بازگشت

باقر العلوم و ويژگي هاي شيعه


فوالله ما شيعتنا الا من اطاع الله؛ باقر العلوم عليه السلام.

در رهنمون هاي عترت ويژگي هاي پيروان به صورت آشكار عنوان شده اند. آن كسي پيرو عترت به شمار مي رود كه خود را با انديشه و رفتار عترت همگون سازد. از لحاظ انديشه، همانند عترت بيانديشد و در رفتار، رفتار آنان را الگوي خويش گزيند. انديشه عترت حق محور و پايدار و رفتار آنان رفتاري همگون با حق است. پيروان عترت در دو محور انديشه و رفتار بايد همگون عترت باشند.

الف: انديشه؛ باقر العلوم عليه السلام مي فرمايد محور رهنمون به حق ما هستيم. اگر كسي از انديشه و رهنمون ما جستجو ننمايد به مقصد نمي رسد. زيرا رهنمون هاي ديگران رهنمون نيستند، ان تركناهم لم يهتدوا بغيرنا. [1] «اگر ما



[ صفحه 224]



آنان را رها سازيم به مقصد نخواهند رسيد.» انديشه پايه و اساس زندگي انسان را شكل مي دهد. انديشه بايد بالنده و پاينده باشد. انديشه است كه رفتار را جهت مي دهد. به همين خاطر از نگر باقر العلوم عليه السلام به انديشه ي صحيح و شفاف، اهتمام است كه ارزش انديشه و انديشمند برترين ارزش هاست، عالم ينتفع بعلمه خير من الف عابد. [2] «عالم انديشمندي كه مردم از دانش وي بهره مي برند از هزار انسان عابد برتر است.»

در سخن ديگر ارزش دانش و انديشه را اين گونه شفاف مي سازد، سارعوا في طلب العلم فوالذي نفسي بيده لحديث و احد في حلال و حرام تاخذه عن صادق خير من الدنيا و ما حملت من ذهب و فضة. [3] «در فراهم آوردن دانش پر تلاش باشيد سوگند به خدايي كه جانم به دست اوست ارزش يك حديث در مورد حلال و حرام كه از فرد مطمئن دريافت كني، برتر است از دنيا و آنچه از طلا و نقره در دنيا وجود دارد.» تا جايي كه باقر العلوم عليه السلام معيار و پايه كمال انساني كه ساير ارزش ها بر روي آن بنا نهاده شده اند را، انديشه و فهم دين عنوان مي كند. در گفتار باقر العلوم عليه السلام معيار كمال به سه ستون پايه نهاده شده است، كه دو پايه ديگر آن به ستون نخست كه معيار اصلي است بازگشت مي كند، عن ابي جعفر، الكمال كل الكمال التفقه في الدين و الصبر علي النائبه وتقدير المعيشة. [4] «كمال انسان در دين شناسي و پايداري و مديريت صحيح بنا نهاده شده است.» محور اصلي انديشه و فقيه شدن و دين شناسي است. پايداري در برابر ناملايمات



[ صفحه 225]



و مديريت صحيح هم به فهم صحيح دين بنيان شده است.

ب: رفتار؛ در رفتار نيز پيرو عترت بايد رفتاري هماهنگ با دين و عترت داشته باشد. بدون همگوني با دين پيروي از عترت ممكن نيست. باقر العلوم عليه السلام در يك جمله كوتاه و گويا مي فرمايد: فوالله ما شيعتنا الا من اطاع الله. [5] «پيروان ما، تنها آنانند كه از خدا پيروي مي كنند.» كه تحليل اين جمله كوتاه در گفتار ديگر حضرت كه بيان ويژگي هاي پيروان عترت است عنوان شده است، كه به توضيح برخي از آنها مي پردازيم.

ابلغ موالينا منا السلام و اعلمهم انهم لم ينالوا ما عندالله الا بالعمل، [6] «به دوستان ما اعلام كنيد كه به مقام و منزلت والا نمي رسند، جز با رفتار نيك».

