بازگشت

تفسير آفتاب


از اقدام هاي پايه اي باقر العلوم عليه السلام شفاف سازي موقعيت والاي عترت است. باقر العلوم عليه السلام در مورد تفسير عترت كه همان تفسير آفتاب است، سخن فراوان دارد. بخشي از اين سخنان را به تماشا مي نشينيم.

باقر العلوم عليه السلام سخن مي گويد: نحن اهل بيت الرحمة و شجرة النبوة و معدن الحكمة و موضع الملائكة و مهبط الوحي [1] «ما، اهل بيت مهرباني هستيم. ما درخت پيامبري هستيم، ما معدن و محل حكمت هاي الهي هستيم و ما محل فرشتگان و جايگاه فرود آمدن وحي هستيم، نحن اهل الذكر. اهل ذكر كه مردم بايد به آنها رجوع كنند ما هستيم، فاسئلوا اهل الذكر. [2] نحن الشجرة التي قال الله تعالي اصلها ثابت. [3] «ما همان درختي هستيم كه خداي سبحان فرمود ريشه اش ثابت و پابرجاست».

نحن جنب الله نحن حبل الله و نحن من رحمة الله علي خلقه و نحن الذين بنا يفتح الله و بنا يختم، نحن ائمة الهدي و مصابيح الدجي و نحن الهدي و نحن العلم المرفوع لاهل الدنيا نحن السابقون و نحن الاخرون من تمسك بنا لحق و من تخلف عنا غرق نحن قادة غر المحجلين نحن حرم الله و نحن الطريق و الصراط المستقيم نحن معدن النبوة نحن اصول الدين، نحن السنام الاعظم. [4] .



[ صفحه 237]



«ما در بارگاه خداييم، ما حبل الله هستيم. ما از رحمت هاي ويژه بر خلق خدا مي باشيم. ما همان هايي هستيم كه آغازها با ما شروع مي شود و انجام ها با ما پايان مي يابد. ما پيشوايان رهنمون و مشعل هاي روشن در تاريكي ها مي باشيم. ما رهنمون يافته هستيم و ما پرچم هاي برافراشته براي انسان مي باشيم. ما سبقت گرفته هاي پيشينيان و نيز پسينيان هستيم. هر كس به ما گرود به مقصد مي رسد، و هر كس از ما جدا شود غرق مي گردد. ما پيشوايان رو سفيدان هستيم، ما حرم خدا مي باشيم. راه مستقيم ماييم، ما خاستگاه پيامبري هستيم و اساس دين ماييم. و فرازهاي بزرگ و بلند دين ماييم».

و مي فرمايد: يا ابا الهذيل انه لايخفي علينا ليلة القدر ان الملائكة يطيفون بنا فيها. [5] «شب قدر بر ما پنهان نيست، در آن شب فرشتگان به دور ما طواف مي دهند.» و نيز مي فرمايد: نحن ولاة امرالله خزان علم الله و ورثة وحي الله حملة كتاب الله [6] «ما اختياردار فرمان خداييم و ما خزانه دار دانش خداييم و وارثان وحي خداييم و ما آن كساني هستيم كه توان تحمل كتاب خدا را داريم».

آل محمد ابواب الله و سبيله و الدعاة الي الجنة و القادة اليها و الدلائل عليها الي يوم القيمة. [7] «آل محمد درهاي گشوده شده به سوي خدايند آنان كه به سوي بهشت فرا مي خوانند و مردم را به جانب آن رهبري مي كنند. و تا قيامت رهنمون به جانب بهشت مي باشند.» نحن اهل



[ صفحه 238]



العلم نحن معدن التأويل و التنزيل [8] «ما صاحبان دانش و مخزن تأويل و تنزيل هستيم».

