بازگشت

محتواي احاديث ساختگي


اما اين كه محتوا و جهت هزاران حديث ساختگي، به چه سمت و سويي بوده است؟ پاسخ اين سؤال از نمونه هاي احاديث ساختگي به خوبي شفاف است. فرصت سازان اهداف اجتماعي و سياسي را پي مي گرفتند. آنان موقعيت ممتاز عترت را بر نمي تابيدند. به همين خاطر يك جهت حديث هاي ساختگي مقابله نمودن با موقعيت ممتاز عترت بوده است. تلاش فراوان كردند تا چهره ي تابناك عترت و خورشيدهاي فضيلت را در هاله هاي از ابرها و اوهام و آويخته ها پنهان نمايند. اين از يك جانب.



[ صفحه 164]



از جانب ديگر تلاش فراوان نمودند تا براي خلفا واقعيت هايي كه وجود نداشت و فضايلي كه واقعيت نداشت در اين احاديث ساختگي مطرح سازند! تلاش نمودند براي بني اميه موقعيتي ممتاز دست و پا كنند. فضايل منحصره و ممتاز را از زبان اين و آن براي بني اميه به ويژه معاويه فراهم سازند و نيز براي چالشگري برغم عترت افرادي چون ابوحنيفه را در برابر عترت علم نموده تا براي آنان فضيلت دست و پا كنند. ياد آوري نمونه هايي از اين گفتارهاي ساختگي گواه اين مدعا مي باشد.

بعد از ساختن احاديث فراوان در مورد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بيشترين حديث ساختگي عليه علي عليه السلام اميرالمؤمنين شكل گرفته است. ذهبي مي گويد: بيشترين احاديث در ميان امت اسلامي بر عليه اميرالمؤمين علي بن ابيطالب ساخته شده است، اكثر من كذب عليه من الامة الاسلامية هو اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب. [1] فرصت طلبان تا آنجا پيش تاختند كه چهره اولين مسلمان و اولين مجاهد در راه استقرار دين اسلام را، غير مسلمانان جلوه گر نمودند.

همچنين احاديث ساختگي فراوان در مورد خلفا مانند: ابوبكر تاج الاسلام، عمر حلة الاسلام و عثمان اكليل الاسلام و علي طبيب الاسلام، كه ذهبي مي گويد اين حديث دروغ است. [2] و مانند: لكل نبي خاصة من امته و خاصتي من امتي ابوبكر و عمر. [3] «براي هر پيامبري محرم اسرار است، محرم اسرار من ابوبكر و عمر مي باشند».



[ صفحه 165]



در مورد بني اميه مانند: ان لله تعالي سيفا مغمودا في غمده ما دام عثمان حيا فاذا قتل جرد ذلك السيف و لم يغمد الي يوم القيمة. [4] «براي خداي سبحان شمشيري است كه همواره در غلاف بوده تا زماني كه عثمان كشته نشده بود، از هنگامي كه عثمان كشته شد اين شمشير آشكار شده است و تا قيامت هم در درون غلاف قرار نخواهد گرفت!» و مانند: انت يا معاويه مني و انا منك. [5] «تو اي معاويه از مني و من از تو مي باشم!» و مانند: هذا قلم اهداه اليك ربك من فوق العرش لتكتب به آية الكرسي. [6] «اين قلمي است كه از فراز عرش از سوي خدا به تو معاويه هديه شده است، تا آيةالكرسي را بنگاري»!

همچنين مانند: ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم استشار جبرئيل في استكتاب معاويه فقال استكتبه فانه امين. [7] «رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در مورد انتخاب معاويه براي نوشتن وحي، با جبرئيل مشورت كرد و جبرئيل تأييد كرد كه وي امين است انتخابش كن!» و نيز مانند: الامناء عندالله ثلاثه انا و جبرئيل و معاويه، [8] «افراد امين در نزد خدا سه نفرند، من (رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم) و جبرئيل و معاويه» و مانند: الامناء سبعة، اللوح و القلم و اسرافيل و ميكائيل و جبرئيل و محمد و معاويه. [9] «امين ها هفت موردند: لوح، قلم، اسرافيل، ميكائيل، جبرئيل، محمد و معاويه.» بر اساس اين احاديث ساختگي معاويه به لحاظ ايمان و امانتداري اش شايسته بوده است، تا نويسنده وحي انتخاب شود!



[ صفحه 166]



معاويه كه به تعبير خود محققان اهل سنت يك حديث صحيح در مناقبش وجود ندارد، چنانچه ابراهيم بن حنظلي مي گويد يك روايت صحيح در فضل معاويه وجود ندارد، لايصح في فضل معاويه حديث! [10] و حتي ابن تيميه مي گويد احاديث در فضل معاويه همگي ساختگي هستند، كلها كذب. [11] .

