بازگشت

باقر العلوم و معرفي حزب عثمانيه


باقر العلوم عليه السلام اوضاع زمان خويش را اين گونه شرح مي كند: جابر (جعفي) مي گويد در نزد ابوجعفر عليه السلام بوديم. سخن از حكومت بني اميه پيش آمد. حضرت در مورد اوضاع زمان فرمودند هر كس با هشام مخالفت مي كرد كشته مي شد. هشام بيست سال حكمراني نمود و من در كنار وي مشاهده كردم كه حتي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در حضور وي توهين شد،



[ صفحه 141]



هشام هيچ گونه واكنشي از خود نشان نداد، اني شهدت هشاما و رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يسب عنده و لم ينكر ذلك و لم يغيره.... [1] .

منهال بن عمر مي گويد در نزد محمد بن علي (عليهما السلام) بوديم كه فردي به حضور وي رسيد و سلام كرد، حضرت جواب سلام دادند. از حضرت پرسيد روزگار بر شما چگونه است، حضرت در پاسخ فرمودند: آيا هنوز آگاهي نيافتيد كه روزگار ما چگونه است! زندگي ما همانند زندگي امت بني اسرائيل است كه فرزندان پسر آنان كشته مي شدند و زنانشان (براي خدمت گماري و...) نگاه داشته مي شدند. اينها (بني اميه) برتري خود را بر رخ ديگران مي كشند و مي گويند رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عرب بوده است. بدين خاطر عرب بر عجم برتري دارد و نيز به رخ مي كشند كه قريش بر ساير عرب برتري دارد، زيرا كه محمد صلي الله عليه و آله و سلم از قريش است، اگر اين برتري ها درست باشد، پس اين برتري ها از آن ماست. زيرا ما ذريه پيامبر هستيم. ما بايد بر اين برتري ها افتخار كنيم. زيرا ما محرم اسرار رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مي باشيم، در اين برتري ها هيچ كس همراه ما نيست، لانا ذرية محمد و اهل بيته خاصة و عترته لا يشركه في ذلك غيرنا.

آنگاه آن فرد گفت من از علاقه مندان شما هستم. حضرت فرمودند در اين صورت خود را براي آزمون ها و سختي ها آماده ساز، فاتخذ للبلاء جلبابا. آنگاه اضافه كرد، فرود آمدن بلا و آزمون براي ما و پيروان ما بيشتر و سريع تر از جاري شدن سيل در بيابان ها مي باشد. [2] در اين تحليل باقر العلوم عليه السلام حكومت بني اميه و برخوردهاي اجتماعي آنان را با مردم، به



[ صفحه 142]



خصوص با پيروان اهل بيت عليه السلام همانند برخوردهاي فرعون با امت بني اسرائيل مي داند. باقر العلوم عليه السلام در گفتاري ديگر اوضاع زمان بني اميه را اين گونه تحليل مي كند:

ما و شيعيان ما ستم هاي فراوان از قريش تحمل كرديم. در حالي كه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم خبر داده بود كه ما برتر و سزاوارترين مردم به امر رهبري هستيم. قريش تهاجم كردند و مسير رهبري را از مدارش بيرون بردند. آنان به بهانه هاي برتري قريش بر ديگران و انصار، رهبري را به عهده گرفتند. رهبري در نزد آنان دست به دست شد (زمان خلفا) تا آنگاه كه به دست ما رسيد (زمان حكومت داري علي عليه السلام). آنگاه پيمان بيعت با علي را شكستند و جنگ ها بر غم وي شعله ور نمودند. و وي را در صعود پر رنج قرار دادند.

تا اينكه اميرالمؤمنين عليه السلام كشته شد. و رهبري به فرزندش حسن بن علي (عليهما السلام) منتقل شد. با وي بيعت و پيمان بستند، ليكن فريب و نيرنگ دادند. بر وي هجوم آوردند؛ وي را زخم دار ساختند و سپاهش را غارت نمودند... تا آنجا كه وي براي حفظ جان ها با معاويه مصالحه نمود، و حسن بن علي تنهاترين تنها ماند.