عفاف و پاك دامني: پيرو عترت بايد فردي عفيف و پاكدامن باشد. با انجام تباهي و فساد كسي نبايد خويش را شيعه عترت بداند، افضل العبادة عفة البطن و الفرج [7] «برترين عبادت خدا، عفت و پاكدامني است».

پيروان عترت از هم گسيخته و بريده نيستند. با هم ترابط و تعاطف دارند. با يكديگر صميمي هستند، باقر العلوم عليه السلام المؤمن اذا صافح المؤمن تفرقا من غير ذنب. [8] «مؤمن هنگامي كه دست در دست مؤمن مي دهد، هنگامي كه از هم جدا مي شوند گناهان آنان بخشيده شده است.» و مي فرمايد:



[ صفحه 226]



ود المؤمن في الله من اعظم شعب الايمان. [9] «دوستي مؤمن با مؤمن از بزرگ ترين رشته هاي ايمان است.» و نيز مي فرمايد: تزاوروا في بيوتكم فان ذلك حياة لامرنا. [10] «يكديگر را در خانه هايتان زيارت كنيد كه اين كار باعث مي شود شؤون ما زنده شود. زنده شدن شؤون هم به زنده شدن فرهنگ عترت است، كه مي فرمايد فرهنگ و سخن ما دلها را زنده مي كند، ان حديثنا يحيي القلوب. [11] .

شيعه عترت خوش رو و خوش برخورد است. با رويي گشاده با ديگران روبرو مي شود، الق أخاك بوجه منبسط. [12] «برادر خويش را با رويي گشاده ملاقات و برخورد كن». كامل ترين مؤمن آن كسي است كه خلق نيكوتر داشته باشد، ان اكمل المؤمن ايمانا احسنهم خلقا. [13] حتي خوش برخورد بودن را تا آن مقدار توسعه مي دهد كه با هر كس حتي با يهودي بايد رفتار نيك داشته باشي، ان جالسك يهودي فاحسن مجالسته. [14] «اگر با يهودي همنشين شدي رفتار نيكو داشته باش».

پيرو عترت شيرين زبان بوده با زبان خود ديگري را نمي رنجاند، بلغ من لقيت من موالينا السلام... فاحفظوا السنتكم. [15] «بر دوستان من سلام برسانيد و بگوييد زبان خويش را از گفتار نا پسند حفظ كنند.» آنچه در



[ صفحه 227]



مورد خودتان دوست داريد گفته شود، به ديگري بهتر و نكوتر از آن را بگوييد، قولوا للناس احسن ما تحبون ان يقال فيكم. [16] .

پيروان اهل بيت امانت دار مي باشند. در امانت خيانت نمي كنند، فوالله ما شيعتنا الا من اتقي الله و اطاعه و ما كانوا يعرفون يا جابر الا بالتواضع و التخشع و الامانة. [17] «به خدا سوگند پيروان ما آنانند كه تقوا داشته و از خدا پيروي كنند. شيعيان ما شناخته نمي شوند، مگر به فروتني و نرم خويي و امانت داري».

عليكم بالورع و الاجتهاد و صدق الحديث و اداء الامانة الي من ائتمنكم عليها برا كان او فاجرا فلو ان قاتل علي بن ابي طالب ائتمنني علي امانة لاديتها اليه. [18] «بكوشيد پرهيزكار باشيد و براي پرهيزكاري تلاش كنيد. تلاش كنيد راست گفتار باشيد، و نسبت به كسي كه شما را امين دانسته، چه نيك باشد و چه فاسق امانت دار باشيد. اگر قاتل اميرالمؤمنين عليه السلام هم به من امانت بسپارد نسبت به آن امانت داري مي كنم».

پيرو عترت از مال حرام پرهيز مي كند، من اصاب مالا من غلول او ربا او خيانة او سرقة لم يقبل منه في زكاة و لا في صدقة و لا في حج و لا في عمرة. [19] «هر كسي كه از راه فريب يا ربا يا خيانت و يا دزدي مال فراهم كند عبادت هايش همانند زكات و صدقه و حج و عمره اش پذيرفته نمي شود.»