معاويه كه در سال هشتم هجري بعد از فتح مكه به اكراه در صف مسلمانان ايستاده و تنها دو سال زمان زندگي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را درك كرده است، اين همه حديث ساختگي در شأن و منزلت و نويسنده وحي بودنش ساخته مي شود! براي نوشتن وحي، قلم از عرش الهي به وي هديه مي شود! ليكن امثال عبدالله بن مسعود و ابي بن كعب كه همراه و ملازم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بودند و همه ي قرآن را نوشتند، اينان قرآن را در الواح و اكتاف و پوست حيوانات، تخته چوب ها و با ابزار ابتدايي كه به سختي فراهم مي كردند مي نوشتند!

عبدالله بن مسعود اولين كسي كه در مكه شروع كرد قرآن را آشكارا قرائت كند. [12] و هو اول من جهر بالقرآن بمكة، وي مسلمان شدنش حتي چندين سال پيش از عمر بوده است. ششمين نفر بود كه مسلمان شده است. [13] وي آن همه خطرها در راه قرآن به جان خويش خريده است، چطور شده يكي از اين احاديث از رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در حق وي صادر نمي شود؟!



[ صفحه 167]



همچنين چگونه است كه آشناترين فرد به شؤون قرآن چون «ابي بن كعب انصاري» [14] كه جزو پيشگامان مجاهدان و نيز جزو پانصد نفري است كه در موسم حج شركت كرده است؛ و از زمره هفتاد و سه نفري است كه در منا در نزديكي جمره عقبه با رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم پيمان و بيعت به ايمان و وفاداري بست. وي اولين كسي است كه در مدينه قرآن نوشت، اول من كتب لرسول الله صلي الله عليه و آله و سلم الوحي [15] و تمام قرآن را نوشت. چگونه اين احاديث در شأن فرد با فضيلتي چون ابي وارد نمي شود؟! اما معاويه كه دو سال آخر به اكراه در صف مسلمانان قرار گرفته و با دسيسه آن مقدار خود را به حضرت نزديك ساخته، تا نويسنده وحي قلمداد شود؛ براي وي قلم از عرش الهي هديه مي شود! و وي امين وحي قرار مي گيرد! فردي كه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: به دين اسلام از دنيا نخواهد رفت! [16] .

محور ديگر احاديث ساختگي در مورد رؤساي مذاهب مانند ابوحنيفه و شافعي و... مي باشد. مانند: انا افتخر بابي حنيفه و هو رجل تقي عند ربي و كانه جبل من العلم. [17] «من (رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم) به ابوحنيفه افتخار مي كنم وي فردي پرهيزكار در نزد خداي من است. وي همانند كوهي از علم مي ماند.» حتي احاديث ساختگي وي را داناتر از رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مي پندارند، قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم كان ابوحنيفه اعلم بالقضاء. [18] فردي كه سفيان بن عيينه و اوزاعي و



[ صفحه 168]



سفيان ثوري درباره وي مي گويند: در ميان مسلمانان مولودي بدتر از وي متولد نشده است! [19] .

و يا درباره شافعي اين گونه حديث ساخته شده كه: من اراد محبتي و سنتي فعليه محمد بن ادريس الشافعي فانه مني و انا منه [20] «هر كس محبت مرا (رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم) و روش مرا مي خواهد به محمد بن ادريس مراجعه كند، او از من و من از او هستم».

درباره احمد بن حنبل آمده: احمد بن حنبل فنعم الفقيه الورع الزاهد. [21] «احمد حنبل فقيه نيكو و با ورع و پرهيزكار است.» هذا احمد ولي الله و ولي رسول الله علي الحقيقة [22] «اين احمد است كه دوست واقعي خدا و رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد!» و مانند: اما مالك فقد كتب العلم و اما الشافعي فمني و الي [23] «مالك دانش را نگاشته است و شافعي از من و من از شافعي هستم». بر اين اساس نوع احاديث ساختگي در دو محور چرخش مي كنند، نخست مخدوش كردن چهره تابناك عترت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، دو ديگر فراهم آوردن فضايل و برتري براي بني اميه و برخي سران مذاهب و شخصيت هاي چالشگر عترت آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم.



[ صفحه 169]




پاورقي

[1] طبقات الحفاظ، ج 1، ص 77، نقل از الغدير، ج 5، ص 330.

[2] الغدير، ج 5، ص 314.

[3] همان.

[4] همان، ص 304.

[5] همان، ص 314.

[6] همان، ص 304.

[7] همان، ص 305.

[8] همان، ص 306.

[9] همان، ص 308.

[10] همان، ص 330.

[11] همان.

[12] اسد الغابه، ج 3، ص 394، الاستيعاب، ج 3، ص 111.

[13] الاصابه، ج 2، ص 369.

[14] اسدالغابه، ج 1، ص 79.

[15] همان، طبقات، ج 1، ص 106، سيره ابن هشام، ج 2، ص 303، استيعاب ج 1، ص 162.

[16] انساب اشراف، ج 5، ص 134.

[17] الغدير، ج 5، ص 279.

[18] همان، ص 280.

[19] همان، ص 280 و 281.

[20] همان، ص 283.

[21] همان.

[22] همان، ص 199.

[23] همان، ص 283 و 284.