال كه فرش زير پاي وي حصير است، انما كا يفرش في مجلسه حصيرا. [1] .

اتاق حجله اش مزين است. در عين حال كه زاهد و عابد و عاكف و صائم است، با نشاط و پر تلاش است. تلاش مي كند نشاط ظاهري خويش را نمايان سازد. خويشتن را در منزل و بيرون كاملا آراسته مي سازد. در



[ صفحه 90]



برابر همسر خويش هم اتاق مزين دارد و هم خويشتن را مي آرايد. به چند نمونه توجه كنيد.

حكم بن عتيبه مي گويد به حضور باقر العلوم عليه السلام رسيدم؛ در حالي كه در اتاق مزين و با لباس هاي رنگارنگ به سر مي برد. شروع كردم به در و ديوار اتاق و شكل و شمايل حضرت نگاه افكنم! هنگامي كه امام نگاه هاي مرا مشاهده كرد، فرمود ديدگاهت در اين باره چيست. من گفتم من كه تو را در اين وضع مي بينم نمي توان چيزي بگويم. ليكن در نزد ما اين حالت ها براي جوانان است. امام اظهار داشت زينت ها و نعمت هاي خدا را چه كسي بر بندگان خدا حرام كرده است، يا حكم من حرم زينة الله التي اخرج لعباده... ليكن توجه داشته باش كه اين اتاق همسر نو عروس من است. با وي تازه عروسي نموده ام و الا اتاق من همان است كه مي شناسي، فاما هذا البيت الذي تري فهو بيت المرأة و انا قريب العهد بالعرس و بيتي البيت الذي تعرف. [2] .

امام در مورد اتاق و لباس مزين خويش چندين نكته را به حكم كه از وضع امام تعجب كرده بود، يادآوري مي كند: نخست اين كه خداي سبحان نعمت هايش را براي بندگانش آفريده و بهره وري از نعمت ها هيچ ناسازگاري با طهارت و تقوا و زهد ندارد. دو ديگر اين كه اين اتاق مزين مربوط به تازه عروس است، كه بايد شؤون آن رعايت شود. حجله بايد مزين و آرايه داشته باشد. نشاط و شادابي آن حفظ شود. سوم اين كه طرف بر اين پندار نباشد كه حضرت اندكي علاقه به زخارف و زينت دنيا



[ صفحه 91]



حاصل كرده به وي مي فرمايد، اتاق زندگي من همان است كه مي شناسي. يعني اين زرق و برق اندكي در روحيه من تأثيرگذار نيستند. اين روش يعني فرد زاهدترين است، در عين حفظ نشاط و شادابي، و بهره وري از نعمت هاي الهي است.

همانند همين داستان براي اصحاب ديگر حضرت اتفاق افتاده است. حسن زيات با رفيقش به حضور حضرت مي رسند. حضرت را در اتاقي مزين و با لباس هاي مناسب و سر و صورت اصلاح كرده و سرمه كشيده مي بينند. وي مي گويد ما سؤال هايي كه داشتيم مطرح ساختيم و جواب گرفتيم. هنگامي كه خواستيم خداحافظي كنيم حضرت فرمود فردا با رفيق خويش به منزل ما مي آيي، گفتم حتما.

هنگامي كه روز بعد به خدمت حضرت رسيديم وي را در اتاقي ملاقات كرديم كه تنها فرش آن يك حصير بود. و حضرت هم پيراهن خشن پوشيده بودند. آنگاه روي كردند به رفيق من فرمودند برادر بصري من، ديروز كه بر من وارد شديد مرا در آن اتاق و در آن حال و لباس ديديد، آنجا اتاق همسرم بود و تمام تزيينات اتاق هم به وي مربوط مي شد. يك وقت در ذهن شما چيزي خطور نكند، فلا يدخل قلبك شي ء. [3] امام همام با اين روش نكات مهم عرشي را مي آموزند:

نخست اين كه زهد اين نيست كه شخص از نعمت هاي دنيا بي بهره باشد. دو ديگر اين كه حضرت خويش را براي همسرش كاملا مزين ساخته و مرتب مي نمايد. سوم براي اين كه اين رفتار پنداري در ذهن طرف پيش نياورد و احساس دو گانگي در رفتار حضرت ننمايد، در



[ صفحه 92]



فرصت مناسب آنان را فرا مي خواند و رفتار خويش را درباره آنان شفاف مي سازد. اين رفتار بدين خاطر است كه پندارهاي شيطاني به آنان آسيب نرساند. در اين باره شرح بيشتري در اين نوشتار آمده است. [4] .

در مورد نكته دوم در روايت ديگر اين گونه آمده است: هنگامي كه عده اي به حضور حضرت رسيدند؛ ديدند حضرت موهاي خويش را رنگ كرده، به آنها فرمود من همسرم را دوست مي دارم و براي آن خضاب مي كنم، اني رجل احب النساء و انا أتصبغ لهن. [5] اين همان حفظ شادابي و نشاط در زندگي است. در عين حال كه شخص زاهدترين فرد به زخارف و زينت هاي دنياست.

مورد ديگر در زندگي حضرت اين گونه مشاهده مي شود، كه حضرت هنگامي كه به حمام مي رفتند براي تميز كردن بدن خويش از «نوره» [6] استفاده مي كردند. انگشتان در اثر تماس با نوره حالت بد منظري پيدا مي كردند. حضرت براي اين كه از اين حالت بيرون بيايند به انگشتان و ناخن هاي خويش حنا نهادند؛ آنگاه در اين باره به حكم فرمودند: من اين كار را انجام مي دهم تا ناخن هايم همانند ناخن هاي مرده نباشد، شما نيز اين كار را انجام دهيد، يا حكم ان الاظافير اذا اصابتها النوره غيرتها حتي تشبه أظافير الموتي فغيرها بالحناء [7] .

از اين نمونه ها در روايات فراوان وجود دارد. ليكن همين مقدار گوياي نكات بسيار ارزنده اي مي باشد. اين موارد نكات اساسي مي آموزند، مانند



[ صفحه 93]



اين كه زهدگرايي با زهد فروشي كاملا متفاوت است. زهد فروشي آن است كه فرد دنيا طلب براي رسيدن به اهداف خويش زاهد نمايي را براي فريب ديگران بر مي گزيند. اما زهد گرايي آن است كه شخص در عين بي علاقگي به متاع دنيا از نعمت هاي الهي گريزان نيست و براي تثبيت موقعيت خويش نياز به عوام فريبي ندارد. در عين بي علاقه به دنيا از نعمت هاي الهي به مورد بهره وري مي نمايد.

و نيز اين روش مي آموزد كه فرد مؤمن و زاهد در عين زاهدگرايي، بايد نشاط و شادابي خود را حفظ كند. زندگي پست و ظاهري ژوليده و در هم پيچيده، هيچ ارتباطي به زهد ندارد. اين حالت ها، زهد فروشي و بيچارگي فرد زاهد نما را مي رساند. انسان زاهد در عين بي علاقگي به دنيا، با نشاط و شاداب و پر طراوت است و از ظاهري آراسته بهره مند است.


پاورقي

[1] دعائم الاسلام، ج 2، ص 158، نقل از اعلام الهدايه، ج 7، ص 35.

[2] فروع كافي، ج 6، ص 446.

[3] فروع كافي، ج 6، ص 448.

[4] ص 93.

[5] فروع كافي، ج 6، ص 480.

[6] موادي كه براي ازاله مو به كار گرفته مي شده است.

[7] فروع كافي، ج 6، ص 480.