بازگشت

انزواي عترت


از محور منع احاديث رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در شأن و منقبت عترت به ويژه جانشيني عترت نسبت به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و نيز از سمت و سوي احاديث ساختگي اين نكته روشن مي شود كه يكي از پي آمدهاي شوم منع حديث چالشگري برغم عترت آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم بوده است. به گونه اي كه منع احاديث رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در شأن و موقعيت عترت و در برابر ساختن و آويختن احاديث دروغين بر زبان حضرت، چهره ي عترت را در هاله ي ابهام و تاريكي فرو برده و موقعيت اجتماعي عترت را تضعيف مي نمايد.

بني اميه برغم عترت چالشگري نمودند و رقيب اصلي آنان نيز در جامعه عترت و تشكل همسوي عترت بود. به همين خاطر تلاش آنان براي پراكنده نمودن مردم از پيرامون عترت و منزوي ساختن عترت از اهداف و انگيزه هاي اصلي آنان به شمار مي رود. زيرا به دنبال ممنوعيت طرح فضايل عترت، مقام و منزلت عترت در ميان جامعه مجهول شده و با اقدام به ساختن حديث هاي دروغين چهره عترت مخدوش، و موجب انزواي عترت مي گردد.



[ صفحه 173]



البته منظور از انزواي عترت اين نيست كه عترت را كسي در جامعه نمي شناخت و هيچ گونه حمايت و تشكلي همراه عترت شكل نگرفته باشد. زيرا همان گونه كه در موارد متعدد اين نكته مطرح و به اثبات رسيده، هماره يك جريان بزرگ اجتماعي و يك تشكل همسوي آرمان هاي عترت هماره از عترت پشتيباني مي نمود. بلكه منظور از انزواي عترت انزوا در دو جهت است.

نخست اين كه اگر اين دسيسه ها به كار گرفته نمي شد و فضايل عترت همان گونه كه بود و همان احاديثي كه از زبان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در مورد عترت جاري شده بوده، آزادانه مطرح مي شدند؛ فضايل عترت سراسر جامعه گسترده اسلامي را فرا مي گرفت و موقعيت والاي اجتماعي عترت فراگير مي شد. اين غير از هواداري يك تشكل بزرگ اجتماعي از آرمان هاي عترت مي باشد.

دو ديگر اين كه با طرح فضايل عترت و توجه نگرها به سمت و سوي عترت، مديريت سياسي و اجتماعي جامعه نيز گردش مي كرد. آنگاه ديگر بني اميه يكه تاز ميدان سياست و مديريت نمي شدند. ديگر اين مقدار فرصت سازي نمي شد و تا يك قرن حاكميت آنان تداوم نمي يافت و حتي معادلات سياسي از بني اميه به سوي بني عباس گردش نمي كرد. بلكه همان مديريت و رهبري كه رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم پيش بيني و تعيين نموده بود، مستقر مي شد. همان حقيقتي كه برخي حاكمان بني اميه بدان اعتراف نمودند؛ كه اگر فضايل عترت در جامعه مطرح مي شد و اگر مردم از برتري ها و شايستگي هاي عترت باخبر مي شدند، هيچ گاه از اطراف عترت دور نمي شدند و به دور بني اميه روي نمي آوردند.



[ صفحه 174]



عبدالعزيز پدر عمر بن عبدالعزيز والي مدينه، به فرزندش عمر گفت: اگر آنچه ما از آل علي صلي الله عليه و آله و سلم مي دانيم مردم مي دانستند، ديگر به سوي ما روي نمي آوردند و مردم به سمت و سوي آل علي عليه السلام گرد مي آمدند. [1] .

اين همان حقيقت است كه حزب عثمانيه كاملا به آن توجه دارد و مي داند اگر نقل احاديث رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم آزاد باشد، چه تحولي در جامعه رخ خواهد داد. اين دسيسه ها باعث شد كه قدر منزلت عترت در هاله اي از ابهام فرو رود؛ حاكمان بني اميه ميدان دار مديريت و سياست شوند.

در هر صورت اينها برخي از پي آمدهاي ناروا و بازتاب هاي منع حديث و جعل حديث دروغين مي باشد، كه در جامعه نوپاي اسلامي پديدار شد.

اين اقدام ها باعث يك بحران فرهنگي در جامعه اسلامي شده و مردم را از احاديث نبوي، محروم و دچار هزاران حديث دروغ، نموده است. البته فرهنگ سازي حزب عثمانيه در اين محورها خلاصه نمي شود، بخش هاي قابل نگر ديگري نيز وجود دارد، كه آنها نيز بايد بررسي و تحليل گردند، تا ابعاد فرهنگ سازي حزب عثمانيه بيشتر آشكار گردد و نيز نقش فرهنگ آفريني عترت و چالشگري برغم اين فرهنگ سازي، از سوي عترت شفاف تر گردد.


پاورقي

[1] الكامل، ج 3، ص 256.