قال ابوجعفر عليه السلام ان رسول الله أنال في الناس و أنال و عندنا عري العلم و ابواب الحكم و معاقل العلم و ضياء الامر و اواخيه فمن عرفنا نفعته معرفته و قبل منه عمله و من لم يعرفنا لم ينفعه الله بمعرفته ما علم و لم يقبل منه عمله. [9] «رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم بر مردم رساند، در نزد ما دستگيره هاي دانش است و درهاي حكمت ها و جاي پناه دانش و روشنايي امور و مقصد آن ما هستيم، هر كس ما را شناخت، دانش او بر وي سودمند بود، اعمالش در نزد خدا پذيرفته است، هر كس ما را نشناخت، دانش وي برايش سودآور نمي شود و اعمالش پذيرفته نخواهد بود».

دانش عترت از آن مقدار گسترده و ژرفا بهره مند است، كه افراد جز اندك ظرفيت ژرفاي دانش آنان را ندارند. مي فرمايد: لو وجدت لعلمي حملة لنشرت التوحيد و الاسلام و الدين و الشرايع من الصمد كيف لي و لم يجد جدي اميرالمؤمنين عليه السلام حملة لعلمه. [10] «اگر براي دانش خويش ظرفيتي مي يافتم توحيد و اسلام و دين شريعت هاي گوناگون را از «صمد» توضيح و تفسير مي نمودم. نه فقط من آن كه جدم اميرالمؤمنين عليه السلام بود، توانمندي كه بتواند دانش وي را بر تابد نيافت!»



[ صفحه 239]



اسود بن سعيد مي گويد: در نزد باقر العلوم عليه السلام بوديم، خود آغاز سخن كرد و فرمود: نحن حجة الله و نحن وجه الله و نحن عين الله في خلقه و نحن ولاة امر الله في عباده ثم قال ان بيننا و بين كل ارض ترا مثل ترا البناء. [11] «ما حجت خدا هستيم ما وجه الله هستيم و ما چشم خدا در ميان مردم مي باشيم و ما فرمان روايان خدا در ميان بندگان خدا مي باشيم. ميان ما و هر سرزميني پيوند دهنده اي همانند پيوند دهنده ساختمان (ملاط ساختمان) وجود دارد».

مي فرمايد: نحن جنب الله و نحن صفوة الله و نحن خيرته و نحن مستودع مواريث الانبياء و نحن امناء الله عزوجل و نحن حجة الله و نحن اركان الايمان و نحن دعائم الاسلام و نحن من رحمة الله علي خلقه بنا يفتح و بنا يختم. «ما در بارگاه خداييم ما برگزيدگان خداييم و ما برترين ها هستيم، ما امانت ها و وارثان پيامبرانيم، ما مورد اعتماد خداي عزوجل هستيم. حجت خدا ماييم، اركان و ستون هاي امان و استوانه هاي اسلام ماييم. ما همان رحمت خدا بر مردم هستيم كه آغاز و انجام با ما انجام مي گيرد».

مي فرمايد: نحن ائمة الهدي و نحن مصابيح الدجي و نحن منار الهدي و نحن السابقون الاولون و نحن الاخرون و نحن العلم المرفوع للحق من تمسك بنا لحق و من تأخر عنا غرق. «راهبران هدايت، چراغها در تاريكي ها ماييم. ما فرازهاي افراشته رهنمون هستيم. و ما سبقت گيرنده ها در پيشينيان و پسينيان مي باشيم. ما پرچم هاي برافراشته حقيم، هر كس با ما باشد به مقصد خواهد رسيد؛ هر كس از ما جدا شود غرق



[ صفحه 240]



خواهد شد.»

نحن قادة الغر المحجلين و نحن خيرة الله و نحن الطريق الواضح و الصراط المستقيم الي الله و نحن من نعمة الله عزوجل علي خلقه و نحن المنهاج و نحن معدن النبوة و نحن موضع الرسالة. «رهبران روسفيدان ماييم و برگزيدگان خدا ماييم، راه شفاف و آشكار ماييم و بزرگراه به سوي خدا ماييم، ما از نعمت هاي ويژه بر خلق خداييم، و ما راه مستقيم هستيم، و جايگاه پيامبري و رسالت ما هستيم».

