بازگشت

چگونگي ولادت


بسم الله الرحمن الرحيم

«اللهم صل علي محمد بن علي باقر العلم و امام الهدي و قائد اهل التقوي و المنتخب من عبادك»

امام محمد باقر عليه السلام در جمعه اولين روز ماه رجب سال پنجاه و هفت هجري در شهر مدينه چشم به جهان گشود.

آن حضرت از دو سو منتسب به رسول الله و اميرالمؤمنين بود از ناحيه پدر به امام حسين عليه السلام و از ناحيه مادر به امام حسن عليه السلام انتساب داشت. يك روز امام صادق عليه السلام يادي از جده اش مادر امام باقر عليه السلام نمود و فرمود:

كانت صديقة لم يدرك في آل الحسن مثلها»

جده ام صديقه بود و در آل حضرت حسن عليه السلام زني به درجه و مرتبه او نرسيد. [1] .

«يقال: ان الباقر عليه السلام هاشمي من هاشميين، و علوي من علويين و فاطمي من فاطميين لانه أول من اجتمعت له ولادة الحسن و الحسين عليهما السلام و كانت أمه أم عبدالله بنت الحسن بن علي و



[ صفحه 6]



كان عليه السلام اصدق الناس لهجة و احسنهم بهجة و ابذلهم مهجة».

در شأن امام محمد باقر عليه السلام گفته شده كه او نمونه والائي از هاشميان، علويان و فاطميان بود زيرا كه از جهت وراثت منتسب به امام حسن و امام حسين عليهما السلام و مادرش ام عبدالله (فاطمه) دختر امام حسن عليه السلام بود. راستگوترين لهجه ها و جذابترين چهره ها و بخشنده ترين انسانها بشمار مي رفت.» [2] .

امام عليه السلام درباره مادر بزرگوارش مي فرمايد كه روزي در كنار ديواري نشسته بود كه ناگاه صدائي از ديوار بلند شد و از جا حركت كرد خواست كه بر زمين افتد، مادرم با دست خود به ديوار اشاره كرد و فرمود:

«لا و حق المصطفي ما أذن الله لك في السقوط، فبقي معلقا حتي جازته فتصدق عنها ابي بمأة دينار».

«قسم به حق مصطفي صلي الله عليه و آله كه خداوند تبارك و تعالي اجازه نمي دهد كه فرود آئي پس آن ديوار معلق در ميان زمين و هوا باقي ماند تا آنكه مادرم از آنجا بگذشت آنگاه پدرم امام زين العابدين عليه السلام صد دينار براي او صدقه داد». [3] .

اسم شريف حضرت محمد، كنيه ابوجعفر، القاب باقر، شاكر و هادي بود ولي مشهورترين لقبهاي آن بزرگوار باقرالعلوم يعني شكافنده ي دانشها بود.

رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و اله به جابربن عبدالله انصاري فرمود: اي جابر تو زنده مي ماني و فرزندم «محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب» را كه نامش در تورات «باقر» است ملاقات مي كني، سلام مرا به او برسان.



[ صفحه 7]



بالاخره آن روز فرارسيد و جابر به محضر امام باقر عليه السلام كه كودكي خردسال بود شرفياب شد. راه رفتن او را تماشا مي كرد و مي گفت: به خداي كعبه سوگند آئينه تمام نماي پيامبر است. جابر از جا برخاست و بر پاي امام باقر بوسه زد و گفت: فدايت شوم اي فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله سلام و درود جدت رسول خدا را به تو مي رسانم.

ديدگان امام باقر عليه السلام پر از اشك شد و فرمود: سلام و درود بر جدم پيامبر خدا باد تا بدان هنگام كه آسمانها و زمين برپا هستند و بر تو اي جابر كه سلام او را به من رساندي. [4] .

از جابر جعفي يكي از شاگردان ممتاز امام عليه السلام سؤال شد چرا آن حضرت را باقر ناميدند؟ پاسخ داد:

«لانه بقر العلم بقرا أي شقه شقا و اظهره اظهارا»

زيرا كه او شكافت علم را شكافتني و آشكار و ظاهر ساخت آن را ظاهر ساختني كه از غير او ساخته نبود. [5] .

جابر بن عبدالله انصاري به امام عليه السلام خطاب مي كرد كه:

«يا باقر، يا باقر! انت الباقر حقا انت الذي تبقر العلم بقرا».

اي باقر، اي باقر، حقا كه تو باقري، و تو هستي كه شكافنده ي علم مي باشي. آنگاه مدتي از محضر امام عليه السلام استفاده كرد. و بعد گفت:

«يا باقر اشهد بالله انك قد اوتيت الحكم صبيا».

اي باقر در پيشگاه پروردگار شهادت مي دهم كه تو در كودكي و خردسالي حكمت را فراگرفتي. [6] .



[ صفحه 8]




پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 46، ص 215.

[2] بحار، ج 46، ص 215.

[3] بحار، ج 46، ص 215.

[4] امامي صدوق، ص 353.

[5] معاني الاخبار، ص 65.

[6] علل الشرايع، ج 1، ص 233.