بازگشت

چهره سازي


فرهنگ سازي حزب عثمانيه آن گونه توانمند عمل كرده كه ناممكن ها را در حوزه فرهنگ ممكن ساخته است. همان گونه كه اشاره شده يكي از محورهاي اصلي فرهنگ سازي مخدوش، كردن چهره عترت آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد. به لحاظ فضايل بي پايان عترت و موقعيت اجتماعي كه عترت از



[ صفحه 175]



آن بهره مند مي باشد، بزرگترين چالش در برابر اهداف بني اميه فضايل و تلاش هاي عترت به شمار مي رفت.

به همين جهت براي شكستن اين سد عظيم از هيچ اقدامي فرهنگي و غيرفرهنگي فرو گذار نمي نمودند. در بعد اجتماعي تا توانستند عترت و پيروان آن را در تنگنا قرار دادند. خشونت را در حق آنان به نهايت رساندند. در بعد فرهنگي هم به صورت گسترده عليه فضايل عترت هجمه نمودند. تا آنجا كه شفاف ترين چهره ها را در زير تهمت ها و فرهنگ سازي پنهان مي سازند، كه بيان يك نمونه گواه گويايي در اين زمينه خواهد بود.

چهره ي علي عليه السلام برتر از خورشيد درخشش دارد. تمام فرق مسلمانان از علي چهره اي شفاف و با سابقه و درخشان مي شناسند. علي اولين فرد مسلمان، اولين نمازگزار در كنار رسول الله و اولين مجاهد و مدافع اسلام كه خون مشركان و دلاوران عرب از شمشيرش مي چكد. علي در هيچ نبرد خونين صدر اسلام زمان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم غايب نبود. هميشه در تمام جبهه ها در صف مقدم جبهه مي خروشيد.

در فضايل انساني، شجاعت و مهرباني و عطوفت و سخاوت، علم و دانش، صبر و پايداري، هيچ كس همپاي علي نيست. به اعتراف همگان علي در فضايل انساني همتا ندارد و به همين خاطر احاديث فراوان از زبان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در مورد علي صادر مي شود، كه همه فرق احاديث را مي پذيرند، بر فضايلش باور دارند. اينك تهاجم فرهنگي حزب عثمانيه از اين چهره تابناك چه مي سازد؟

حزب عثمانيه علي را قاتل عثمان معرفي مي كند! پيراهن خونين عثمان را در مسجد شام بر فراز منبر فرا مي برد و هزاران نفر در پاي سخنراني



[ صفحه 176]



معاويه شركت مي كنند و پيمان خون با معاويه مي بندند، تا انتقام خون خليفه را از علي عليه السلام بستانند. [1] .

حزب عثمانيه در چالش هاي برغم علي عليه السلام مانند جنگ ناكثين و مارقين دسيسه مي نمايند. افراد فرصت طلب را بر عليه علي بر ميانگيزد و فتنه هاي داخلي پديدار مي سازد. حزب عثمانيه با بسيج هزاران نفر جنگ خونين صفين را ساماندهي مي كند و هزاران نفر از مسلمانان را به كام مرگ مي دهد و هنگامي كه خود را در چند قدمي شكست مشاهده مي كند، توطئه قرآن به نيزه كردن و حكميت را ساماندهي نموده و با تحميل حكميت و حكم بر سپاه علي عليه السلام غوغاي صفين را كه در فرجام شكست آن بود. به سود خويش به انجام مي برد.

حزب عثمانيه، معاويه را با دسيسه به عنوان خليفه ي جامعه اسلامي معرفي مي نمايد! آنگاه پي آمد حكميت اين مي شود كه هر كس داوري آن را نپذيرد و معاويه را خليفه رسمي باور نكند، به عنوان طغيان گر بر والي و كافر معرفي مي شود. علي عليه السلام چون چنين رفتاري دارد و حكومت و پادشاهي معاويه را تأييد نمي كند، از چهره اولين مسلمان و اولين نمازگزار چهره ي نامسلمان، مي سازد و در جامعه علي به عنوان فردي كه از دايره اسلام خارج شده معرفي مي گردد!

اوضاع فرهنگي آن گونه مخدوش مي شود و تاريكي ها آن گونه فراگير مي گردند، كه چهره علي را تنها بني اميه مخدوش نمي كنند. كج انديشان خوارج نيز همين رفتار را دارند. عبدالله بن نافع ازرق در مدينه براي مناظره به خدمت باقر العلوم عليه السلام مي رسد. وي اظهار مي دارد كه اگر



[ صفحه 177]



كسي را مي يافتم كه رفتار علي را براي من شفاف مي ساخت كه در رفتارش با خوارج و... ستم نكرده است، حاضر بودم سخن وي را بشنوم. وي هنگامي كه درخواست مناظره و گفتگو با محمد بن علي عليه السلام مي كند امام، بازماندگان مهاجرين و انصار را جمع مي كند و به آنها خطاب مي كنند هر كس از علي فضايلي مي داند بيان كند. حاضران احاديث فراوان در فضايل علي عليه السلام عنوان مي كنند،ليكن ذهنيتي كه ابن نافع دارد، مي گويد من اين احاديث را در مورد علي شنيده ام و مي دانم، ليكن علي بعد از داوري حكميت (صفين) كافر شده است. يعني تمام فضايل علي از كف نهاده شده است! احدث علي الكفر بعد تحكيمه الحكمين.

اين شخص بر اين پندار است كه پذيرش حكميت و داور كفر است. آنگاه امام باقر عليه السلام حديث خيبر را مطرح مي سازد كه در حديث خيبر آمده است كه پيامبر فرمود فردا پرچم را به دست كسي خواهم داد، كه خدا و پيامبرش وي را دوست مي دارند. از ابن نافع مي پرسد خدا از رفتار علي در مورد حكميت و يا كشتن خوارج با خبر بود يا خبر نداشت! ايشان مجبور مي شود كه بگويد باخبر بود. مي پرسد اين رفتار علي بر اساس اطاعت خدا بوده است يا عصيان خدا، وي مي گويد اطاعت خدا. بدين صورت پاسخ شبهه روشن شده و ابن نافع به اين فضيلت و نيز به فضايل باقر العلوم عليه السلام اعتراف نموده، جلسه را ترك مي كند. وي اين جمله را به زبان جاري مي سازد كه الله اعلم حيث يجعل رسالته. [2] .

سخن در اين نكته حساس است كه از چهره تابناك علي عليه السلام هجمه فرهنگي حزب عثمانيه چهره كفرآميز ساخته و بر مردم معرفي كرده و



[ صفحه 178]



مردم را نيز اين پندارها باور آمده است؟! و نيز خوارج كج انديش بر اين پندار باطل اند، كه در اسلام علي عليه السلام ترديد ايجاد مي كنند! اين نيز نمونه ي ديگري از چهره سازي حزب عثمانيه و هجمه فرهنگي بني اميه برغم عترت آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد.


پاورقي

[1] طبري، ج 4، 168.

[2] فروع كافي، ج 8، (روضه) ص 350 و 351.