بازگشت

گرامي داشتن همسر


احترام به همسر يكي ديگر از مواردي است كه در تربيت تاثير دارد. مادري كه در خانه عزيز باشد و مورد تكريم شوهرش قرار گيرد، با روحي سرشار از عاطفه، آرامش، احساس عزت نفس و با نشاط و شادابي به پرورش فرزندان همت خواهد گماشت.

اما اگر مورد آزار و اذيت روحي و جسمي قرار گيرد و انديشه ها و شخصيت وي در منزل به ويژه پيش فرزندان مورد تحقير و اهانت باشد، ناگفته پيداست كه از روان سالمي برخوردار نخواهد بود و در نتيجه آرامش خود را از دست داده و اضطراب و نگراني او در فرزندان نيز تاثير خواهد گذاشت. از چنين مادري نمي توان انتظار پرورش فرزنداني تربيت شده و صاحب كمالات داشت.

بدين جهت امام باقر عليه السلام در احترام به شخصيت همسر اهتمام جدي داشت. حكم بن عتيبه روزي به ملاقات امام باقر عليه السلام رفت. او آن حضرت را در يك خانه آراسته و زيبايي يافت كه لباس هاي نو و رنگين پوشيده بود. حكم بن عتيبه از وضع زندگي امام باقر عليه السلام به شگفت آمده و با نگاهي تعجب آميز به آن حضرت و اطاق آراسته نظاره مي كرد. آن حضرت كه افكار وي را از نگاهش دريافته بود، از او پرسيد: اي حكم! نظر تو در مورد اين گونه زندگي چيست؟ او گفت: براي من زيبنده نيست در مورد زندگي شما سخني بگويم و اعتراض داشته باشم، اما در ميان ما، جوانان تجمل طلب و تازه دامادها چنين مي كنند.

امام باقر عليه السلام فرمود: اي حكم! «من حرم زينة الله التي اخرج لعباده والطيبات من الرزق » [1] ; «چه كسي زينت هايي را كه خداوند براي بندگانش آفريده و روزي هاي پاكيزه را حرام نموده است.» اين زينت ها و زيبايي ها را خداوند متعال براي بندگانش قرار داده است.

آن حضرت در ادامه سخنانش فرمود: اما اين خانه اي را كه مي بيني، خانه همسرم مي باشد و من چون تازه با او ازدواج كرده ام به احترام وي به اينجا آمده ام و لباس زيبا پوشيده ام. ولي خانه خود من همان منزل ساده ايست كه تو آن را ديده اي [2] .

به اين ترتيب آن حضرت به احساسات و تمايلات به حق همسر خويش پاسخ مثبت داده و به او به ديده احترام مي نگريست.

امام باقر عليه السلام بر اين باور بود كه بايد همسر و فرزندان را تكريم نمود و براي آنان احترام قائل شد، و نبايد از نيكي كردن به آن ها غفلت نمود و مي فرمود: «من حسن بره باهله زيد في عمره [3] ; هر كس با همسر و فرزندانش خوش رفتاري كند عمرش زياد خواهد شد.»


پاورقي

[1] اعراف/32.

[2] الكافي، ج 6، ص 446 و 447.

[3] تحف العقول، ص 295.