[ صفحه 228]



پيرو عترت ياور ستمگر قرار نمي گيرد هميشه ياور ستم ديده است. من اعان علي مسلم بشطر كلمة كتب بين عينه يوم القيمة، [20] آيس من رحمة الله. «هر كس بر عليه مسلماني ظالمي را كمك كند در روز قيامت اين جمله در بين دو چشم وي نوشته مي شود: از رحمت خدا مأيوس است».

پيرو عترت اسرار تشكل همسو را حفظ مي كند و از انجام كارهاي ناهنجار كه باعث آشكار شدن اسرار مي گردد پرهيز مي نمايد، ليعن قويكم ضعيفكم و اكتموا اسرارنا و لا تحملوا الناس علي اعناقنا. «افراد توانمند بايد آسيب پذيرها را امداد كنند، اسرار ما را بايد حفظ كنيد مردم را (غير شيعه را) بر ما نشورانيد».

پيرو عترت به يكديگر اطمينان دارند و با هم صميمي مي باشند. تا آن مقدار از هم اطمينان دارند يكي از صندوق ديگري هر مقدار نياز دارد برداشت مي كند، يدخل احدكم في كم صاحبه يأخذ منه ما يريد [21] «آيا شما به اين مرحله از اطمينان رسيده ايد كه يكي از شما دستش در جيب ديگري كند و به مقدار نيازش بردارد؟»

پيرو اهل بيت (ع) در سختي ها از طرف نمي برد و وي را تنها رها نمي سازد، بئس الاخ، اخ يرعاك غنيا و يقطعك فقيرا. [22] «برادر ديني آن نيست در حال توان مندي همراه باشد در حال تهي دستي تنها گذارد».

پيروي اهل بيت فرد سهل انگار و بي تفاوت نمي تواند باشد. مسؤوليت پذير خواهد بود، انما شيعة علي المتباذلون في ولايتنا المتحابون في مودتنا



[ صفحه 229]



المتزاورون لاحياء امرنا. [23] .

پيرو اهل بيت در تلاش است اهداف عترت جامعه مستقر شود و فرهنگ عترت شكوفا گردد، المتزاورون لاحياء امرنا، [24] رحم الله امرا احياء امرنا [25] من اعاننا بلسانه علي عدونا انطقه الله بحجته يوم موقفه بين يديه عزوجل [26] «هر كس ما را با زبانش در برابر دشمنان ياري رساند، در روز قيامت با زباني باز و سرافراز درپيشگاه خدا مي ايستد».

شيعه عترت نسبت به پدر و مادر خويش متعهد و مهربان است. و نيز شيعه عترت نسبت به آسيب پذيران جامعه و همسايگان خويش متعهد است. و البر بالوالدين و المتعاهد للجيران من الفقراء و اهل المسكنة و الغارمين والايتام... [27] .

شيعه و پيرو عترت فردي پايدار و مقاوم است، من بلي من شيعتنا ببلاء فصبر كتب الله له أجر الف شهيد [28] «هنگامي كه يكي از شيعيان ما به مصيبت گرفتار شود و بر آن صبر پيشه نمايد ثواب هزار شهيد را دارد».

پيروان عترت نسبت به بالندگي و آموزش ديگران متعهدند، من علم باب هدي فله أجر من عمل به و لا ينقص اولئك من اجورهم شيئا. [29] .