و نحن الذين مختلف الملائكة و نحن السراج لمن استضاء بنا و نحن السبيل لمن اقتدي بنا و نحن الهداة الي الجنة و نحن عري الاسلام و نحن الجسور و القناطير من مضي عليها لم يسبق و من تخلف عنها محق. «ما محل رفت و آمد فرشتگانيم و ما چراغ و پرتو افكن براي افرادي كه بدنبال رهنمون هستند مي باشيم. ما راه يافته ايم براي كسي كه به دنبال ما آيد. ما راهنما به سوي بهشتيم. ما دستگيره هاي دين و پل هاي عبور دهنده مردم هستيم. هر كس با ما عبور كند به رو نمي افتد و هر كس جدا شود تباه مي شود».

و نحن السنام الاعظم و نحن الذين بنا ينزل الله الرحمة و بنا يسقون الغيث و نحن الذين بنا يصرف عنكم العذاب. فمن عرفنا و ابصرنا و عرف حقنا بامرنا فهو منا و الينا [12] «ما برجستگي ها و فرازهاي بلنديم. ما هم آنان هستيم كه خدا رحمت خويش را به واسطه ما نازل مي كند؛ به واسطه باران سيراب مي كند. ما همان كساني هستيم كه خدا به



[ صفحه 241]



بركت ما عذاب را از شما دور مي سازد. هر كس به ما شناخت داشته باشد و بر ما آگاهي يابد، حق ما را بشناسد از ماست و به سوي ماست».

مي فرمايد: طاعتنا فريضة و حبنا ايمان و بغضنا كفر محبنا في الجنة مبغضنا في النار. [13] «پيروي از ما بر همگان بايسته است، محبت به ما ايمان است. كينه توزي با ما كفر است. دوستان ما در بهشت؛ آنان كه بر ما كينه توزند در آتش خواهند بود».

بنا هدي الله اولكم و بنا يختم آخركم [14] ذروة الامر و سنامه و مفتاحه و باب الاشياء و رضا الرحمن تبارك و تعالي الطاعة للامام بعد معرفته. [15] «اختيار و زمام كار و راهگشاي مشكلات و رضايت خداي تبارك و تعالي شناخت ما و پيروي از ما است.» ايها الناس أين تذهبون و اين يراد بكم بنا هدي الله اولكم و بنا ختم آخركم. [16] «مردم به كدامين سمت و سو روي مي آوريد؟ و مقصود خويش از كجا جستجو مي كنيد؟! خداي سبحان پيشينيان و پسينيان شما را بواسطه ما رهنمون ساخته است».

نحن اسلام و منا عرف شرائع الاسلام، [17] «اسلام ما هستيم و به واسطه ما اسلام شناخته مي شود.» ينبغي للناس ان يحجوا هذا البيت و يعظموه لتعظيم الله اياه و ان يلقونا حيث كنا نحن الادلاء علي الله. [18] «سزاوار است مردم حج انجام دهند و كعبه را كه خدا بزرگش داشته، بزرگ بدارند،



[ صفحه 242]



آنگاه ما (عترت) را ملاقات كنند، زيرا ما راهنمايان به سوي خدا هستيم».

ان الله اقدرنا علي ما نريد و لو شئنا ان نسوق الارض بازمتها لسقناها. [19] «خداي سبحان ما را بر هر كاري كه اراده كنيم، توانمند ساخته است، مديريت زمين بر عهده ماست؛ هر گونه بخواهيم گردش مي دهيم».

هر جا سخن حقي بيابيد از نزد ما مي باشد. شرقا و غربا فلا تجدان علما صحيحا الا شيئا خرج من عندنا اهل البيت. [20] «بر شرق عالم يا به غرب عالم برويد هر جا سخن صحيح، رهنمون حقي يافتيد از نزد ما خارج شده است.» كل شي ء لم يخرج من هذا البيت فهو باطل. [21] «هر رهنموني كه از اين خانه (خانه اهل بيت) خارج نشود، باطل و گمراهي است.» و ان تركناهم لم يهتدوا بغيرنا. [22] «اگر آنان را رها سازيم رهنمون نخواهند شد».

