بازگشت

دستگيري دزدان واقعي و برگردان كيسه هاي زر


عاصم بن حمزه مي گويد: در خدمت امام باقر عليه السلام بودم و با سليمان بن خالد به جائي مي رفتيم.

دو شخص پيدا شدند، حضرت فرمود: «اين دو دزد هستند.»

پس به غلامان امر فرمود كه هر دو را نگاه داشتند و به سليمان گفت: «به بالاي اين كوه برو، در آنجا غاري است و در آن غار دو كيسه زر سر به مهر شده وجود دارد، آنها را نزد من بياور.»

سليمان رفت و آن دو كيسه را آورد. چون به مدينه برگشتيم ديديم حاكم جمعي را به جرم دزدي گرفته و مشغول شكنجه كردن آنها بود.

امام باقر عليه السلام به حاكم فرمود: «دست از اين مردم بردار.»

صاحب يكي از آن كيسه ها حاضر بود پس مال او را تسليم نمود و فرمود: «صاحب كيسه ي دوم بعد از سه روز ديگر خواهد آمد.»

پس دست دزدان را بريدند. يكي از آن دزدان گفت: «الحمدلله كه دست من در خدمت پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بريده شد و اين ماجرا به قيامت نيفتاد.» و توبه نمود.

حضرت امام باقر عليه السلام به او فرمود: «تو از اهل بهشت هستي و دست تو پيش از تو به بهشت رفت.» و آن مرد بعد از بيست سال به رحمت خدا رفت.

در روز سوم صاحب كيسه ي ديگر كه فردي نصراني بود آمد و حاكم او را به خدمت امام باقر عليه السلام فرستاد و او كيسه ي خود را سر به مهر ديد.

آن حضرت به او گفت: «مي خواهي به تو خبر بدهم كه در اين كيسه چيست؟!»

او گفت: «خبر دهيد.»



[ صفحه 306]



حضرت فرمود: «دو هزار دينار در كيسه قرار دارد كه هزار دينار آن مال تو و هزار دينار ديگر مال شخص ديگر به نام محمد بن عبدالرحمن است و آن مرد خيري مي باشد و بسيار صدقه مي دهد و بسيار نماز مي خواند. در همين ساعت نيز به دنبال تو مي رسد.»

آن مرد نصراني چون اين معجزات را از آن حضرت ديد، گفت: «ايمان آوردم به آن خدائي كه به غير از او خدائي نيست و گواهي مي دهم كه محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم رسول اوست و تو امام واجب الاطاعت هستي و فرمان برداري تو بر مردمان واجب است.»

سپس كيسه ي خود را برداشت و روانه ي منزل خود شد. [1] .


پاورقي

[1] كشف الغمه.