شيعه بودن به نام و نشان نيست، شيعه بودن به باور و رفتار است. يا جابر



[ صفحه 230]



ابلغ شيعتي مني السلام و اعلمهم انه لا قرابة بيننا و بين الله عزوجل و لا يتقرب الله الا بالطاعة يا جابر من اطاع الله و احبنا فهو ولينا و من عصي الله لم ينفعه حبنا. [30] «جابر به شيعيان من سلام برسان و آنان را آگاه ساز كه بين ما و خداي عزوجل هيچ گونه خويشاوندي وجود ندارد، تقرب به خدا تنها به پيروي از خداست. جابر، هر كس خدا را پيروي نمايد و ما را دوست بدارد، چنين كسي دوست ما خواهد بود. اگر كسي خدا را نافرماني كند محبت ما براي وي سودي نخواهد داشت.» در اين گفتار امام شفاف موضع خودش را مطرح مي سازد كه شيعه بودن به اعتقاد و رفتار است، نه اين كه كسي دل خوش كند كه شيعه است!

در سخني ديگر مي فرمايد: شيعيان علي عليه السلام، رنگ چهره آنان متغير، بدن آنان لاغر، پوست بدن بي رونق، لب ها خشكيده، شكم ها تو رفته، زمين فرش آنان، آنان صورت ها را همواره بر خاك نهاده، فراوان سجده و گريه مي كنند و اشك مي ريزند. در حالي كه مردم شادمانند (شادمان بي ثبات و غيرپايدار) آنان اندوهناكند. يفرح الناس و هم يحزنون. [31] منظور حديث اين است كه شيعه فردي زاهد و باتقوا مي باشد. برخي نشانه هاي زهد را برشمرده است.

شيعه؛ رهبان باليل و اسد بالنهار، [32] «شيعيان شب زنده داران شب و شيران روزند.» و نيزمي فرمايد: انما شيعة علي عليه السلام الحلماء، العلماء، الذبل الشفاه، تعرف الرهبانية علي وجوههم، [33] «شيعيان افرادي بردبار، ژرف



[ صفحه 231]



انديش، لب هاي آنان خشكيده، نشانه هاي شب زنده داري از آنان آشكار است».


پاورقي

[1] ارشاد، ج 2، ص 168.

[2] فصول المهمه، ج 2، ص 888.

[3] وسائل، 18، ص 70، جامع الاحاديث الشيعه، ج 1، ص 51.

[4] اصول كافي، باب صفت العلم و فضله، حديث 4.

[5] اصول كافي، كتاب الايمان و الكفر، باب الطاعه و التقوي، حديث 1، فصول المهمه، ج 2، ص 888.

[6] بحار، ج 65، ص 55.

[7] اصول كافي، باب العفه، حديث 2، وسائل الشيعه، باب وجوب العفه، ج 11، ص 197.

[8] خصال، ج 1، ص 22.

[9] اصول كافي، باب الحب في الله و البغض في الله، حديث 3.

[10] خصال، ج 1، ص 22.

[11] همان.

[12] اصول كافي، باب حسن البشر حديث 3.

[13] همان، باب حسن الخلق، حديث 1.

[14] امالي مفيد، ص 185، مجلس 23، حديث 10.

[15] وسائل، ج 8، ص 536، حديث 22.

[16] اصول كافي، باب الاهتمام بامور المسلمين، حديث 10.

[17] اصول كافي، باب الطاعة و التقوي، حديث 3.

[18] تحف، ص 299.

[19] امالي صدوق، ص 442، مجلس 68، حديث 4.

[20] بحار، ج 72، ص 149.

[21] امالي طوسي، مجلس 9، ص 231، بحار، ج 2، ص 235.

[22] مطالب السؤول، ج 2، ص 105.

[23] اصول كافي، باب المؤمن و علاماته، حديث 24.

[24] همان.

[25] كافي، ج 8 (روضه)، ص 80.

[26] امالي مفيد، ص 33، مجلس 4، حديث 7.

[27] اصول كافي، كتاب الايمان و الكفر، باب الطاعه و التقوي، حديث 3.

[28] وسائل، ج 2، ص 905.

[29] اصول كافي، كتاب فضل العلم، باب ثواب العالم و المتعلم، حديث 4.

[30] بشارة المصطفي، ج 5، ص 291.

[31] خصال، ج 2، 444.

[32] بحار، ج 65، ص 180.

[33] فروع كافي، ج 2، 235، بحار، ج 65، ص 189.