نام عترت در رديف نام خداست، ان ذكرنا من ذكر الله [23] بنا و الله انقذكم الله و بنا نعشك و بنا هداكم و نحن و الله دللنالكم علي ربكم فقفوا عند أمرنا و نهينا و لا تردوا علينا ما اوردنا عليكم. [24] «به خدا سوگند خداي سبحان بواسطه ما شما را نجات مي دهد. شما را برتر و نيكو مي گرداند و رهنمون مي سازد. ما شما را به سوي پروردگارتان رهنمون هستيم. از دستورات ما پيروي كنيد. فرمان هاي ما را دست رد



[ صفحه 243]



نزنيد.» با اين برتري هاست، كه آنان پيشوايان مردمند و از هر جهت از ديگران ممتازند. هيچ كس در كمال و فضيلت همتراز آنان نيست و حتي هيچ كس را نمي توان با آن سنجيد، لا يقاس بنا احد، [25] «هيچ كس با ما سنجيده نمي شود».

امام باقر عليه السلام: انما يعرف الله عزوجل و يعبده من عرف الله و عرف امامه منا اهل البيت، [26] «آن كسي كه رهبرش را از ما اهل بيت بشناسد، خدا را خواهد شناخت و پرستش خواهد نمود».

سئل عليه السلام عن قول الله عزوجل اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم، ايانا عني خاصة امر جميع المؤمنين الي يوم القيمة بطاعتنا. [27] «از امام باقر عليه السلام در مورد آيه اطيعوا الله... پرسيدند كه منظور از اولي الامر چه كساني هستند، حضرت فرمودند، منظور آيه فقط ما هستيم، خداي سبحان تا روز قيامت مردم را به پيروي از ما فرمان داده است».

جعلهم الله عزوجل اركان الارض ان تميد باهلها و عمد الاسلام. [28] «خداي سبحان ائمه را ستون هاي استوار زمين كه باعث آرامش زمين مي باشند قرار داده است. خداي سبحان ائمه را ستون هاي اسلام قرار داده است».

انا لا نوصف و كيف يوصف قوم رفع الله عنهم الرجس. [29] «ما (اهل بيت) وصف ناپذيريم، چگونه مي توان افرادي را كه هر گونه پليدي از آنان زدوده شده است، وصف كرد؟!»



[ صفحه 244]



امام باقر عليه السلام: من دخل في ولاية آل محمد دخل الجنة و من دخل في ولاية عدوهم دخل النار [30] «هر كس در اشراف ولايت و رهبري آل محمد باشد وارد بهشت مي شود؛ هر كس ولايت و رهبري دشمنان آنان را بپذيرد وارد آتش مي شود».

امام باقر عليه السلام: يا شجرة، بحبنا تغفر لكم الذنوب. [31] «به بركت محبت ما گناهان شما بخشيده مي شوند».

امام باقر عليه السلام: ولكن الله جل ثناؤه اختصنا من مكنون سره و خالص علمه بما لم يخص احدا به غيرنا. [32] «خداي بلند مرتبه و وصف ناپذير، ما را از پنهاني هاي پنهانش آگاه و از دانش ويژه اي كه هيچ كس از آن بهره ندارد، بهره ور ساخته است».

امام باقر عليه السلام: نحن اهل بيت الرحمه، بيت النعمة و بيت البركة، و نحن في الارض بنيان و شيعتنا عري الاسلام. [33] «ما اهل بيت رحمت و خانه نعمت و بركت مي باشيم. ما اساس و بنيان زمين مي باشيم، شيعيان ما دست آويزهاي محكم اسلام هستند».

امام باقر عليه السلام: ان اقرب الناس الي الله عزوجل و اعلمهم و أرأفهم بالناس محمد و الائمة (عليهم السلام) فادخلوا اين دخلوا و فارقوا من فارقوا اعني بذلك حسينا و ولده فان الحق فيهم... [34] «مقرب ترين افراد



[ صفحه 245]



به خدا و داناترين افراد در بين مردم و مهربان ترين افراد به مردم محمد و امامان مي باشند؛ يعني حسين و فرزندان حسين كه حق همواره با آنهاست. هر روشي كه آنان در پيش گرفته اند، شما نيز پيروي كنيد و از گروه و فردي كه دوري نمودند شما نيز دوري كنيد».

