بازگشت

كميت اسدي


اين گونه شاعران مورد عنايت و تشويق عترت بودند. كميت اسدي كه در مناقب عترت شعر مي سرود. از طرف حكومت زير نظر بود. باقر العلوم عليه السلام وي را مورد عنايات ويژه خويش قرار مي دهد و با ترغيب خويش، وي را در راه فرهنگ سازي پايدار مي سازد.

جابر جعفي مي گويد: به محضر باقر العلوم عليه السلام رسيدم، از وي درخواست كمك كردم. حضرت اظهار داشت چيزي اكنون فراهم نيست تا به شما كمك كنم. در اين هنگام كميت اسدي وارد شد. از امام اجازه گرفت قصيده اي بخواند؛ امام اجازه داد. امام به خدمت گزارش دستور داد به وي كيسه درهم (ده هزار درهم) جايزه عطا كند. آنگاه كميت اجازه گرفت قصيده دوم را خواند. امام دستور داد جايزه دوم به وي عطا كنند. كميت قصيده ي سوم را كه خواند براي بار سوم جايزه به وي دادند، كه مقدار جايزه به پنجاه هزار درهم رسيد. ليكن كميت در پايان گفت من اين اشعار را براي جايزه نگفته ام مي خواستم با سرودن اين شعرها به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم تقرب جويم. آنگاه باقر العلوم عليه السلام در حق وي دعا كرد، فدعاله ابوجعفر عليه السلام. [1] .

در نقل ديگر درباره كميت آمده است، كه وي در ايام تشريق در منا وارد بر باقر العلوم عليه السلام مي شود. اجازه مي خواهد شعر بسرايد امام مي فرمايد به ذكر خدا مشغول باش. ليكن با اصرار كميت امام موافقت مي كند كه شعر بگويد. كميت هنگامي كه قصيده خود را تمام مي كند باقر العلوم عليه السلام دست هاي مبارك را به سوي آسمان بلند مي كند در حق وي مي گويد: اللهم اغفر للكميت. [2] .



[ صفحه 254]



و نيز درباره كميت آمده است، كه در كنار كعبه شعر سرود، امام به طرف كعبه ايستاد و سه مرتبه گفت: اللهم ارحم الكميت و اغفر له. آنگاه به وي روي كرده فرمود اين صد هزار را براي تو فراهم كرده ام. كميت كه از فرهنگ بسيار بالا و برتر برخوردار بود عرض مي كند، هرگز! من از خدا پاداش خويش را خواهم گرفت. شما فقط يكي از پيراهن هاي خود را به من هديه كنيد. امام نيز پيراهني به وي عطا مي كند. [3] .

كميت آن گونه متعهد است كه در برابر سروده هاي خويش حاضر نيست درهمي دريافت كند، پيراهن متبرك امام را بر همه چيز برتري مي دهد.

باقر العلوم عليه السلام در حق كميت اين گونه نيز دعا كرد: لا تزال مويدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك و قد قلت فينا [4] در نقل ديگر ما دمت تقول فينا. [5] «همواره مويد به روح القدس باشي، كه با زبان خود ما را ياري مي نمايي.» در دعاي ديگر نيز آمده: لك ما قال رسول الله صلي الله عليه و آله لحسان بن ثابت لن يزال معك روح القدس ما ذببت عنا. [6] .

اين ارزش فرهنگ آفريني در نزد باقر العلوم عليه السلام است. فرد اين گونه مورد عنايت و دعاي خير عترت قرار مي گيرد و باقر العلوم عليه السلام به هر صورت ممكن وي را مورد عنايت خويش قرار مي دهد. و زندگي وي را قرين هر نوع بركت الهي قرار مي دهد.



[ صفحه 255]



اينك نمونه اي از قصيده هاي كميت در رثاي حسين عليه السلام در محضر باقر العلوم عليه السلام كه درايام تشريق در منا انشاد شده است يادآوري مي شود.



اضحكني الدهر و أبكاني

و الدهر ذو صرف و الوان



لتسعة بالطف قد غودروا

صاروا جميعا رهن اكفان



و ستة لايتجاري بهم

بني عقيل خير فرسان



...



متي يقوم الحق فيكم متي

يقوم مهديكم الثاني



«روزگار مرا هماره خندان و گريان مي سازد. روزگار رويكردهاي متفاوت و رنگارنگ دارد. گريه براي آن نه نفري كه در طف (كربلا) مورد نيرنگ قرار گرفتند و همگي آنان كفن شدند و شش تن ديگر از فرزندان عقيل كه در كرامت بر همگان سبقت گرفته اند و بهترين سواركاران بودند».

با خواندن اين اشعار، امام باقر و فرزندش امام صادق (عليهما السلام) گريه كردند. آنگاه باقر العلوم عليه السلام فرمودند: هر كس ما را ياد كند و يا در هنگام يادآوري مراثي ما از چشمش به مقدار بال مگس اشك بيرون آيد، خداي سبحان اين اشك را مانع و حجاب از آتش قرار خواهد داد و براي وي خانه اي در بهشت بنا مي كند.

