بازگشت

برخورد باعالمان درباري


هـشـام بـن عبدالملك به همراه سران سپاه ، نديمان و درباريان خويش به حج آمده است . او وعالم دربـارش (عـِكرمه ).(183)درحال انجام مناسك مي باشند كه امام باقر عليه السلام را در بين انبوه مردم مشاهده مي كنند. عكرمه از هشام مي پرسد: (كيست اين مرد كه سيماي عالمان دارد؟ بايد او را بيازمايم ) و سپس با اجازه هشام ، به نزدامام شرفياب شد. وقتي عكرمه به محضر امام آمد، تحت تاءثير هيبت آن بزرگوار، بدنش به لرزه افتاد وعرض كرد:

(اي فـرزنـد رسـول خـدا، مـن بـسـيـار درمـجـلس ابـن عـبـاس وديگران حاضر شده ام ولي تا به حال چنين خود را نباخته ام .)

امام خطاب به او فرمود:

(وَيْلَكَ يا عُبَيْدَ اَهْلِ الشّامِ اِنَّكَ بَيْنَ يَدَي بِيُوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يَذْكَرَ فيها اسْمُهُ)

واي بـرتـو اي بـنـده كـوچـك شـامـيـان ، تـو در پـيـشـگـاه (اهـل )خـانـه هـايـي هـسـتـي كـه خـداونـد اذن داده هـمـواره بـا عـظـمت باشند و نام خدا درآنان برده شود..(184)

جـالب ايـن است كه در اين بيان توبيخي ، امام عليه السلام ضمن اينكه مقام الهي خود را تذكر مـي دهـد، عـكـرمـه را (بـه دليـل وابـسـتـگـي بـه دربار ظالمان ) بنده شاميان بلكه بنده كوچك (عـُبـَيـد) شـامـيـان مـي خـوانـد و اين توبيخ و تحقيري بزرگ است براي كسي كه درك و فهم داشته باشد.