باقر العلوم عليه السلام: و الله انا لخزان الله في سمائه و ارضه لا علي ذهب و لا علي فضة الا علي علمه. [35] «به خدا سوگند ما (اهل بيت) خزينه هاي دانش خدا در آسمان و زمين هستيم».

امام باقر عليه السلام من اصبح من هذه الامة لا امام له من الله عزوجل طاهر عادل اصبح ضالا تائها، و ان مات علي هذه الحالة مات ميتة كفر و نفاق. [36] «هر كس از امت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم رهبري پاك و عادل از جانب خدا برنگزيند، در گمراهي و حيران است و اگر در اين حالت از دنيا رود بر مرگ كفر و نفاق مرده است».

امام باقر عليه السلام ايها الناس ان اهل بيت نبيكم شرفهم الله بكرامته و اعزهم بهداه و اختصهم لدينه و فضلهم بعلمه و استحفظهم و اودعهم علمه علي غيبه فهم عماد لدينه شهداء عليه و اوتاد في ارضه قوام بامره... «مردم اهل بيت پيامبر شما را، خداي سبحان با كرم خويش شرافت و ارجمندي بخشيده است. با رهنمون خويش آنان عزتمند نموده است، آنان براي دين خويش برگزيده، و با دانش خود برتري داده



[ صفحه 246]



است، آنان را مراقبت نموده و دانش غيب خويش را نزد آنان وديعه نهاده است. آنان ستون هاي دين خدا هستند و استوانه هاي فخيم در زمين و پايدارترين افراد نسبت به فرمان هاي خدا مي باشند».

فهم الائمة الدعاة و القادة الهادية و القضاة الحكام و النجوم الاعلام و الاسرة المتخيرة و العترة المطهرة و الامة الوسطي و الصراط الاعلم و السبيل الاقوم، زينة النجباء و ورثة الانبياء....

«آنان رهبراني هستند كه به سوي خدا فرا مي خوانند و داوران حكمران مردمند، و ستارگان آشكار و خاندان برگزيده و اهل بيت پاكي و امت معتدل و بزرگراه آشكار و راه مطمئن، زينت برگزيدگان و وارث پيامبرانند».

و الراغب منهم مارق و اللازم لهم لاحق و هم الباب المبتلي به، من أتاه نجا من أباه هوي الي الله يدعون و بامره يعملون و بكتابه يحكمون و بآياته يرشدون. «كساني كه از آنان روي برتابيدند از مدار حق خارج شدند افرادي كه با آنان همراه شدند به مقصد رسيدند. آنان همان محل ورودي هستند كه مردم بدان آزمون مي شوند. هر كس از آن ورودي وارد شد، نجات مي يابد و هر كس از آن روي برتابد سقوط مي كند. به سوي خدا فرا مي خوانند و به فرمان خدا رفتار مي كنند بر اساس كتاب خدا داوري مي نمايند. با آيات و رهنمون هاي خدا مردم را راهنمايي مي كنند».

فهم الفروع الطيبة و الشجرة المباركة و معدن العلم و منتهي



[ صفحه 247]



الحلم و موضع الرسالة و مختلف الملائكة فهم اهل بيت الرحمة و البركة اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. [37] «آنان شاخسارهاي پاك هستند و درخت با بر كتند و مخزن دانش و بردباري اند، آنان جايگاه پيامبري و محل رفت و آمد فرشتگانند. آنان خاندان رحمت و بركت خدا هستند، همان افرادي كه خداي سبحان هر گونه پليدي و آلودگي را از آنان زدوده است».

