بازگشت

قاطعيت در تصميم


برخي افراد گرد شخصيت هاي اجتماعي مي آيند تا منافع گروهي و شخصي خويش را به مصالح عمومي و واقعيت ها برتري دهند. اين افراد در صدد بهره وري از نام و عنوان ديگران مي باشند. اين روش به صورت يك جريان عمومي است كه همواره در پيرامون شخصيت هاي اجتماعي در جريان مي باشد. پي آمد اين نوع بهره وري ها افزون بر ناهنجاري هاي اجتماعي، مخدوش نمودن چهره هاي برجسته اجتماعي مي باشد.

افراد زيرك و فرزانه زمينه اين گونه سوء بهره وري را از بين مي برند. با هوشياري و تصميم به موقع اين گونه افراد را رسوا نموده و از كردار زشت



[ صفحه 106]



آنان بي زاري مي جويند و از وابستگي آنان نسبت به خويشتن ابراز انزجار مي كنند.

بعد از فتح مكه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم گروه هايي را براي تبليغ اسلام و دعوت به مسلمان شدن مردم، به اطراف اعزام مي نمود. يكي از اين گروه ها با مسؤوليت «خالد بن وليد» براي تبليغ قبيله «بني جذميه» به اطراف مكه اعزام شدند. اينها مأموريت داشتند فقط مردم را به اسلام دعوت كنند. دستور جنگ و قتال با هيچ كس نداشتند.

خالد كه كينه اين قبيله را از زمان جاهليت به دل داشت، هنگامي كه به قبيله وارد شد همه را مسلح و آماده دفاع ديد. به آنان ابلاغ كرد كه مكه سقوط كرده و همه مردم مسلمان شده اند. سلاح هاي خويش را زمين گذاشته تسليم شويد. در اين ميان شخصي به نام «جحدم» احساس توطئه نمود. گفت من تسليم نمي شوم، زيرا فرمانده اينان خالد است. اگر تسليم شويم كشته مي شويم! ليكن سران قبيله به هشدار وي توجه نكردند پيشنهاد خالد را پذيرفتند و تسليم شدند. خالد دستور داد دستان آنان را بستند آنگاه تعدادي از آنان را كشت و تعدادي را آزاد ساخت!

هنگامي كه خبر اين جنايت به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم رسيد حضرت سخت ناراحت شدند و براي جبران جنايات خالد دو اقدام بزرگ نمودند. نخست اين كه علي بن ابي طالب عليه السلام را اعزام نمود، تا تمام خسارات و خون بهاي كشته شده هاي آنان را پرداخت نموده و از آنان دلجويي نمايد.

دو ديگر اين كه، خالد اين رفتار جنايت بار خويش را به نام اسلام و رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم تمام كرده بود. رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در ملأ عمومي با تشريفات خاص رو به قبله ايستاد، سه بار با صداي رسا از رفتار خالد اعلان بيزاري نمود،



[ صفحه 107]



اللهم اني ابرأ اليك مما صنع خالد بن الوليد ثلاث مرات. [1] .

نمونه همين رفتار از برخي افراد كه خود را وابسته به اهل بيت (ع) دانسته و خود را شيعه و پيرو باقرالعلوم عليه السلام معرفي مي نمودند صورت گرفت. اين گروه كه «غلات» نام گرفتند با رفتار نكوهيده خويش خود را وابسته به باقر العلوم عليه السلام جلوه دادند.

امام باقر عليه السلام براي اين كه از سوء بهره وري غلات جلوگيري كند، آنان را رسوا ساخت و از رفتار آنان ابراز بيزاري نمود. امام در حضور ديگران سران «غلات» را لعن و نفرين نمودند و فرياد برآورد كه مغيرة بن سعيد همانند بلعم باعورا است، قال مثله مثل بلعم. [2] بنان التبان ان بنانا لعنة الله يكذب علي ابي عليه السلام اشهد ان ابي علي بن الحسين كان عبدا صالحا. [3] «بنان كه لعنت خدا بر وي باد بر پدرم دروغ مي بست، من گواهي مي دهم كه پدرم علي بن الحسين (عليهما السلام) بنده شايسته خدا بود».

جبهه گيري امام و قاطعيت حضرت در برابر غلات باعث رسوايي آنان شد. و دروغ هايي كه مطرح مي ساختند آشكار گشت. اين رفتار باعث مي شود افراد فرصت طلب نتوانند از موقعيت هاي اجتماعي ديگران سوء بهره وري نمايند و چهره آنان را آسيب برسانند. اين رفتار حضرت قاطعيت در تصميم را بر همگان مي آموزد. افراد با موقعيت هاي اجتماعي نبايد با ملاحظه كاري و رو در بايستي زمينه ناهنجاري هاي ديگران را فراهم سازند.



[ صفحه 108]




پاورقي

[1] سيره ابن هشام، ج 5، ص 96.

[2] رجال كشي، ص 227.

[3] بحار، ج 25، ص 297.