آنگاه كميت ادامه مي دهد كه مهدي آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم براي انتقام اين خون در چه زماني قيام خواهد نمود، تا حق را به عترت كه محور حق است باز گرداند. در مورد بيت آخر كميت كه از مهدي آل محمد (عج) سخن به ميان آورد، امام همام توضيح دادند، كه قائم آل محمد (عج) فرزند نهم از



[ صفحه 256]



تبار حسين عليه السلام خواهد بود، ان قائمنا هو التاسع من ولد الحسين. [7] .

كميت آن گونه شيفته عترت بود كه يك عمر در مناقب عترت شعر گفت و منتشر ساخت و بني اميه همواره در صدد بودند تا بر وي آسيب رسانند. حتي هنگامي كه بر وي سخت گرفتند؛ از باقر العلوم عليه السلام اجازه گرفت در مورد بني اميه هم براي حفظ خون خود شعر بگويد، كه امام اين اجازه را به وي داد. [8] ليكن در پايان شمشيرهاي خشونت بني اميه، بر بدن وي فرود آمدند و بدن كميت را آن گونه خونين كردند كه در هنگامي كه به خون خويش آغشته بود جان سپرد. وي در هنگام شهادت زير شمشيرهاي دژخيمان بني اميه زمزمه آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم بر زبانش بود و مي گفت: اللهم آل محمد اللهم آل محمد. [9] .

كميت اين گونه فرهنگ آفرين بود كه مورد عنايت ويژه عترت آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم قرار مي گيرد. اين همه از زبان باقر العلوم عليه السلام و فرزندش صادق آل محمد عليه السلام در حق وي سخن گفته مي شود. آري كارهاي بنيادين فرهنگي كه محور گردش هاي اجتماعي جامعه مي باشد، از نگر عترت اين گونه ارزش دارد. جامعه به ويژه پيروان عترت بايد از رفتار عترت بيآموزند، كه از نيروهاي فرهنگي و فرهنگ آفرينان جامعه چگونه قدرداني كنند!

هنگامي كه جامعه به ارزش هاي فرهنگي و الهي قدر نهد، ارزش ها در جامعه مستقر خواهند شد و فرهنگ و تمدن جامعه را فرا خواهد گرفت. رشد و بالندگي در جامعه توسعه خواهد يافت. آشكار است كه اگر از



[ صفحه 257]



ارزش ها قدرداني نشود و فرهنگ آفرينان مورد عنايت و ترغيب قرار نگيرند، فرومايگي و ابتذال و بي فرهنگي رواج يافته و جامعه به خصوص نيروهاي جوان و پاك به بي راهگي خواهند رفت.

آنان كه فرهنگ جامعه را بارور مي سازند، آنان كه فطرت هاي پاك جوانان را شكوفا مي نمايند و فطرت ها را با فرهنگ وحي و عترت همگون مي سازند؛ شادابي و طراوت را به جامعه ارزاني مي دارند. آنان كه با غني سازي فرهنگ جامعه، زندگي را براي جامعه به ارمغان مي آورند. از آن مقدار قدر و ارزش بهره ورند كه نمي توان براي آن حد و مرز مشخص نمود. همچنين آنان كه در تلاشند، انديشه ها را با فرهنگ عترت شاداب و زنده و پايدار سازند. زيرا كه فرهنگ عترت دلها و فطرت ها را زنده و شكوفا مي سازد. باقر العلوم عليه السلام به فضيل فرمود: ان حديثنا يحيي القلوب. [10] «گفتار ما دلها را زنده مي روياند».

رفتار عترت به خوبي و آشكارا مي آموزد كه از چه محورها و از چه ارزش هايي بايد قدرداني شود و پيروان عترت به ويژه آنان كه در پست هاي فرهنگي مسؤوليت به عهده گرفته اند، بايد به رفتار حضرت بيشتر نگر افكنند و با آگاه شدن از انديشه و رفتار عترت، از انديشه زلال و رفتار پاك و بالنده آنان الگو بگيرند. در هر صورت ترغيب از فرهنگ آفرينان اقدام فرهنگي ديگر باقر العلوم مي باشد.


پاورقي

[1] الاختصاص، ص 271 و 272، بحار، ج 46، ص 262.

[2] الغدير، ج 2، ص 192.

[3] مناقب، ج 4، ص 214، بحار، ج 46، ص 333.

[4] اعلام الوري، ص 509 و 510، رجال كشي، ص 207.

[5] رجال كشي، ص 208.

[6] فروع كافي، ج 8، (روضه) ص 102، رجال كشي، ص 207، سفينه البحار، ج 1، ص 415.

[7] الغدير، ج 2، ص 202 و 203، سفينه البحار، ج 1، ص 415.

[8] همان، ص 200.

[9] همان، ص 211.

[10] وسائل، ج 18، ص 62.