بازگشت

ماجراي كيسه هاي طلا و ايمان آوردن مرد نصراني


امام باقر عليه السلام فرموده است: انس مطبوع و لذت بخش مردان با ايمان در سه چيز است، بهره مندي از زنان و شركت در بزم دوستان و برادران و خلوت كردن با خداوند در نماز شب.

عاصم ابن حمزه نقل مي كند: كه من و سليمان ابن خالد در خدمت امام محمد باقر عليه السلام به جايي مي رفتيم كه دچار دو نفر شديم. حضرت فرمود: اين دو نفر دزد هستند و به غلامان خود دستور داد تا هر دو را نگه داشتند و به سليمان فرمود: از اين كوه بالا برو در آنجا غاري هست و در آن دو كيسه ي سربسته و مهر شده است آنها را بياور. سليمان رفت و آن دو كيسه طلا را آورد وقتي به مدينه برگشتيم باخبر شديم حاكم گروهي را بازداشت و شكنجه نموده است. حضرت به حاكم گفت: از اين جماعت دست بردار و صاحب يكي از كيسه هاي طلا آنجا حاضر بود و حضرت كيسه طلا را به او داد و فرمود صاحب كيسه ي ديگر سه روز بعد خواهد آمد، سپس دست دزد را قطع كردند. يكي از آنها گفت: خداي را شكر كه دست من در خدمت پسر رسول خدا بريده شد و مجازات ما به روز قيامت نيفتاد و توبه نمود.



[ صفحه 27]



حضرت فرمود: تو اهل بهشت هستي و دست تو زودتر از تو به بهشت رفت (و آن مرد بعد از بيست سال به رحمت ايزدي واصل شد) روز سوم صاحب كيسه ديگر طلا آمد و حاكم او را نزد امام محمد باقر عليه السلام فرستاد و او كيسه خود را سر بسته و مهر شده ديد. حضرت فرمود: مي خواهي كه بگويم در اين كيسه چيست؟ گفت: بفرماييد، فرمود: دو هزار دينار در اين كيسه هست هزار دينار از توست و هزار دينار مال محمد بن عبدالرحمن است و او مرد خيرخواهي است و بسيار نماز مي خواند و صدقه زياد مي دهد و همين الان او هم مي آيد، آن مرد نصراني بود كه وقتي اين معجزه را از حضرت ديد گفت: ايمان آوردم به آن خدايي كه غير از او خدايي نيست و گواهي مي دهم كه محمد بن عبدالله رسول اوست و شما امام واجب الاطاعه و اطاعت شما بر تمامي مردم واجب و لازم است و بعد از آن كيسه ي طلاي خود را برداشت و رفت.



[ صفحه 28]