بازگشت

دعوت به باطل


امام باقر عليه السلام فرموده است: خداي متعال ايمان را بر چهار پايه قرار داده، بر صبر و يقين و عدالت و جهاد.

و از موسي به عبدالله بن حسن در حديثي نقل مي كند كه: هنگامي كه اسماعيل بن عبدالله بن جعفر و حضرت صادق عليه السلام را به بيعت با محمد بن عبدالله بن حسن دعوت كردند، و هر دو امتناع كردند، اسماعيل به حضرت صادق عليه السلام عرض كرد: تو را به خدا! به ياد داري كه روزي من در خدمت پدرت، محمد بن علي عليه السلام رسيدم، و دو حله ي زرد در برداشتم؛ پس مدتي در من نگريست و سپس گريه كرد. گفتم: چرا مي گريي؟

فرمود: براي اين كه تو را در پيري مي كشند و خونت هدر مي رود و دو بز در خون تو با هم نمي جنگند (يعني در خونخواهي تو خصومتي رخ نمي دهد و كسي به طلب خون تو بر نمي خيزد).

گفتم: اين واقعه چه وقت است؟ فرمود: وقتي كه تو را به باطل دعوت كنند و نپذيري و هرگاه آن لوچ (چپ چشم) نامبارك قومش را كه به آل حسن عليه السلام نسبت دارد، ديدي كه بر منبر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نشسته و مردم را به خود مي خواند و نام عاريت بر خود نهاده (يعني خود را امام مي نامد) پس ديدار خويش را با



[ صفحه 67]



فاميلت تازه كن و وصيت خود را بنويس كه همان روز يا فردا كشته مي شوي؟

حضرت صادق عليه السلام فرمود: آري؛ تا آن جا كه گفت: پس به خدا! قبل از عصر برادر زادگانش، پسران معاوية بن عبدالله بن جعفر بر او وارد شدند و پامالش كردند تا او را كشتند.



[ صفحه 68]