اين گونه شفاف سازي چهره عترت در فضاي آلوده حاكميت بني اميه تنها هنر عترت است. با آشكار ساختن موقعيت عترت با طرح فضايل بنياني عترت كه ريشه هر فضيلت و بنيان هر كرامت انساني مي باشند، چهره ي عترت را به جامعه مي شناساند. ابرهاي تيره را از برابر آفتاب هدايت مي زدايد. اين موضع گيري است كه به تاريكي هايي كه بني اميه پديد آورده اند مي تازد. مي توان گفت اينها نمونه هايي از گفتار حضرت در معرفي عترت است. چه بسيار از گفتار آنان كه در زير خروارها پندارها و آويخته ها پنهان شدند. گرچه همين مقدار نيز موقعيت عترت را شفاف و پايدار مي سازد. نقش عترت را در نظام هستي و ارزاني شدن نعمت ها و نيز نقش عترت را در رهبري جامعه و فرهنگ سازي انسان، به خوبي آشكار مي نماياند، كه عترت با فرهنگ سازي و معرفي عترت، هم چهره خويش را بر همگان شفاف مي سازد؛ و هم نقش محوري خويش را در باروري فقه و فرهنگ ديني روشن مي نمايد. تلاش هاي فرهنگي عترت بدعت ها و آويخته هاي كه بر دامن دين مي آويختند رسوا مي نمايد. دين را از خطر



[ صفحه 248]



انواع كژراهگي مي رهاند. عترت دين را زلال و شفاف تفسير و هاله هاي ابهام را از چهره دين مي زدايد. زمينه تداوم دين را فراهم مي سازد، در واقع علت «مبقيه» دين و فرهنگ وحي، عترت مي باشد. كه آفتاب اين گونه آفتاب را تفسير مي نمايد.


پاورقي

[1] ارشاد، ج 2، ص 168، مناقب، ج 4، ص 223.

[2] ارشاد، ج 2، ص 162.

[3] مناقب، ج 4، ص 209، بحار، ج 46، ص 266.

[4] مناقب، ج 4، ص 223.

[5] كشف الغمه، ج 2، ص 352.

[6] مناقب، ج 4، ص 223.

[7] وسائل الشيعه، ج 18، ص 9.

[8] مناقب، ج 4، ص 194.

[9] اختصاص، 309.

[10] التوحيد، صدوق، ص 93، القطرة من بحار مناقب النبي و العترة، ج 1، ص 196.

[11] بحار، ج 25، ص 384، القطرة...، ج 2، ص 258.

[12] فرائد السمطين، ص 253، حديث شماره 523.

[13] مناقب، ج 4، ص 223.

[14] اصول كافي، باب مولد ابي جعفر عليه السلام حديث 5.

[15] همان، باب فرض طاعه الائمه، ح 1.

[16] همان، باب مولد ابي جعفر عليه السلام، حديث 5.

[17] بحار، ج 65، ص 58.

[18] بحار، ج 65، ص 86.

[19] اختصاص، ص 272.

[20] كافي، ج 1، كتاب الحجه باب كل شي ء من الحق...، حديث 3.

[21] وسائل، ج 18، ص 94.

[22] ارشاد، ج 2، ص 168.

[23] اصول كافي، باب ما يجب من ذكر الله حديث 2.

[24] بحار، ج 46، ص 278.

[25] بحار، ج 46، ص 278.

[26] اصول كافي، كتاب الحجه، باب معرفه الامام، حديث 4.

[27] همان، باب ان الامام عليه السلام يعرف الامام، حديث 1.

[28] همان، باب ان الائمه اركان الارض، حديث 3.

[29] همان، كتاب الايمان و الكفر، باب المصافحه، حديث 16.

[30] بحار، ج 8، ص 348.

[31] امالي طوسي، مجلس 16، ص 65، بحار، ج 65، ص 116.

[32] بحار، ج 46، ص 307.

[33] همان، ج 65، ص 35.

[34] همان، ج 51، ص 136.

[35] كافي، كتاب الحجه، باب الائمه (ع) ولاة امرالله، حديث 2.

[36] همان، باب معرفه ي الامام، حديث 8.

[37] بحار، ج 26، ص 255.