آنگاه بيست هزار نفر از عراق با حسين عليه السلام بيعت نمودند. آنان نيز پيمان شكني كردند. در پايان وي را به قتل رساندند. هماره ستم ها بر ما و ياران ما فزوني يافت و فرمانروايان ستمگر بر ما مسلط شدند. و قضات جور بر منصب هاي داوري نشستند. امنيت رخت بربست. فرهنگ سازي و جعل احاديث دروغين گسترش يافت و از ما هماره سخنان نگفته عنوان نمودند، تا مردم را بر ما بدبين كنند. (شرح اين محورها در همين نوشتار خواهد آمد).



[ صفحه 143]



اوج اين فرهنگ سازي و هجمه فرهنگي، در زمان معاويه شكل گرفت. بعد از كشته شدن حسن بن علي (عليهما السلام) معاويه هر جا شيعه يافت، به قتل رساند! و هر كس را حتي ظن و گمان مي برد شيعه است، دست و پاي وي را قطع مي كرد! هر كس، فضايل و برتري هاي ما را مي گفت زنداني مي شد، اموالش به غارت مي رفت و خانه اش تخريب مي شد.

آنگاه زمان سخت عبيدالله بن زياد فرا رسيد و نيز زمان خشونت بار حجاج كه به هر گماني افراد را به قتل مي رساند. كه اگر حجاج مي شنيد، شخص ملحد و زنديق است، برايش هموارتر بود از اين كه بشنود كه دوست دار علي عليه السلام است، احب اليه من ان يقال شيعة علي.... [3] .

اين اوضاع خشونت بار سياسي است و اين اوضاع اجتماعي زمان بني اميه و باقر العلوم عليه السلام است! در اين فضا شكل گيري نهادهاي نظامي و قضايي و ساير امور اجتماعي بر سود حزب حاكم عثمانيه برغم تشكل همسوي اهل بيت مي باشد. اين نمودار به ويژه سخنان شفاف باقر العلوم عليه السلام ترسيم و تحليل آشكاري از اوضاع سياسي و اجتماعي زمان خويش است. شواهد در اين راستا فراوان است. براي پرهيز از طولاني شدن از آوردن همه موارد خودداري مي شود. همين مقدار بسيار شفاف و گويا اوضاع آن زمان را ترسيم مي نمايند.

افزون بر اين كه برخي موارد در نوشتار امام سجاد عليه السلام الگوي زندگي مورد توجه قرار گرفته است. همانند جنايت حجاج كه به خون خواري افتخار مي نمود و از ريختن خون مظلومان لذت مي برد، خود اعتراف كرد كه بهترين لذت من ريختن خون است. [4] و تنها افرادي كه در غير جنگ ها



[ صفحه 144]



به دست وي كشته شدند، بيش از 120 هزار نفر بودند. [5] وي از هيچ جنايتي فرو گذار نبود، گناهي نبود كه مرتكب نشود. [6] عمر بن عبدالعزيز گفت اگر قرار باشد هر طايفه اي خبيث ترين افراد خويش را حاضر كند و ما حجاج را حاضر كنيم بر همگان پيشي مي گيريم! [7] .


پاورقي

[1] فروع كافي، ج 8، (روضه)، ص 395.

[2] امالي طوسي، ص 154، بشارة المصطفي، ج 2، ص 146.

[3] شرح نهج البلاغه ابي الحديد، ذيل خطبه، 203، ج 11، ص 43.

[4] البداية و النهايه، ج 9، ص 153.

[5] مروج الذهب، ج 3، ص 166، الكامل، ج 3، ص 226، تهذيب التهذيب، ج 2، ص 185.

[6] تاريخ ابن كثير، ج 9، ص 133، البدايه و النهايه، ج 9، ص 153، نهايه الأرب، ج 21، ص 334.

[7] نهايه الأرب، ج 21، ص 334.