بازگشت

تقاضاي انگور از خداوند و اجابت دعا توسط ابر


از امام باقر عليه السلام درباره اين آيه سؤال شد، در پاسخ فرمود: روحي است كه خداوند انتخاب نمود و برگزيد، آفريدش و به خود منتسب نمود و آن را بر جميع ارواح برتري و فضيلت داد و از اين روح برگزيده و برتر در آدم دميد.

ليث بن سعيد نقل مي كند كه: در كوه ابوقبيس دعا مي كردم كه مردي را ديدم ايستاده و دعا مي كند. در پايان دعا از خداوند طلب انگور كرد و گفت: خدايا من هم اكنون انگور مي خواهم تا اين تقاضا را كرد تكه ابري پيدا شد و بر سر وي سايه افكند و به او نزديك شد. آن مرد دستش را به طرف ابر دراز كرد و خوشه اي از ابر گرفت و به زمين گذاشت، و برخاست يك بار ديگر دست دراز كرد و لباس هايي برگرفت و سپس نشست شروع به انگور خوردن نمود و در اين زمان فصل انگور نبود و انگوري وجود نداشت، من جلو رفتم و دست دراز كردم و چند دانه انگور برداشتم او تبسمي كرد و گفت: چه مي كني؟ گفتم شريك تو در اين انگور هستم. گفت: چگونه؟ گفتم: از آنجا كه تو دعا مي كردي و من آمين مي گفتم پس دعا كننده و آمين گوينده هر دو شريك



[ صفحه 24]



هستند. گفت: بنشين و بخور من از آن انگور خوردم. وقتي سير شديم باقي مانده آن انگور به هوا رفت. پس آن مرد برخاست و از روي مزاح به من گفت: در اين لباس شريك هستي؟ گفتم: نه اي سرور من، به لباس نيازي ندارم، سپس به من گفت: روي برگردان تا من لباس بپوشم. من روي گردانيدم او يكي از آن دو جامه را ردا كرد و يكي را ازار و آنچه پوشيده بود را بيرون آورد و به هم پيچيد و در دست گرفت و از كوه ابوقبيس پايين آمديم. وقتي به نزديك كوه صفا رسيديم شخصي جلو آمد و او لباس هاي كهنه اش را به او داد، من از آن شخص پرسيدم، اين كيست؟ گفت: اين پسر رسول خدا امام محمد باقر عليه السلام است.



[ صفحه 25]